سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
تا ۱۴آذرماه ۱۳۳۰ طرفدار مصدق و بعدها مخالف او و طرفدار محمدرضا شد. بعد از ۲۸مرداد ۱۳۳۲ سیاست او خروج از سروصدا و ورود به دنیای جایزهبگیران طرفدار شاه مخلوع شد. به او یک باشگاه بزرگ داده شد که در همه ورزشها حتی فوتبال فعال بود.
با این حال ورزش باستانی او تا سالیان بسیار مهمترین وجه فعالیت او بود و همه میهمانهای بزرگ هنری و حتی سیاسیونی که به ایران میآمدند برای تماشای ورزش سنتی ایران به باشگاه او میرفتند.
از بازیگر زن هالیوودی تا صدر اعظم آلمان غربی سابق. درباره شعبان بیمخ حرف و حدیث بسیار وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
توانا در ورزش
وقتی در جوانی با هیکل ۱۵۰کیلویی اش شروع به چرخیدن میکرد، لحظه به لحظه سرعت چرخش خود را بیشتر و بیشتر میکرد؛ چنان که تشخیص اعضای صورتش سخت میشد.
او رفتهرفته که معروف تر میشد، بیشتر مورد توجه سیاسیون قرار میگرفت و در دوران پرالتهاب ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ مورد توجه گروه های مختلف قرار گرفت. حتی طرفداران مصدق هم در مقطعی او را برای فعالیت های سیاسی خود مناسب میدانستند.
او از شنیدن پسوند «بیمخ» لذت وافر میبرد و این لقب را با قدرت و شجاعت همسنگ و معادل میدید.
شعبان بعد از کودتای ۲۸مرداد محبوب محمدرضا شد اما رفتهرفته ستاره بخت او افول کرد تا جایی که حتی دیگر میهمانان خارجی را به باشگاه او نمیبردند و آنها را به باشگاه بانک ملی میفرستادند.
شعبان که اوضاع را دید یک بار در یک صحنه کاملا ساختگی و تبانیشده اینگونه القا کرد که مورد ضربوشتم قرار گرفته و چاقو خورده است.
اما در همان زمان سیستم ساواک فاش کرد که این صحنه مهندسیشده بوده و شعبان چنین کرد تا بعد از مدتی که فراموش شده بود بار دیگر مورد لطف محمدرضا قرار بگیرد.
اصولا یکی از خصلتهای بارز محمدرضا همین بود که آدمهایی که پل پیشرفتش بودند را خیلی ساده کنار میگذاشت و در سیاستهای کلی کارش از آدمهای تازهوارد استفاده میکرد.
شعبان این گونه نامدار شد
شعبان که در زندان شهربانی زندانی بود، صبح روز ۲۸مرداد از زندان آزاد شد و رهبری گروه خیابانی شورش مردم بر ضد محمد مصدق را بر عهده گرفت. بعد از اشغال خانه مصدق او قصد حمله به مصدق پیر را داشت اما او از راه پشت بام فرار کرد.
خصلت عمل شعبان بیمخ چنان بود که دیگران از تندی نحوه عملش تعجب میکردند. مثلا وقتی دکترفاطمی را به دادگاه آوردند این دکتر جوان و البته نترس را شعبان بی مخ و دار و دسته اش چنان زدند که نیمهجان شد.
دکتر فاطمی پدیده سیاسی دوران محمد مصدق بود. او که در ۳۱سالگی وزیر امور خارجه شده بود در بین افرادی که در دولت مصدق قرار میگرفتند جوانترین بود و جالب اینکه اصولا مصدق تمایلی به حضور جوانان نداشت و در دولتش همه پیرمرد بودند.
دکترفاطمی بسیارجوان در سال۱۳۳۲ وقتی بالاخره از محل اختفایش بیرون آمد و شناخته شد، مورد حمله شدید شعبان و نوچههایش قرار گرفت و بهشدت مضروب شد.
البته دلیل اصلی حمله یاران شعبان و خود او به این جوان ۳۳ساله در سال۳۲ این بود که در زمان فرار شاه مخلوع به رم در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ فاطمی به سفارتهای ایران در کشورهایی که شاه در آن قصد حضور داشت دستور داده بود که هیچ استقبالی از او نشود و حتی او اعلام کرده بود که در ایران جمهوری برقرار شده و بساط سلطنت برچیده خواهد شد.
شعبان هم مثلا به خاطر چنین توهینی که به شاه مخلوع شده بود اینگونه دکترفاطمی و سایر مخالفان شاه را مورد ضربوشتم قرار داد.
اما آنگونه که گفتیم ستاره بخت این قهرمان سابق ورزش باستانی افول کرد. مثل همه دیکتاتورهای بعد از رسیدن به قدرت، شاه هم در دهه۵۰ که قدرتش فزونی یافته بود ابتدا میهمانهای باشگاه جعفری را به باشگاه بانک ملی برد.
بعد یکییکی مقرریهایش را قطع کرد و نوچههایش یکییکی از اطرافش رانده شدند و در پایان هم دیگر کسی چرخ زدنهای عجیب و هیکل غولآسا و سخنرانیهای بیسروته او را در باشگاه جعفری نمیشنید.
رژیم هم در سال پیروزی انقلاب دیگر به سراغ امثال او نمیرفت و شعبان که در فاصله۱۳۳۲ تا ۱۳۵۰ در مدت ۱۸سال رویایی تحت حمایت محمدرضا بود، تنها ماند و از آن همه مال تنها هیکل خود را از ایران فراری داد و در خارج از کشور آنقدر نیازمند شد که در یک سند مالی دیده شده که در مراجعه به رضا پهلوی او دو هزار پوند به شعبان داده است.
شعبان در سال۱۳۸۵ در ۸۵سالگی مرد اما جای خوشبختی بسیار دارد که ماجرای زندگی و خاطرات خود را در مصاحبهای با هما سرشار به تفصیل بیان و روایت داشته است.
به هر حال سرگذشت آدمی که در رشته چرخ باستانی قهرمان بیبدیل ایران بود و با هیکل عجیبش میتوانست باستانیکار نمونه ایران در دنیا باشد، اینگونه تغییر کرد.
او از برگزاری مراسم در باشگاه جعفری و مراسمهای ۴آبان در امجدیه نام خود را معروف و به خاطر دخالت در سیاست پرآوازه کرد.
اگر او باسواد بود و تاریخ میدانست در زمان مرگ برایش عجیب نبود و این سوال مرتب برایش تکرار نمیشد که چرا و چگونه پهلوی او را علیرغم همه خدماتش مثل دستمال مصرف شده دور انداخت.
منبع: همشهری
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد