همه با هم آمدند اما امکانش نبود که همه با هم تا آخر خط بروند. حالا هرکدام شان یک گوشه مشغول اند. بعضی ها در اوج قله، بعضی ها در دامنه. عده ای هم مثل پوپک و داوود رفته اند و فقط فرصت یک «آه» در حسرت شایستگی هایشان برای ما باقی مانده است. از گروه معروف «ساعت خوش» حرف می زنیم، اولین سلبریتی های تلویزیون ایران در سال های پس از انقلاب. بنیانگذاران موج جدید طنزهای تلویزیونی که بعد از یک روند 20 ساله امروز به بیمارستان حاشیه رسیده است.
درست یا غلط، آنها بخش مهمی از تاریخ طنزهای نمایشی در ایران اند. 20 سال بعد از آن شروع توفانی، برخی از آنها هنوز در ساعت خودش به سر می برند و عده ای دیگر به خاطرات خوش بدل شده اند. بررسی سرگذشت آنها و سرنوشتی که هرکدام شان در این دو دهه پیدا کردند چالش جذابی است. جذاب، شاید به اندازه جاسوسی در سرنوشت پینک ها و بیتل ها...
حمید لولایی
در جمع پدیده های ساعت خوش که همگی چهره های جوان و نوظهوری بودند، حمید لولایی با سن و سالی بالاتر از دیگران تنها کسی بود که سال های جوانی را پشت سر گذاشته و به میانسالی رسیده بود. شاید حتی با دیدن او در آن جمع، تصور می شود سازندگان برنامه یک عاقله مردِ باتجربه را در میان گروهی جوان و سرخوش جا داده اند تا مراقب رفتارهای خام جوان ها باشد! اگرچه، لولایی نشان داد در شیطنت و سرخوشی هیچ دست کمی از جوان ترها ندارد.
او بعد از دوران ممنوع الکاری دیگر هرگز با مهران مدیری کار نکرد اما با حضور در آثار دیگران یکی از پرکارترین بازیگران طنز تلویزیونی طی این دو دهه لقب گرفت.
نادر سلیمانی
خان دایی جانِ تپل مپل و مهربان ساعت خوش که مهران مدیری او را از بین دانشجویان فرهنگسرای نیاوران در آن سال ها کشف کرده بود. جالب این که نادر سلیمانی وقتی اولین بار با پیشنهاد حضور در ساعت خوش مواجه شد به این پیشنهاد روی خوش نشان نداد! چون او اساسا علاقه ای به بازی در کارهای طنز نداشت و ترجیح می داد شانس خودش را در درام های جدید و نمایش های کلاسیک امتحان کند.
او بعد از دوران ساعت خوش و ممنوعیت کاری، چند سالی از مهران مدیری دور افتاد اما از باغ مظفر دوباره به جمع یاران مدیری بازگشته و مجموعا در 8 مجموعه از کارهای این کارگردان حضور داشته است. سلیمانی مرد خانه و خانواده است و بعد از ازدواج موفقی که در همان دوران ساعت خوش داشت در کنار همسر و دو فرزندش زندگی خانوادگی باثباتی را سپری می کند.
نیما فلاح
اغلب مخاطبان تلویزیون اولین بار او را در جنگ 77 دیدند. به خصوص با ایفای تیپی که همیشه از روی درخت با گزارشگر تلویزیون مصاحبه می کرد و نگران افتادن بود: «بهرام، نیفتم!» اما شاید خیلی ها نمی دانند که سابقه او هم به دوران ساعت خوش و بازی در اولین مجموعه بازی طنز مهران مدیری باز می گردد. نیما فلاح در ساعت خوش نقش های کوتاهی داشت و مهم ترین حضورش بازی در آیتم های مربوط به کارآگاه درک بود. یعنی زمانی که به جای داوود اسدی قرار گرفت تا ایفاگر نقش «هِنری» دستیار کارآگاه باشد.
رضا عطاران
ستاره ای که امروز در سطح اول سینمای ایران می درخشد، یکی دیگر از بازیگران مجموعه ساعت خوش و پدیده های معرفی شده در آن برنامه بود. حضور رضا عطاران در ساعت خوش آن قدر علاقه مندانه و پرانرژی بود که می گویند حتی شب ها هم در لوکیشن این مجموعه در امیرآباد تهران میخوابید و به خانه نمی رفت! او از فکل های مرتفع (!) در زمان ساعت خوش تا چهره جاافتاده امروزش مسیری طولانی را طی کرده است. مسیری که نویسندگی و کارگردانی سریال های طنز در تلویزیون و بازی و کارگردانی در سینما را هم شامل می شود.
عطاران هم جزو آن دسته از ساعت خوشی ها است که بعد از آن دوران هرگز با مهران مدیری کار نکرد. مدیری و عطاران طی این سال ها فقط یک بار آن هم در یک سریال جدی و صرفا به عنوان دو بازیگر مقابل هم قرار گرفتند. در سری دوم از سریال خانگی «قلب یخی» که عاقبت خوشی نداشت و به شکل عجیبی نیمه کاره ماند.
سعید آقاخانی
از اوج تا فرود، و از فرود تا اوج دوباره، مسیر سخت اما شیرینی بود که سعید آقاخانی در عالم هنر طی کرد و امروز در نقطه ای ایستاده که خیلی ها آرزویش را دارند.
پررنگ ترین خاطره ای که از حضور او در ساعت خوش به جا مانده بازی هایش در آیتم های سریالی «سعید و خان دایی» است که او سعیدش بود و نادر سلیمانی خان دایی اش. با پایان ساعت خوش و پراکنده شدن آن گروه، مسیر سعید آقاخانی در بازیگری دیگر با سریال های مهران مدیری تلاقی نکرد و او راه خودش را در عالم هنر پیش گرفت. مدتی به دلیل گرفتاری های شخصی کم کار شد تا این که با کارگردانی سریال های طنز در تلویزیون دوباره به دوران پرکاری بازگشت.
در دوران جدید، دامنه کاری سعید آقاخانی از تلویزیون به سینما هم کشیده شد. او فیلم «لامپ 100» را کارگردانی کرد و با بازی در «من دیه گو مارادونا نیستم» و «خداحافظی طولانی» عیار بالای بازیگری اش را در سینما نشان داد.
همین دو سه ماه قبل، وقتی روی سن رفت تا سمیرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را از جشنواره فیلم فجر بگیرد، مهران مدیری از او با عنوان «عزیز دل من» یاد کرد و درباره اش گفت: «پیر شده... کچل شده... زشت شده...» اما بعید است در آن لحظات کسی به پیری و زشتی چهره اش دقت کرده باشد. چون همه هوش و حواس شان به سیمرغ درخشانی بود که سعید در دست داشت، و به مسیر سختی که برای رسیدن به این لحظه طی کرده بود؛ از آن پایین پایین، تا آن بالای بالا.
نصرالله رادش
او محبوب ترین ستاره ساعت خوش بود. شاید به دلیل نقش های موثری که در اولین قسمت های مجموعه به او رسید، شاید به خاطر اشعار بی معنا اما جذابی که می خواند، او بیش از باقی همکارانش توی چشم بود. در آیتم های ساعت خوش، بازیگران همدیگر را با نام واقعی صدا می زدند اما در مورد نصرالله رادش استثنائا به جای نام کوچک از فامیل او استفاده می شد.
شاید هم یکی از دلایل این که او بیش از بقیه در ذهن مخاطب جا خوش می کرد همین بود که «رادش» نام خاص و گوش نوازی است و به هر حال پیش از او کسی در دنیای هنر نبوده که رادش صدایش کرده باشند! این جنوبی متولد آذرماه، بعد از ساعت خوش و طی شدن دوران ممنوعیت، چندسالی از مهران مدیری دور اتفاد تا این که با «باغ مظفر» دوباره به عرصه طنزهای نودشبی برگشت. در این فاصله رادش در کارهای دیگری ظاهر شد که از میان آنها «روزگار جوانی» از اقبال و محبوبیت فراوانی نزد مخاطبان برخوردار بود.
او هم از جمله بازیگرانی است که به نظر می رسد هنوز بخش زیادی از توانایی ها و استعدادهایش در بازیگری دست نخورده باقی مانده و فرصت بروز پیدا نکرده اند. شاید آن شعر معروف ناظم حکمت که «زیباترین شعرها را هنوز برایت نگفته ام... و زیباترین روزهایمان را هنوز ندیده ایم» وصف حال خوبی باشد برای نصرالله رادش، که این همه کار خوب از او دیده ایم، اما خوب ترین کارش را هنوز ندیده ایم.
ارژنگ امیرفضلی
در گروه جوان ساعت خوش، ارژنگ امیرفضلی تنها کسی بود که از یک خانواده هنری می آمد و پدرش (مرحوم حسین امیرفضلی) بازیگر و صداپیشه مطرحی بود. ارژنگ علاوه بر بازی در ساعت خوش، بخش زیادی از کار نگارش آیتم ها را هم به همراه داوود اسدی انجام می داد. ارژنگ شاید اولین کسی بود که بعد از انقلاب اسلامی با شکل و شمایلی متفاوت و موهایی بلند و مجعد روی صفحه تلویزیون ظاهر می شد.
شاید آیتم جالبی که ارژنگ به عنوان خریدار به بازدید آپارتمان می رفت و فروشنده او را به در و دیوار و ستون های خانه می کوبید، هنوز از خاطر علاقه مندان ساعت خوش پاک نشده باشد. ارژنگ هم مثل عطاران و لولایی و... بعد از دوران ساعت خوش دیگر در کنار مدیری قرار نگرفت و آینده هنری اش را در کارهای دیگری جست و جو کرد. کارهایی که از میان آنها اخراجی های مسعود ده نمکی بیش از بقیه دیده شده و برای ارژنگ شهرت به همراه آورده است.
رامین ناصرنصیر
در زمان ساعت خوش یکی از بازیگران درجه دوم این مجموعه بود. اما بعد از پایان دوران محرومیت، نزدیک ترین فرد به مهران مدیری شد و در «جنگ 77» و «پلاک 14» و «ببخشید شما» علاوه بر نقش های مهمی که بازی می کرد دستیار اول کارگردان هم بود.
اجراهای جالبش به عنوان استاد ادبیات که با هجو فرهنگستان زبان فارسی واژه های جایگزین را معرفی می کرد، از یادگارهای همان دوران محسوب می شوند. بعد از آن دوران رامین ناصرنصیر به مرور از مدیری فاصله گرفت و از سال 78 تاکنون این دو نفر هیچ همکاری مشترکی با یکدیگر نداشته اند. البته دوری از مدیری برای او به معنای دوری از مجموعه های طنز نبود. او در «زن بابا»ی سعید آقاخانی به عنوان بازیگر حضور داشت و «خانه اجاره ای» را هم شخصا کارگردانی کرد.
فاطمه هاشمی
سبک آیتم های ساعت خوش به گونه ای بود که بازیگران زن کمتر فرصتی برای ابراز وجود و درخشش در این مجموعه پیدا می کردند. در ساعت خوش، گل طلایی را همیشه بازیگران مرد می زدند و برای خانم ها وظیفه ای بیشتر از تعارف کردن چای و نشان دادن ری اکشن باقی نمی ماند. به همین دلیل از فاطمه هاشمی خاطره واضح و شفافی از دوران حضور در ساعت خوش در اذهان باقی نمانده است. اما او یکی از قدیمی ترین بازیگران این حوزه و از اولین زنانی است که به کار در مجموعه های طنز دعوت شدند. فاطمه هاشمی را این روزها با «در حاشیه» و در نقش خدمتکار بیمارستان می بینید که دائما جاروبرقی به دست در حال تردد است.
داوود اسدی
افسوس، تنها واژه ای است که با شنیدن نام داوود اسدی به ذهن می آید. او یکی از بااستعدادترین و خلاق ترین اعضای گروه ساعت خوش بود که علاوه بر بازی در این مجموعه کار نگارش و طراحی بخش زیادی از آیتم ها را هم انجام می داد. داوود با توانایی و استعدادی که در نوشتن و نقاشی داشت می توانست بیش از این ها به خلق آثار جذاب هنری بپردازد اما خیلی زود از میان ما رفت و عالم هنر فرصت نکرد حتی نیمی از توانایی های بالقوه او را به فعل برساند.
آنهایی که با داوود از نزدیک حشر و نشر داشته اند همگی بر این نکته اذعان دارند که او ذاتا هنرمند بود اما برای مارکتینگ و عرضه هنرهایش نه برنامه مدونی داشت و نه انگیزه آنچنانی. خب بعضی ها اساس مجنون تر از آن هستند که عقل معاش داشته باشند. داوود هم یکی از آنها بود. روحش شاد.
پوپک گلدره
یکی دیگر از یاران از دست رفته تیم ساعت خوش و یکی از حسرت های به جا مانده برای آن هایی که با هنرمندی هایش آشنا بودند پوپک گلدره از نسل اول بازیگران طنز تلویزیون و از اعضای تیم ساعت خوش بود. بعدها کم کم بازیگری دراین ژانر را رها کرد و ایفای نقش های جدی تری را به عهده گرفت.
با ایفای نقش دریا در مجموعه تلویزیونی «دنیای شیرین دریا» به شهرت رسید و در فیلم های مهمی چون «آخر بازی» (همایون اسعدیان)، «سیندرلا» (بیرنگ و رسام) و «موج مرده» (ابراهیم حاتمی کیا) بازی کرد. او در بیست و هفتم فروردین ماه 1385 در سن 35 سالگی بر اثر سانحه تصادف از دنیا رفت. در حالی که هنوز حرف های فراوانی برای گفتن روی صحنه داشت. روحش شاد.
رضا شفیعی جم
از ساعت خوش تا امروز، همکاری رضا شفیعی جم با مهران مدیری روی یک نمودار سینوسی حرکت کرده است. او در اولین کارهای مدیری بعد از دوران ممنوعیت حضور نداشت. اما از نقطه چین دوباره به تیم مدیری بازگشت و این همکاری را در 5 پروژه متوالی با مهران مدیری ادامه داد. اتفاقا در اغلب این کارها رضا شفیعی جم به ستاره اصلی کار بدل شد و با بامشاد (در نقطه چین)، کامبیز باغی (جایزه بزرگ)، قل مراد (باغ مظفر) و حتی دکتر کیوان (شب های برره) محبوب ترین چهره مجموعه بود. او یکی از تواناترین بازیگران طنز ایران در زمینه تیپ سازی است. به شرطی که با حضور در تله فیلم ها و مجموعه های بی کیفیت اعتبار خودش را به حراج نگذارد.
یوسف صیادی
می گویند یکی از خوش پوش ترین اعضای ساعت خوش بوده و اهمیت زیادی به تیپ و لباسش میداده است. او البته از نظر زیبایی ظاهر و چهره، جزو اعضای درجه یک گروه محسوب نمیشد و بعید است که حتی خودش هم ادعایی در این زمینه داشته باشد. اما آن طور که می گویند این کاستی را با دقت در انتخاب لباس و ست کردن رنگ ها جبران می کرده است.
صیادی در دوران پخش ساعت خوش جزو بازیگران رده اول و پرکار این مجموعه بود و به اندازه رادش و عطاران و بقیه شهرت داشت اما بعد از پایان آن دوران بسیار کمتر از همدوره هایش فرصت ابراز وجود پیدا کرد و تقریبا از جمع بازیگران درجه اول طنز محو شد. امروز خاطرات تصویری مان از او به چند نقش کوتاه در سریال ها و تله فیلم ها و حضوری رقت انگیز در سریال «دارا و ندار» مسعود ده نمکی محدود می شود.
امیر غفارمنش
این بازیگر خوب و خوش اخلاق تلویزیون از زمان ساعت خوش تا امروز حضور مداوم و بدون فراز و نشیبی در مجموعه های طنز داشته است. امیر غفارمنش همیشه روی یک خط سیر ثابت و متوسط قرار داشته و تا امروز در بسیاری از سریال های تلویزیونی بازی کرده است. او هیچ گاه نقش اول نیست اما در ایفای نقش های فرعی آن قدر قابل قبول و استاندارد بوده که هرگز از صحنه محو نشده است.
ساعت خوش، سیب خنده، همسایه ها، دنیای شیرین، رستوران خانوادگی، خوش نشین ها، تهران پلاک یک و دردسرهای عظیم از بهترین مجموعه های تلویزیونی او هستند. ضمن این که حضور در 12 فیلم سینمایی نیز در کارنامه بازیگری اش دیده می شود. (برترینها به نقل از دیدهبان)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد