سامانه موقعیتیاب جهانی، سنسورهای زیستمحیطی انتخابی مختلف، فناوریهای بازیابی خودکار اطلاعات مانند سیستمهای ارتباطی ماهوارهای آرگوس، فناوری دادههای موبایل یا GPRS (سرویس بسته امواج رادیویی) و البته طیف وسیعی از نرمافزارهای پردازشی همگی از شناختهشدهترین ابزارها و فناوریهای مدرن مرتبط هستند که به واسطه طیف وسیع کاربری، انقلابی را در عرصه مدیریت و حفاظت از حیاتوحش رقم زدهاند. سامانه موقعیتیاب جهانی به صورت عادی دادههای مکانی را در مدت زمان از پیش تعیینشده، ثبت و سپس آنها را به صورت موقت در حافظه دستگاه نگهداری کرده یا مستقیماً به مرکز جمعآوری دادهها مخابره میکند. مرکز جمعآوری دادهها میتواند یک رایانه معمولی باشد که از طریق GPRS، رادیو یا یک مودم ماهوارهای با اینترنت ارتباط دارد. دادههای موقعیت مکانی حیوان در زیستگاه به این شکل تهیه و از آنها برای تولید نقشه یا نمودار استفاده میشود. آنالیز موقعیتهای مکانی به محققان کمک میکند به جای قضاوت و برداشتهای از راه دور که البته اغلب اشتباه نیز هستند، همچون روحی نامرئی حیوان را در تمام مراحل عادی زندگیاش دنبال کنند. مطالعاتی از این قبیل سالهاست در کشورهای مختلف آغاز شده و به مراحل تکمیلی خود رسیده است. آیا چنین مطالعاتی در کشور ما نیز سابقه دارد؟ محققان ایرانی مهر سال گذشته پروژهای مرتبط را با نام ردیابی پلنگهای ایرانی در پارک ملی تندوره آغاز کردهاند که هنوز به مراحل نهایی نرسیده است. آنچه در ادامه میخوانید گزارشی از شرح فعالیتها و ضرورت اجرای چنین مطالعاتی در عرصه محیطزیست است که با مشارکت محیطبانان و داوطلبان و با مساعدتهای سازمان حفاظت محیط زیست و ادارات کل تابعه این سازمان در استان خراسان رضوی و شهرستان درگز انجام میشود.
از مرز علم تا بیدانشی
به طور مشخص در مورد پلنگها، ردیابگذاری از دهه 70 میلادی (1349 تا 1359 ه.ش) آغاز شد و اکنون حدود 200 تا 250 پلنگ در سراسر جهان به ردیابهای مختلف مجهزند. این در حالی است که کشور ما باوجود میزبانی دو سوم جمعیت پلنگ غرب آسیا، همچنان از قافله دانش حیاتوحش عقب مانده است. «توانا» نخستین پلنگ نر ایرانی بود که سال 1385 در بافق یزد به گردنبند رادیویی توسط پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی مجهز شد. «برنا»، «بردیا» و «برزو» نام سه پلنگ ایرانی دیگر است که در جریان پروژه پلنگ ایرانی در شمال شرقی ایران پاییز و زمستان سال گذشته توسط محمدصادق فرهادینیا و همکارانش در پارک ملی تندوره (واقع در شمال استان خراسان رضوی و نزدیک مرز کشور ایران و ترکمنستان) به گردنبندهای ماهوارهای مجهز شده و تحت کنترل از راه دور ویژگیهای زیستی و رفتاری طبیعی قرار گرفتند. فرهادینیا، دانشجوی دوره دکتری جانورشناسی که این پروژه را زیرنظر سازمان حفاظت محیطزیست و به عنوان پایاننامه دوره دکتری همراه همکارانش پیش میبرد، درباره ضرورت این مطالعه در گفتوگو با خبرنگار جامجم گفت: «پلنگ در بیش از صد نقطه در سراسر ایران دیده شده و در نتیجه مطالعه روی آن، به نوعی مطالعه روی یک «گونه پرچم» است. گونه پرچم، گونهای خاص مثل پلنگ است که نیازهای آن در سطح گستردهای تأمین شده و با حفاظت از آن میتوان به حفظ سایر گونهها کمک کرد. حضور پلنگ موید حضور تعدادی از اعضای جامعه گوشتخواران مغلوبتر نیز هست و لذا حفاظت پلنگ میتواند متضمن حفاظت دیگر گوشتخواران همگون نیز باشد. پلنگهایی که تاکنون در این پروژه به گردنبند ماهوارهای مجهز شدهاند، هر سه مورد، نر و از سه رده سنی مختلف هستند. یک مورد جوان، یک مورد بالغ و آخری مسن که این مساله از نظر مطالعات رفتارشناسی نیز اهمیت دارد.»
حیوانی مثل پلنگ چگونه به ردیاب مجهز میشود؟
ردیابهای حیاتوحش انواع گوناگونی دارند. استفاده و الصاق ردیاب، اغلب بسته به نوع حیوان متفاوت است. به عنوان مثال برای نخستیان، گربهسانان بزرگ مثل پلنگ، سگسانان و خرسها معمولاً از گردنبند استفاده میشود. در حالی که برای پستانداران دریایی بزرگ مانند نهنگها، ردیاب با پرتاب پیکانی به وزن تقریبی 40 گرم به باله پشتی الصاق و بعد از حدود دو تا چهارماه کمکم شل شده و میافتد. تیم تحقیقاتی ایرانی در پروژه اخیر از گردنبندهای ماهوارهای استفاده کردند که باتوجه به جثه و رفتار پلنگها یکی از مناسبترین نوع ردیابها برای گربهسانان بزرگ تشخیص داده شده است. فرهادینیا ضمن اشاره به الزامات یک برنامه گردنبندگذاری موفق گفت: «اجرای موفق یک برنامه گردنبندگذاری مستلزم بررسیهای گسترده از جمله یافتن مکانهای مناسب برای تلهگذاری و اطمینان از حضور پلنگهاست. ما ماهها زیستگاههای مناسب در کشور را برای یافتن نقاط مناسب و کسب اطلاعات بیشتر بررسی کردیم. برای تجهیز پلنگ به گردنبند ردیاب، نخست حیوان از طریق تلههای خاصی، زندهگیری و سپس بیهوش میشود تا در این زمان طلایی، محققان وارد عمل شوند. تلههای زندهگیری به ترانسمیترهایی مجهز هستند که در زمان فعال شدن، سیگنال خاصی از آنها ارسال میشود. اما برای دریافت این صدا باید در طول شبانهروز، هر یک یا دو ساعت یک بار تمام تلهها با آنتن دریافتکننده ویاچاف (VHF) کنترل شوند.»
مشکلات یک پروژه مرتبط با حیاتوحش
فرهادینیا درباره مشکلات پروژه ردیابی پلنگها گفت: «مهمترین مشکل ما در ابتدای کار بحث دسترسی به فناوری بود. زیرا فقط چند شرکت اروپایی و آمریکایی، سازنده این فناوری خاص هستند و ضمناً هزینههای خرید تجهیزات نیز به شکل سرسامآوری زیاد است. از طرف دیگر سابقه و تجربه مطالعات مشابه در ایران وجود نداشت. لذا تشکیل یک تیم کارآمد که بتواند هر کاری را در زمان درست و بموقع انجام دهد، یکی از مهمترین دغدغههای ما بود. فرضاً اگر دامپزشک همراه تیم دوز مناسب برای استفاده از ماده بی هوشی را نداند، میتواند به آسانی باعث تلف شدن حیوان یا حتی آسیب رسیدن به افراد حاضر در محل شود که خوشبختانه در این مورد تجربه دکتر ایمان معماریان به عنوان دامپزشک تیم واقعاً دلگرمی بزرگی بود. با همه اینها استرس و فشارها کم نبود.
اعضای اصلی تیم حاضر در این پروژه هر کدام ماهها در کشورهای مختلف بویژه آفریقا دورههای آموزشی را پشت سر گذاشته و با شرایط حاضر در چنین پروژههایی بیگانه نبودند. اما این بار قضیه فرق داشت، زیرا ما دیگر کارآموز نبودیم و مسئولیت خطیر حفظ جان یک گونه در معرض خطر کشورمان را بر دوش داشتیم. جمعیت پلنگ آفریقایی شاید به صدها هزار قلاده برسد؛ اما جمعیت پلنگ ایران شاید از چند صد قلاده بیشتر نباشد. در حقیقت این نخستینبار بود که یک تیم کاملاً ایرانی مسئولیت زندهگیری و ردیابگذاری یک گوشتخوار بزرگ را در دست داشت. در کنار همه اینها حساسیت کار هم بسیار زیاد است؛ با وجود دلمشغولی عدهای مبنی بر احتمال گرفتار شدن قوچ و میش یا کل و بز یا آسیب دیدن حیوان در تلههای ما، خوشبختانه حتی در یک مورد هم چنین اتفاقی را شاهد نبودیم. ضرورت دسترسی سریع به تله برای پرهیز از آسیب رسیدن به حیوان ما را وادار میکرد در فصل پاییز و زمستان روزهای متمادی در ارتفاعات با حداقل امکانات، بدون برق، تلفن همراه و حتی آتشی برای روشنایی بمانیم. روزها زندگی در چادر، سرکشی مکرر شبانه به تلهها، بارندگی و برف، لغزنده و ناامن بودن اکثر جادهها همه از جمله سختیهای کار بود که ما آنها را با همدلی و اشتیاق بسیار پشت سر گذاشته و خوشبختانه توانستیم رکورد خوبی را برای رسیدن به تله از زمان فعال شدن در حد کمتر از یک ساعت ثبت کنیم. در حالی که در پروژههای دیگر از جمله حتی در کشور آمریکا هم در گذشته مواقعی بوده که حیوان قریب 24 ساعت در تله باقی میماند.»
چرا ردیابی؟
تعدادی از منتقدان، چنین پروژههایی را نابجا و عامل وارد آمدن استرس بیش از حد به یک حیوان آسیبپذیر توصیف میکنند.
فرهادینیا در پاسخ به این پرسش که آیا چنین نگرانیهایی اساساً بجاست، میگوید: «خیر! پروژههای ردیابی سالهاست در دنیا امتحان خود را پس داده و متاسفانه ما خیلی دیر وارد این وادی شدهایم. از ما بارها پرسیده شده آیا گردنبند، روند عادی زندگی حیوان را مختل میکند؟ پاسخ منفی است؛ زیرا نهتنها در سایر پروژههای مشابه ثابت شده، بلکه در مورد سه پلنگ کنونی پروژه نیز عکسهایی را در اختیار داریم که خود شاهدی بر این مدعاست. مساله مهم این است که بدون داشتن اطلاعات علمی از یک گونه در معرض خطر، به هیچوجه نمیتوان از آن حفاظت کرد. آیا با حدسیات و فرضیات میتوان در مورد یک گونه نظر داد؟ آیا این حدسیات در دنیای علم حیاتوحش امروز پذیرفتنی است؟ ما تا زمانی که ندانیم طعمه پلنگ در سال چه تعداد است، قطعاً نمیتوانیم در مدیریت اصولی مناطق حفاظتشده هم بحث کنیم. بنابراین محققان باید حتماً سراغ فناوریهای نو بروند. یکی از دلایل تاکید این است که اطلاعات در مورد پلنگها و حتی جمعیت آنها کامل نیست. تعداد پلنگهای ایرانی حدود چند صد مورد تخمین زده میشود؛ اما آیا این آمار از نظر علمی درست است؟ این نخستین بار است که زندگی ساعت به ساعت یک گونه گوشتخوار همچون پلنگ در ایران کنترل میشود. در حالی که اطلاعات در مورد زندگی پلنگها تاکنون بکلی متکی بر حدس و گمان بوده است.»
فرهادینیا ضرورت رصد مراحل مختلف زیست پلنگها را با چند مثال چنین تشریح میکند: «برای مثال محل زندگی پلنگها یا حتی تفاوت میان نحوه قلمروطلبی آنها در یک زیستگاه خاص همیشه سوالبرانگیز بوده است؛ زیرا پیش از این محققان ایرانی صرفاً از روی آثار و شواهد به جا مانده در محل یا مشاهده مستقیم گاه و بیگاه، حدسهایی را مطرح میکردند. الان با استفاده از گردنبندهای ردیاب میتوان اطلاعات جامعتری نظیر تقابل یک پلنگ با پلنگ دیگر، تخطی یک پلنگ از مرزهای قلمروی خود، نزدیکی آن به روستاهای اطراف یا نحوه تغذیهاش کسب کرد. فرضاً 50 سال پیش محققان در آفریقا فکر میکردند پلنگها طعمه غالبشان ایمپالا (یکی از گاوسانان آفریقایی که با آهو و جبیر همخانواده است) است؛ چون همیشه ایمپالا را بالای درخت میبرد و به آسانی قابل مشاهده بود. اما در دهه 70 میلادی (1349 تا1359 ه.ش) وقتی پلنگهای آفریقایی به گردنبندهای ردیاب مجهز شدند، محققان برای اولینبار فهمیدند این حیوان فقط ماهی یک بار ایمپالا شکار میکند و سایر اوقات از طعمههای دیگر تغذیه میکند؛ اما چون بالای درخت نمیبرد، دیده نمیشود. ما نیز درست بعد از گذر تقریباً 40 سال و پس از ردیابگذاری برزو (سومین پلنگ پیر که در تندوره مجهز به ردیاب شد) متوجه شدیم یک پلنگ پیر در زیستگاه مناسب میتواند حتی حیوانی مثل گراز را تقریباً هفتهای یک بار شکار کند. در حالی که این شکار برای پلنگ بخصوص یک پلنگ پیر، کار سادهای نیست.
برخلاف باورهای قدیم اکنون میبینیم یک پلنگ پیر مثل برزو میتواند تهدیدی برای جوامع روستایی و گلههایشان نباشد. پیشتر حتی تصور میشد پلنگها قلمرو بسیار گستردهای در کشور ما دارند؛ در حالی که ما الان شاهدیم قلمروها برعکس بسیار کوچک است. یا قبلاً گفته میشد چون در کشوری خشک مثل ایران منابع غذایی محدود است، لذا قلمروطلبی برای گوشتخواران هم چندان معنا ندارد. در حالی که الان شاهدیم سه پلنگ زندهگیری شده تندوره، بشدت قلمروطلب هستند و خیلی کم وارد قلمروهای یکدیگر میشوند یا این ادعا که پلنگها در مناطق کوهستانی همچون تندوره عمدتاً از خطالراس کوهها حرکت میکنند و کمتر وارد درهها میشوند، همیشه وجود داشته؛ اما تصاویر متعدد از جابهجاییهای برنا (نخستین پلنگ مجهز به ردیاب ماهوارهای در تندوره) خلاف این باور را نشان میدهد. درست است این رفتار مربوط به یک قلاده پلنگ است، اما در نوع خود تازگی دارد.»
پروژه گردنبندگذاری در میانه راه زیرذرهبین
فرهادینیا باور دارد مطالعات متعدد در زمینه گربهسانان موید تأثیر زیاد عوامل وابسته به تراکم بر رفتار و جابه جایی این گونههاست. عوامل وابسته به تراکم، فاکتورهایی هستند که ناشی از تراکم جمعیت جانور بوده و تراکم جانور نیز با عوامل مختلف، بخصوص سطح حفاظت آن زیستگاه در ارتباط است. این درحالی است که اطلاعات علمی درباره این مکانیسمها در مناطق کوهستانی، بویژه مناطق خشک غرب و مرکز آسیا بشدت فقیر است. اطلاع ازاین مکانیسمها تأثیر مستقیم بر حفاظت گونه داشته و درعین حال میتواند مدیران را برای تصمیمگیری مبتنی بر دانش راهنمایی کند. به عنوان مثال اگر یک منطقه ظرفیت ده پلنگ یا ده حیوان گوشتخوار را داشته باشد، اما در آن 13 پلنگ زیست کند، سه مورد اضافه مجبور میشوند از آن منطقه خارج شده و قلمروی دیگری را جستجو کنند. جابهجاییهایی از این نوع طبعاً بدون مشکل نخواهد بود. زیرا ممکن است حیوان از یک روستا یا جاده عبور کند و همین مساله ضریب آسیبپذیریاش را افزایش میدهد. سوالات این پروژه هم دقیقاً به مکانیسمهایی برمیگردد که زمینهساز جابهجاییها هستند. برای مثال در یک منطقه خاص چه تعداد پلنگ میتواند وجود داشته باشد؟ چه عواملی باعث میشود پلنگ از یک منطقه حفاظتشده خارج شود؟ چه وسعتی از مناطق حفاظتشده میتواند برای پلنگها کافی باشد؟ روابط میان پلنگ با طعمههایش به چه صورت است؟ اینها همه موارد مهمی است که به گفته این محقق ایرانی باید هرچه سریعتر پاسخی برای آنها ارائه شود تا امکان حفاظت نیز به شکل منطقی میسر شود.»
قلمرو محاسبه شده پلنگها در پارک ملی تندوره
محدوده قلمرو انتخابی هر پلنگ مجهز به ردیاب در پارک ملی تندوره در نقشه فوق نمایش داده شده است. لازم به ذکر است که مساحت این محدوده به علت ارسال لحظه به لحظه موقعیتها پیوسته در حال تغییر است. محدوده بزرگتر در نقشه که با رنگ خاکستری نمایش داده شده، محدوده پارک است. در این نقشه به وضوح مشخص است که پلنگ بُرنا نه تنها از محدوده پارک خارج میشود، قلمرو نسبتاً وسیعی در مقایسه با دو پلنگ دیگر دارد. در حالیکه ظاهراً دو پلنگ دیگر چنین تمایلی ندارند. به علت تاکید بر حفظ امنیت پلنگ ایرانی در قلمرو طبیعی خود از اشاره مستقیم به نشانی زیستگاهها پرهیز شده است.
پایش وضع سلامت
یکی از مهمترین اهداف طرح ردیابگذاری پلنگ ایرانی، بررسی وضع سلامت پلنگها توصیف شده است. فرهادینیا در این زمینه میگوید: «ما اکنون هیچگونه اطلاعاتی از بیماریهای گوشتخواران در کشور خودمان نداریم. «دیستمپر سگسانان» ویروسی است که معمولاً از سگها به دیگر گوشتخواران منتقل میشود. این بیماری در سالهای اخیر باعث تلفات در شیرهای شرق آفریقا، ببرهای سیبری، فُکهای خزری و دیگر حیوانات شده و لذا نیازمند توجه جدی است. پروژه ردیابی پلنگ درصدد است از طریق کیتهای موسوم به الایزا (ELISA) روی این مساله متمرکز شود. با استفاده از کیتهای الایزا میتوان ویروسهای مختلف را میان گوشتخواران آزمایش کرد. فرهادینیا میافزاید: «زمانی که روستاها و گلههای دامداران تا این اندازه در مرزهای پارکها و مناطق حفاظتشده نفوذ کردهاند، میتوان انتظار انتقال ویروس و بیماری را داشت. ما درصددیم از طریق آزمون خونی، نمونهها را بررسی کرده و اگر احتمال خطر بود، آن را زودتر تشخیص دهیم.»
فرناز حیدری / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: