این 2 مجسمه تنها خاطرهای دور از دوران کودکی عدهای هستند که با گذر ایام و به واسطه تغییر کاربری باغوحش فراموش شدهاند، اما داستان این 2 شیر سنگی از بسیاری جهات مشابه شیرهای ایرانی، یکی از برجستهترین گونههای منقرض شده طبیعت کشور است، زیرا آنها نیز به همین سادگی و خاموشی از طبیعت محو و سپس فراموش شدند.
حقیقت این است که حیاتوحش از آن دسته میراثهای یک جامعه است که به واسطه مدنیت و شهرنشینی رو به گسترش، اغلب کمتر از حد انتظار مورد توجه اذهان عمومی قرار میگیرد. شاید به همین دلیل هم هست که بسیاری از ما به واقع هیچ نوع آشنایی نهتنها با این گونه خاص از دست رفته و اهمیت آن نداریم، بلکه حتی وضع شاخصترین گونههای کشورمان نیز که اغلب به واسطه تعارضات انسانی رو به انقراض میروند، برایمان ناشناخته است، اما این روزها شیرهای ایرانی بار دیگر در صدر اخبار قرار گرفتهاند، زیرا متولیان باغوحش ارم در میان هیاهوی بسیار موافقان و مخالفان برآن هستند تا این زیرگونه خاص را که زمانی عضوی شاخص از حیاتوحش کشورمان بود، به فهرست حیوانات تحت پوشش مجموعه خود اضافه کنند.
قلمرویی که آب رفت
شیرهای آفریقایی بدونشک یکی از نامآشناترین حیوانات گوشتخوار در جهان هستند که گونههای مختلفی هم در این قاره دارند، اما در مقابل شیرآسیایی یا همانطور که از نام علمی این جانور برمیآید، شیر ایرانی (Panthera leo persica) تنها زیر گونه خارج از آفریقا است که میتوان آن را در گروه حیوانات نادر جهان طبقهبندی کرد. شیرها در مجموع پراکنش گستردهای در بخشهای جنوبی صحرای آفریقا دارند، اما این مساله در دیگر جاها مصداق ندارد، چنانکه آخرین شیر اروپایی قریب 1000 سال قبل کشته شد. در گذشته یک زیرگونه خاص از شیرها به نام شیر بربری وجود داشت که این مورد هماکنون بهطور کامل منقرض شده است. شیر بربری همان حیوانی است که گلادیاتورهای رومی جنگ با آن را از افتخاراتشان میدانستند. در حال حاضر تنها زیرگونه خارج از آفریقا یعنی شیر ایرانی در جنگلهای گیر واقع در شمالغربی هندوستان زیست میکند که این زیرگونه نیز عملا در جدال نابرابر با انسان در حال نابودی است.
چوب لای چرخ تاریخ
شیرهای ایرانی نهتنها در طبیعت سرزمینمان بلکه حتی در تاریخ هم سابقهای کهن دارند. بسیاری از مستندات تاریخی مرتبط بواقع شاهدی بر وضع شیرهای ایرانی در گذشته است. فردوسی در شاهنامه بهکرات از شیر نام برده که از آن جمله میتوان به شیر پیکر درفش بنفش ـ گردنکشی که در جنگ شیران ندارد لگام ـ سپاهی که پس پشت، پیلان و شیران به پیش و دیگر موارد مشابه اشاره کرد.
شعرای دیگر از جمله انوری (538 ه.ق) نیز در قالب کنایه مواردی را مطرح ساختهاند که مهر تائیدی بر کثرت تعداد شیر در قلمرو ترکان سلجوقی به سال 432 تا 522 هجری است. هماکنون بسیاری از کشورها داعیه استفاده از تصاویر حیاتوحش را روی اسکناس و پولهای رایج کشورشان دارند، اما جالب است بدانید که در ایران عصر صفوی واژهای وجود داشته به نام شیر فلوس که منظور از آن نقش تصویر شیر روی سکههای مسین بود.
در مجموع شواهد تاریخی حاکی از آن است که شیرهای ایرانی در گذشته پراکنش قابلتوجهی بالاخص در مناطق جنوب و جنوبغربی ایران داشتهاند، اما از دوره قاجار به بعد ورق برای شیرها برمیگردد.
آبراهام ویلیامز جکسن، باستانشناس دانشگاه کلمبیا، ژن دیولافوا، همسر مهندس و باستانشناسی که در دوره ناصرالدینشاه به ایران آمد و دکتر یاکوب ادوارد پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدینشاه در سفرنامههای خود به طور مشخص از شیر بدون یال در خوزستان و سرزمینهای خلیجفارس نام میبرند و تعداد آنها را قابل ملاحظه ذکر میکنند.
اما ظاهرا ولع سیریناپذیر شکار حیوانات و بالاخص شیر توسط برخی از شاهان و شاهزادگان قاجار سبب میشود که نفسهای این حیوان آرامآرام در اواسط قرن بیستم به شماره بیفتد. مرحوم محمدابراهیم باستانیپاریزی، استاد تاریخ دانشگاه تهران در کتاب هفت عروس و یک داماد ضمن نقل مستقیم از تاریخ مسعودی، از آه گرم آخرین شیر ماده و 2 بچهاش یاد کرده و با انتساب شکار آن به ظلالسلطان، فرزند ارشد اما به سلطنت نرسیده ناصرالدینشاه، خاطرنشان میکند که «حالا میتوان متوجه شد که محیطزیست ایران شیرهای خود را کجا از دست داد.»
آخرین مشاهدات در ایران
همانطور که اشاره شد، شیرهای ایرانی اوایل قرن 20 میلادی آرامآرام از منطقه بینالنهرین ناپدید شدند، اما در همان زمان، معدود نقاطی از کشور ما از جمله خوزستان و فارس کماکان زیستگاه این حیوان منحصربهفرد بود. جنگلهای اطراف رودخانههای کرخه، دز و کارون به طرف مسجد سلیمان، رامهرمز، بوشهر، کازرون تا دشت ارژن واقع در غرب شیراز از جمله نواحی بودند که تا زمان آخرین مشاهده احتمالی در سال 1942 م (1322 ه.ش)، شیر ایرانی در آنها زیست میکرد.
ظاهرا آخرین شیر را در شمالغربی دزفول یک نقشهبردار هندی ارتش بریتانیا یا به استناد برخی مقالات مهندسان آمریکایی مشاهده کردند.
طبق اظهار برخی از ریشسفیدان محلی تا آن زمان دستههای 2 تا 5 تایی شیر در بیشهزارهای جنوب شوش (منطقه حفاظت شده کرخه) رویت میشد، اما شکار بیرویه توسط عشایر و افراد محلی به طریقه جرگه، تخریب زیستگاه، سمی کردن لاشه حیوانات شکار شده و کم شدن طعمههایی همچون گوزن زرد از جمله دلایل انقراض نسل این حیوان ارزشمند در ایران است.
اشاره به از بین رفتن و کم شدن تعداد گوزن زرد ایرانی که شکار اصلی شیر بوده از این نظر اهمیت دارد که موارد مشابه برای گونههای امروزی ما که منابع غذاییشان روبه کاهش است، کم نیست. در حقیقت از بین بردن منابع غذایی نوعی تهدید غیرمستقیم، اما بسیار مهم است.
شیرهای ایرانی در جنگلهای گیر هندوستان
عوامل انسانی از جمله تسخیر زیستگاه شیرهای ایرانی توسط احشام آنها را رفتهرفته از قلمروهای گستردهشان بیرون راند. آخرین ماوای شیرها، هندوستان بود، اما در آنجا هم سربازان بریتانیایی هندی از شکار غافل نبودند. اوایل قرن 20 م. شاهزادهای هندی درصدد برآمد تا از شیرها در جنگلهای گیر حفاظت کند.
در آن زمان جنگل ساواناها به عنوان قلمرو شیرها قریب 2600 کیلومترمربع وسعت داشت، اما اکنون با گذر زمان وسعت این منطقه نیز کاهش و تقریبا به مرز نابودی نزدیک شده است.
آنچه از زیستگاه طبیعی شیرها در هند باقیمانده، بهعنوان منطقه حفاظت شده شناخته میشود، اما همین منطقه آرام کم وسعت نیز هزاران مشکل دارد که از جمله مهمترین آنها میتوان به محصوریت توسط زمینهای کشاورزی، حضور چند معبد در داخل پارک، گذر 5 جاده اصلی و یک مسیر خط آهن از قلب پارک اشاره کرد.
مساله اینجاست که جمع کثیری از مردم محلی (قریب 100 هزار نفر) همراه با دامهایشان، حدود 10 کیلومتر از این منطقه حفاظتشده را تسخیر کردهاند و این به معنای مواجهه مستقیم انسان با شیرهای قلمروطلب است. از بین 81 حملهای که فقط ظرف سالهای 1367 تا 1369 در جنگلهای گیر اتفاق افتاد، 16 مورد منجر به مرگ شد و از آن پس بومیان براستی کمر به نابودی شیرها بستند.
تلاش برای بقا
هندیها ظرف سالهای گذشته تلاش فراوانی برای حفظ شیرهای ایرانی در زیستگاه طبیعیشان کردهاند، اما جدای از قربانی شدن تعداد کثیری از شیرها توسط مردم محلی، معضلات دیگری نیز بر سر راه سلطان جنگل وجود دارد.
یکی از مهمترین این معضلات احتمال نابودی کل جمعیت بهواسطه ابتلا به انواع بیماریها است. موارد مشابه این، بارها جمعیت گونههای ایزوله را تهدید کرده چنانچه حتی در سال 1373 مرگ و میر گسترده شیرها به دلیل ابتلا به بیماری دیستمپر در پارک ملی سرنگتی تانزانیا نگرانیهای گستردهای را دامن زد.
مجموع این عوامل و بالاخص پیشفرض انقراض کامل یکی از منحصربهفردترین گونههای ثبت شده در جهان، متخصصان را از سالها پیش (دهه 60 م.) بر آن داشت تا از طریق باغوحشها اقدام به تکثیر شیرها کنند.
از دهه 70 م. برنامه زادآوری و تکثیر شیرهایی آسیایی عملا بیشتر سازماندهی و کنترل شد. سال 1360 برنامه موسوم به ابقای گونهها (SSP) با یک برنامه متمرکز بر موضوع شیر ایرانی شروع به کار کرد و درصدد برآمد تا حیواناتی از همین زیرگونه خاص را به باغوحشهای مختلف منتقل کند تا در شرایط بحرانی بتوان روی آنها حساب کرد.
تلاش در این زمینه کماکان ادامه داشت تا اینکه سال 1366 برنامه زادآوری اروپایی (EEP) تاسیس و مستقیم کار روی حفظ نسل شیرها آغاز شد.
ایمان معماریان، دامپزشک ارشد باغوحش ارم که در حال بررسی انتقال 2 جفت شیر ایرانی به کشور است، درباره این انتقال و نگرانیهای ابراز شده از جانب دوستداران محیطزیست نسبت به مشکلات گذشته باغوحش ارم میگوید: «باغوحش ارم مسئول شیرهای ایرانی وارداتی است، اما مالکیت و مدیریت آنها و تولههای احتمالیشان مستقیما زیرنظر (EEP) است و در صورت هرگونه کاستی از ایران خواهند رفت. ارم 2 سال است که در حال تغییر و استاندارد شدن است.
امیدواریم که با ورود دوباره شیرهای ایرانی بتوانیم توجه مردم را به حیاتوحش و اهمیت آن بیشتر جلب کنیم؛ زیرا یکی از اهداف باغوحشها معرفی گونههای شاخص به آحاد جامعه است تا در عین حال از این طریق بتوان حساسیتها نسبت به حیاتوحش را در میان مردم بالاتر برد.
شیرهای ایرانی در شرایط کنونی به هیچوجه امکان معرفی مجدد به طبیعت را ندارند و صرفا قرار است که از باغوحشی به باغوحش دیگر منتقل شوند، اما سختگیریها و حساسیت نسبت به شرایط شیرها از جانب انجمن اروپایی آکواریوم و باغوحشها بشدت زیاد است و طبیعتا ما نیز مجبور به صرف زمان و دقت بیشتری هستیم.
شیر ایرانی میتواند درس عبرتی برای همه ما باشد تا درک کنیم و بدانیم که چه موجود باارزشی را از دست دادیم و از سوی دیگر امیدوار هستیم که این کار کمکی باشد به پلنگ ایرانی و یوزآسیایی تا تجربه تلخ گذشته را تکرار نکنیم.»
تلاش برای معرفی مجدد شیرهای ایرانی به دشت ارژن
کارشناسان سازمان حفاظت محیطزیست اواسط دهه 70 م. (1359 ـ 1349) درصدد برآمدند تا در خلال پروژهای تحقیقاتی بار دیگر شیر ایرانی منقرض شده در طبیعت را به زیستگاه پیشین خود یعنی دشت ارژن بازگردانند. در تلاش برای حل معمای این پروژه با یکی از مشاوران آن زمان سازمان حفاظت محیطزیست، آقای دکتر درک اسکات، پرندهشناس بنام دانشگاه آکسفورد که سالها عمر خود را با هدف شناسایی و بررسی پرندگان کشورمان در ایران سپری کرده و یکی از پایهگذاران دانش نوین پرندهشناسی در ایران است، صحبتی انجام شد. بهرغم معرفی از جانب ایشان، متاسفانه امکان صحبت با یکی از مهمترین قطعات این پازل گمشده یعنی دکتر پاول جوسلین فراهم نشد.
دکتر جوسلین یکی از برجستهترین متخصصان گربهسانان جهان است که در آن زمان نهتنها سمت سرپرستی پروژه معرفی مجدد شیر ایرانی به ارژن را برعهده داشت بلکه حتی در جنگلهای گیر هندوستان نیز مطالعات جالبی روی شیرها انجام داده است.
دکتر اسکات مکان در نظر گرفته شده برای معرفی مجدد شیرها را دشت برم (حدفاصل دشت ارژن و دریاچه پریشان در منطقه حفاظتشده ارژن واقع در بخش مرکزی شیراز) عنوان کرد، اما یادآور شد که این پروژه معلق باقی ماند.
هوشنگ ضیایی نیز یکی از متخصصان ایرانی که در این پروژه سمت مجری را به عهده داشته، در گفتوگو با جامجم میگوید: «مکان انتخابی در آن زمان برای معرفی مجدد شیرها، پارک بینالمللی ارژن استان فارس بود زیرا سیاحان، تعداد شیرهای ایرانی را در آن قابل ملاحظه ذکر کرده بودند، اما از سوی دیگر طبیعت این منطقه نیز در نوع خود منحصربهفرد بود. بنا بود تا اراضی این محدوده خریداری و پوشش گیاهی آن احیا شود، حتی درصدد بودیم تا جمعیت تعدادی از گونههای قابل شکار شیر نظیر گراز، قوچ و میش و گوزن زرد ایرانی را هم در منطقه زیاد کنیم تا امکان تکثیر شیر در زیستگاه طبیعیاش فراهم شود که البته تا حدودی هم پیش رفتیم. شیرها قرار بود که از هند به ایران بیایند، اما این پروژه معلق ماند و بعدها زمینهای خریداری شده مجددا توسط مردم محلی تصرف شد.»
جعل نام شیر آسیایی؟
جمشید پرچیزاده، کارشناسارشد جانورشناسی به خبرها در زمینه جعل نام شیر ایرانی اشاره و اظهار میکند: «این مساله که هندیها درصدد تغییرنام شیر ایرانی هستند، کاملا جدی است. عدهای معتقدند فقط بعضی مردم محلی در هندوستان هستند که شیر ایرانی را به نام شیر هندی میشناسند، اما من ضمن بازدیدهای متعدد از پارک ملی گیر شاهد بودم که نهتنها همه کارمندان رسمی این پارک بلکه حتی برخی از متخصصان شناختهشده هندی نیز شیر ایرانی ما را با نام شیر هندی به گردشگران معرفی میکنند.
علاوه بر این فعالان محیطزیست هندی به منظور نجات شیرها از بیماریهای ژنتیک احتمالی که اغلب حاصل تحلیل رفتن جمعیت و درونآمیزیهاست، درصدد برآمدهاند که شیرها را به ایالت مادیا پرادش در شرق ایالت گجرات منتقل کنند، اما مسئولان گجرات با اینکار مخالف هستند و عین همین حساسیت را آن هم چند برابر در مورد بازگشت شیرها به ایران دارند.»
لازم به یادآوری است علیرغم این که برخی احتمال تغییر نام علمی گونههای مختلف اعم از جانوری یا حتی گیاهی را کاملا بعید میدانند اما این مورد در گذشته گاهی اتفاق افتاده که از مهمترین دلایل آن میتوان به درک علمی متفاوت از گونه و ارتباطاتش یا استفاده همزمان از چند نام علمی اشاره کرد. به عنوان مثال نام جنس بعضی گربهسانان کوچک تغییراتی داشته یا به طور خاص در مورد بوبکت (گربه دم کوتاه آمریکای شمالی) و روباه قطبی نام علمی کلا عوض شده است.
برخی از محققان باور دارند که امکان تغییر نام علمی در شرایطی خاص وجود دارد اما نه قطعا به واسطه دلایل سیاسی یا ملی گرایانه. این مساله صرفا مستلزم توجیه و شواهد مستند علمی است یعنی شواهدی مستدل که فرضا بتواند ثابت کند یک زیرگونه از نظر ژنتیک تغییراتی داشته است.
پرچیزاده افزود: «من شخصا نه موافق و نه مخالف باغوحش هستم اما در این مورد خاص باید به موضوع جدی تر نگاه کرد چرا که هندیها نظر به لابیهای قدرتمندشان در مجامع بینالمللی واقعاً جدی هستند؛ حتی دولت هندوستان در هفتههای اخیر به طور رسمی اعلام کرده که با تهیه لایحهای قصد دارد «حیوان ملی هندوستان» را از «ببر بنگال» به «شیر هندی» تغییر دهد که البته با تغییر محتویات کتابهای درسی همراه خواهد بود. این یک هشدار برای ماست که حتی یک نمونه زنده از این حیوان ارزشمند در کشورمان نداریم.»
فرناز حیدری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد