در ابتدای برنامه، جوان فراستی را به مسابقه دارت فراخواند و خدارا شکر کرد که حداقل در این کار از او بهتر است.
همه میخواهند مرا برای آوردن فراستی با تیر بزنند
در ادامه نیز پیش از آغاز گفتگو خطاب به او بیان کرد: حالا که اینجا نشستهای همه بچههای سینما میخواهند مرا با تیر بزنند و میگویند با مسعود نخند! با او رفاقت نکن! او جگر ما را درآورده است!
فراستی نیز درباره علاقهاش به نقد گفت: من از ۱۶، ۱۷ سالگی در ستون خوانندگان مجله فردوس مینوشتم. من در کودکی خیلی درسخوان و جدی بودم و فقط یک رفیق داشتم. به مدرسه بورژوای بدی میرفتم که اصلا سطح زندگیام به آن مدرسه نمیخورد، اما آدم جا زدن نبودم و برای همین شاگرد اول زبان انگلیسی و برخی درسهای دیگر بودم.
دلم برای پدرم تنگ شده است
وی ادامه داد: سر کلاس انشا، نوشتههای من خیلی سروصدا میکرد. به مرور وارد ادبیات شدم و خواندن را به صورت جدی ادامه میدادم. پدرم هم کنارم بود، انسانی مهربان و قوی. او ۱۴ سال است از پیش ما رفته و دلم خیلی برایش تنگ شده است.
هم ظرف میشویم هم آشپزی میکنم
این منتقد تأکید کرد: من خیلی آدم خوبی هستم و در خانه ظرف میشویم و آشپزی هم میکنم. گاهی ممکن است به کم بودن آویشن و زیاد بودن فلفل گیر بدهم اما همسرم را اذیت نمیکنم. اگر از او بپرسید نمیگوید زندگی با من خیلی سخت است چون من همان حقی که برای خودم قائلم برای او هم قائلم.
فراستی درباره اینکه کدام فیلم در تاریخ سینما ساخته شده که او آن را عالی بنامد، گفت: هیچ فیلمی. اما آثاری بودهاند که به نظرم خوب یا متوسط بودهاند. من در ۳۰ سال گذشته از ۱۰، ۱۲ تا فیلم تعریف کردهام. از فیلم تو هم تعریف کردم. چون ادعای عجیب و غریبی نداشت. اما برخی فیلمها ادعایی دارند که در اندازهشان نیست. ما فیلمهای کوچک آدمیزادی گِلی میسازیم. مثل «دهلیز»، «طلا و مس»، «ورود آقایان ممنوع» که ساده اما عمیقند.
به برنامههایی چون «خندوانه» نیاز داریم
وی درباره «خندوانه» اظهار کرد: خیلی به این دست برنامهها نیاز داریم. جامعه ما به خنده نیاز دارد، خندههای غیر مبتذل. خنداندن آدمها از دوست داشتن و آزاد کردن انرژیهای مثبت میآید و من درباره «خندوانه» تعارف نمیکنم.
این منتقد از تاسیس یک کافه خبر داد و گفت: در این کافه قهوههای خیلی خوبی درست میکنم. آنجا کلاس نقد دارم، فیلم میبینم، موسیقی گوش میدهم. همچنین تی میکشم و جارو میزنم و خیلی راضیام.
فراستی خاطره فرارش از مدرسه برای تماشای فیلم را تعریف کرد و یادآور شد: فیلم دیدن یکی از بهترین چیزها است. فیلم را باید روی پرده دید نه در قاب تلویزیون. البته یواشکی بگویم اکثر فیلمهای سینمای ایران را میشود در تلویزیون دید!
ظلم به ضعیفتر از خود ناشی از کوتوله بودن است
وی از نامردی، روراست نبودن و ظلم به عنوان اتفاقاتی که دلگیرش میکنند و نام برد و گفت: من هیچوقت به ضعیفتر از خودم ظلم نمیکنم. این کار ناشی از کوتوله بودن افراد است. اینطور آدمها ترسو هستند و نامردی میکنند. ظلمشان هم از موضع ترس است. آدمهای قدکوتاه از آدمهای قدبلند میترسند چون کوتاه بودنشان لو میرود. اخم میکنند چون میخواهند دیگران را با اخمشان منکوب کنند نه با لبخندشان.
این منتقد افزود: وقتی دلم میگیرد موسیقی گوش میکنم. مثل باخ. به نظرم فیلم هم باید مثل موسیقی باشد، از ریتم آن گرفته تا خیلی چیزها.
سعی میکنم موقعی که مرگ میرسه اونجا نباشم
فراستی در پاسخ به اینکه آیا به مرگ فکر میکند یا خیر، اظهار کرد: جملهای از وودی آلن که البته دوستش ندارم، به یادم است که میگوید «بالاخره همه میمیرند اما من سعی میکنم موقعی که مرگ میرسه اونجا نباشم».
وی همچنین به این نکته اشاره کرد که دوست ندارد فیلم بسازد و اگر فیلم بسازد هم انتقادی است! جوان هم به شوخی گفت اگر او فیلم بسازد همه جلوی سینما جمع میشوند و میگویند فیلم مزخرف است.
نقد را به خاطر پول کنار نگذاشتم
در ادامه این دو با یکدیگر مسابقه پرتاب حلقه دادند و در حین این بازی نیز به گفتگو ادامه دادند و فراستی به این نکته اشاره کرد که شدیدا نقدپذیر است و هیچوقت نقد را هم به خاطر پول کنار نگذاشته است.
این منتقد در پاسخ به اینکه کدام منتقد در ایران خوب است، از خسرو دهقان نام برد.
فراستی در تعریف خودش گفت: من تحمل میکنم. خوش اخلاقم حتی مهربانم. اما روی اصولم محکم هستم و به خاطر آنها خشن میشوم. سعی میکنم خودم را به کسی تحمیل نکنم. از چیزی که هستم ناراضی نیستم.
نقد و طنز به هم نزدیکند
وی در بخش دیگری از این برنامه جملاتی را که جوان میگفت تکمیل کرد و حین این بازی نیز سخنانی گفت: خندیدن هم نوعی نقد است و به نظر من طنز و نقد خیلی به هم نزدیک هستند.
این منتقد در پایان گفت: امیدوارم «خندوانه» سرپاتر به کار خود ادامه دهد. (خبرگزاری مهر)