کیهان:سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره)
«سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره)»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛تحریف شخصیت امام(ره) و انحراف از اصول مکتب ایشان به چه معناست؟ امروز مهمترین تحریف و انحرافی که میتواند نسبت به این شخصیت و مکتب- به عنوان نقشه راه سعادت ملت و پیشرفت کشور - رخ دهد در کدام اصول است؟ سهم طراحی دشمنان و غفلت و فراموشی یا لغزش دوستان در این انحراف و تحریف کدام است؟ رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره) خاطرنشان کردند «تحریف شخصیتها برای این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود ... امام را نباید به عنوان یک شخصیت تاریخی محترم مورد توجه قرار داد... اگر امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد».
در این باره گفتنیهایی هست.
1- امیر مؤمنان در نامه 9 نهجالبلاغه خطاب به معاویه از افتخارات خاندان پیامبر(ص) در عرصه مجاهدت و شهادتطلبی یاد نموده اما درباره خود سکوت میفرمایند. «هنگامی که آتش جنگ شعلهور میشد و مردم عقبنشینی میکردند، پیامبر(ص) اهل بیت خود را پیش میفرستاد و به واسطه آنان، اصحاب را از آتش شمشیر و نیزه در امان میداشت. پس عبیده پسر حارث در روز بدر، و حمزه در روز احد و جعفر در روز موته به شهادت رسیدند. و اراد مَن لو شئتُ ذُکِرتُ اسمه مثل الذی ارادوا من الشهادهًْ. و دیگری ]خود امام[ که اگر میخواستم نامش را میبردم که مانند آنان اراده شهادت داشت اما اجل آنان پیشی گرفت». رهبر معظم انقلاب در یادآوری اصول مکتب امام، از باب ادب و فروتنی یک اصل مهم را عنوان نکردند چون مصداقاً به خود ایشان باز میگشت و آن اصل ولایت فقیه بود. کیست که نداند اگر امروز مرام و مکتب امام خمینی(ره) مصون مانده و بسط پیدا کرده از جمله به برکت امانتداری و استقامت جانشین ایشان است؟
2- کیست که نداند امام خمینی عمر مبارک خویش را صرف میراث گرانقدری به نام ولایت فقیه کرد و بیراه نیست اگر بگوییم پویایی و طراوت و تداوم اثرگذاری این مکتب متوقف به برافراشتگی پرچم ولایت فقیه به عنوان عصاره و جوهره شخصیت حضرت روحالله (ره) است. امام بود که بارها با صدای رسا فرمود «دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد»، «ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است، قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد»، «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است.
وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود» و «نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه میشود! این معنایش تکذیب ائمه است ، تکذیب اسلام است».
3- اگر «اثبات اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی»، «اعتماد به وعده الهی و بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر»، «اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکز دولتی»، «حمایت جدی از محرومان و مستضعفان در برابر اشرافیگری و کاخنشینی»، «مخالفت صریح با قلدران بینالمللی و مستکبران»، «استقلال کشور و رد سلطهپذیری» و «وحدت ملی و مقابله با توطئههای تفرقهافکن»، اصول اصلی مکتب و شخصیت امام است، طبیعتاً مهمترین انحراف و تحریفها نیز در همین حوزهها میتواند اتفاق بیفتد. این ارکان مکتب امام خار چشم دشمن است. دشمن در عین حال که هرگز از مخاصمه علنی با مکتب امام دریغ نکرده اما یک واقعیت را به خوبی دریافته و آن اینکه امام و مرام او محبوب ملت ایران است. بنابراین پای نقشه دوم به میان میآید و آن تحریف مکتب امام است به نحوی که از دل این سناریو، حسن ظن و مماشات با جبهه استکبار، احساس ناتوانی در برابر قدرتها، بیاعتمادی به وعدههای الهی و ایستادگی مردم، اسلام التقاطی، خود کوچکپنداری و تخطئه ضرورت استقلال کشور و بازی در زمین تفرقهافکنان بیرون بیاید. آلودگی به اشرافیگری و تجمل و غفلت از مستضعفان میتواند به احساس ضعف مسئولان در این عرصهها و تن دادن به سکولاریسم نظری - پس از سکولاریسم عملی و جدا کردن دین و سیاست در عمل- کمک کند. جدا افتادن از مکتب امام و لغزیدن در دامان اسلام آمریکایی، حکایت فتنهزدگی است چندان که امیر مؤمنان(ع) فرمود «همانا شروع فتنهها، هواهایی است که پیروی میشود و بدعتهایی که میآورند».
ابتدا لغزشهایی در عمل پدید میآید و سپس برای توجیه زاویه گرفتنها، بیراهه به عنوان راه معرفی میشود! بخشی از تحریف خواسته یا ناخواسته مکتب امام به این خطاهای تبدیل به خط شده برمیگردد. در حقیقت نقشه و پروژه دشمن برای تحریف هنگامی مؤثر واقع میشود که فرآیند (پروسه) آلودگی برخی خواص و صحابی به فتنه پدید آمده باشد. اگر برخی صحابه پیامبر اعظم(ص) با قبیل ابوسفیان و معاویه هم افق نمیشدند، اسلام اموی و ابوسفیانی نمیتوانست امیر مؤمنان را به مظلومیت بکشاند. اگر برخی همراهان انقلاب و امام(ره) در نقشه و زمین دشمن بازی نمیکردند، آمریکا و انگلیس آن شبیخون بزرگ را در جنگ نیابتی سال 88 وارد نمیکردند و درست به همین دلیل، فتنه خط قرمز نظام شد.
4- تشیع لندنی، عقبه اسلام آمریکایی و التقاطی است. بیعلت نیست که وقتی فتنه 88 سر برآورد، اتاق فکر آن در لندن با حضور 5 روشنفکر التقاطی اعلام موجودیت کرد. این حلقه (شامل کدیور و سروش و عبدالعلی بازرگان و...) طیفی از بقایای نهضت آزادی، باند مهدی هاشمی در قم، افراطیون کارگزاران و مشارکت و حلقه کیان) را دور هم جمع کرده بود. سایت حلقه لندن 5 خرداد 1392 در یادداشتی قابل تأمل خواستار تحریف شخصیت امام خمینی و مصادره به مطلوب آن برای انتقامگیری از امام و رهبری میشود. عنوان مقاله «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی»! است و نویسنده راز این تحریف را در محبوبیت شخصیت امام میداند. «ما محتاج نظریهای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیتالله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان آیتالله خمینی همراه آقای خامنهای هستند. دسته دیگر چند سال است خصوصاً پس از جنبش سبز به دموکراسی خواهی]!![ نزدیک میشوند. در این دسته موسوی و کروبی و خاتمی و ]...[ و بیت ]...[ هستند... در این دید نباید با آیتالله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم.
آقای خمینی را باید نقد کرد منتها باید توجه کرد او به همراه بیتش همچون متنی است که 2 قرائت هرمنوتیکی کاملاً متضاد میشود از آن کرد... البته که دموکراسی ]از جنس انگلیسی و آمریکایی[ تعریف مشخص دارد و یحتمل دموکراسی دینی بیمعناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارند.
یک راه برخورد این است که نگاه ذاتگرایانه به قرآن یا انجیل داشته باشیم و بگوییم این متون تولیدکننده خشونتاند. یک راه دیگر هم این است که همچون نواندیشان دینی به عنوان مثال آیات طرفدار جهاد و خونریزی را تأویل کنیم و مثلاً مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم. در یک جامعه مذهبی روش دوم جواب میدهد. محتملاً در وضعیت خاص ایران تا اطلاع ثانوی آیتالله خمینی حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع خود تأویل کرد. یک توجیه رفتار لاک و لوترکینگ و سروش و مجتهد شبستری این است که دین از منظر هویتی برای انسانها مهم است و براین اساس بهتر است به جای آن که خود را در برابر دین قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذاست داستان آقای خمینی. قرار نیست دموکراسی را با معیار سخنان هاشمی و خاتمی بسنجیم بلکه قرار است شکاف را عمیقتر کنیم».
5- مکتب امام، تمسک به عروهًْالوثقای الهی را توأمان در «یومن بالله» و «یکفر بالطاغوت» میداند. در مکتب امام که تبیین روزگار بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) است نمیتوان مؤمن به خداوند بود اما کافر و بیاعتماد به شیطان بزرگ نبود. این خط اصلی تمایز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و بزرگترین تحریف یا انحراف میتواند در همین حوزه «اشداء علیالکفار» و «اعزهًْ علیالکافرین» پدید آید. تصور اینکه به واسطه نرمش با شیطان بزرگ میتوان با او بست و مشکلات را حل کرد، معارض خط امام و اسلام ناب است. امام سوم اسفند 67 با اشاره به گستاخی غرب در ماجرای سلمان رشدی تصریح میکند «آنان که بر این باورند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و... معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند، این یک نمونه است که خدا میخواست دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام بر ملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعهد جهانخواران به نابودی اسلام است...».
امام هرگز معتقد نبود بهشت و جهنم ما و مشکل و اشتغال و صنعت و حتی آبخوردن و محیط زیست ما متوقف به برداشتن تحریمهاست و تا آن روز باید رو به قبله نشست (و به راستی با چنان ادبیاتی سخن گفتن که این روزها مرسوم شده، دشمن اهل مدارا میگردد یا گستاختر میشود!؟) امام میفرمود «من اعتقادم این است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا میکنیم یعنی مغزهای راکد به فعالیت میافتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند تقدیمش میکنند، این فکرش کار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر و شب هم همین طور، این نمیتواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی میشود... آن روزی که ملت فهمید اگر جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، صنعت نفتمان، کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و وقتی این احساس پیدا شد که میباید خودم تهیه کنم دیگران به من نمیدهند، مغزها به راه میافتد و متخصص پیدا میشود در هر رشتهای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود... این محاصره، اقتصادی را که خیلیها از آن میترسند من یک هدیهای میدانم برای کشور... مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند... ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب تا کی ما باید این را تحمل کنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از اربابها پیش ما برسد... عمده این است که باور کنیم خودمان را».
اگر به تعبیر رئیس جمهور محترم، «قول امام و رهبری قول سدید و قول آمیخته با حکمت و اتقان و میانهروی است» باید این نقشه راه را در تراز نقشه خوانی جانشین امام نصبالعین داشت. در غیر این صورت تبدیل به جریان واقفیه یاسلفی در تاریخ در جا زده و یا مسلمان اباحیتر از اسلام اردوغانی میشویم.
جمهوری اسلامی:ماهیت مشترک آل سعود و صهیونیستها
«ماهیت مشترک آل سعود و صهیونیستها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛شبکه خبری «بلومبرگ» از افشای مذاکرات پنهانی عربستان و رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده و خاطرنشان ساخت که ریاض و تل آویو طی 17 ماه گذشته پنج دیدار محرمانه با محوریت ضدیت با ایران برگزار کردهاند.
این نکته در جریان نشست شورای روابط خارجی آمریکا در واشنگتن توسط «شیمون شاپیرا» ژنرال بازنشسته اسرائیلی مطرح شد و نامبرده گفته است عربستان و اسرائیل، در این دیدارها درباره «دشمن مشترک خود، ایران» به بحث و تبادل نظر پرداخته و به این جمع بندی رسیدهاند که مشکلات مشترک و راهکارهای مشترکی دارند و باید راههای سیاسی – اقتصادی برای «مهار ایران» را پیگیری کنند. «انوارماجداشکی» مشاور سابق شاهزاده «بندر بن سلطان» سفیر اسبق سعودی در واشنگتن نیز در این اجلاس از یک طرح 7 مادهای عربستان برای خاورمیانه سخن گفت که «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» از محورهای آن است.
این دیدارها در هند، ایتالیا و جمهوری چک صورت گرفته و قرار است درصورت نیاز تکرار شود.
این برای نخستین بار است که طرفهای صهیونیستی و آل سعود از دیدارهای پنهانی خود سخن به میان میآورند ولی اطلاعات موثق نشانگر آنست که این نخستین دیدارها بین آل سعود و صهیونیستها نبوده است. آل سعود در طول دوران حاکمیت خود هیچگاه از دیدار با مقامات صهیونیستی و رایزنی با آنها رویگردان نبوده ولی به خاطر برخی ملاحظات پیرامونی، از افشا و تایید دیدارهای خود طفره رفته است. با آگاهی از روال گذشته، قاعدتاً افشای این دیدارها توسط طرفین بیانگر آنست که نه تنها هیچکدام دلیلی برای پنهان ماندن ارتباط استراتژیک میان صهیونیستها و آل سعود نمیبینند بلکه حتی با افشای آن مایلند هماهنگی و همراهی با یکدیگر در جهت تقابل با ایران اسلامی را آشکار نمایند.
صرفنظر از قبح اصل ارتباط آل سعود به عنوان خادم الحرمین با رژیم اشغالگر صهیونیستی که به شدت نفرتانگیز است و باید بطور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد، طبعاً سئوال اصلی اینست که وجه مشترک آل سعود و صهیونیستها چیست که آنها ایران را «دشمن مشترک» نامیدهاند؟ و چرا معتقدند آل سعود و صهیونیستها باید راهکارهای مشترکی را برای مقابله با ایران اسلامی در نظر بگیرند؟ علاوه بر این، مبنا و اساس کار در ارزیابی آل سعود و صهیونیستها چه بوده است که ایران را مستوجب مقابله و برخورد مشترک میدانند؟
همین ارتباطات و افشای آن به خوبی مشترکات آل سعود و صهیونیستها را در یک تصویر کامل به نمایش میگذارد و نیاز چندانی به کنکاش بیشتر در تاریخ گذشته و معاصر نیست که «ماهیت مشترک» آل سعود و صهیونیستها را برملا کند.
در واقع مهمترین موضوع ریشهای که «درد مشترک» آل سعود و صهیونیستها ارزیابی میشود، «مقاومت اسلامی» است که روز به روز جوانههای تازهای میزند و رشد و بالندگی آن جبهه ارتجاع عرب و صهیونیستهای اشغالگر و حامیان ماوراء بحاری آنها را تقریباً به یک اندازه به تحرک و چاره جوئی واداشته است. تصادفی نیست که صهیونیستها از ابتدا به عنوان «گروههای تروریستی» وارد صحنه خاورمیانه و فلسطین شدند و برای چندین دهه، تمامی فلسطینیها را «تروریست» معرفی میکردند و امروزه تصریح میکنند که نه تنها با تروریستهای داعش و تکفیریها مشکلی ندارند، بلکه حتی از آنها حمایت لجستیکی میکنند و مجروحین آنها را در بیمارستانهای نظامی اسرائیل معالجه و مداوا مینمایند در حالی که به خوبی میدانند که داعش و تکفیریها و سلفیها در دامان ننگین آل سعود پرورش یافتهاند و سرنخ تمامی فجایع به بار آمده توسط داعش و القاعده توسط آمریکا و آل سعود هدایت و حمایت میشود.
آل سعود و صهیونیستها به این دلیل درباره دشمنی با ایران به تفاهم رسیدهاند که ایران را «حامی مقاومت اسلامی» میدانند و از مقاومت اسلامی زخم خوردهاند. آل سعود میبیند که تمامی توطئههای شیطانی و طرحهای خائنانهاش علیه لبنان و فلسطین و عراق و سوریه توسط همین گروههای مقاومت اسلامی برملا و خنثی شده و کشتی سیاستهای مزورانه آل سعود را به گل نشانده است.
ماجرای جنگ 33 روزه علیه لبنان و جنگ 22 روزه علیه فلسطین را چه کسی فراموش کرده است؟ همه میدانند که اصرار اصلی برای تداوم آن، عمدتاً از جانب ریاض بود و خشم آل سعود از شکست صهیونیستها از مقامات ارشد تل آویو هم بیشتر بود. اما آنهمه خیانت و خباثت آل سعود و همدستی آشکار و نهان با صهیونیستها راه به جائی نبرد و قطعاً از این پس نیز سرنوشت طرحهای مشترک آنها همین خواهد بود. اصرار به «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» هم طرح جدیدی نیست و قدمت آن به دهههای قبل باز میگردد.
آل سعود با همین آرزوها، تمامی این سالها را سپری کرده و حتی صدام مفلوک را هم به ورطه نابودی کشاند و اکنون نوبت به خودش رسیده که آخرین شانس خود را امتحان کند. شاهان و شاهزادگان گذشته آن آرزوها را به گور بردند و اکنون نوبت به شاه تازه کاری رسیده که در همین نخستین سال حکومت شوم خود، دچار نکبت کودککشی در یمن شده و نفرین صدها هزار خانواده مسلمان یمنی را برای خود خریده است که برای او آرزوی مرگ میکنند.
رسالت:روش شناسی در اصول امام (ره)
«روش شناسی در اصول امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛سخنان اخیر مقام معظم رهبری در حرم امام راحل حاوی نکات و مواردی بود که هر یک به تنهایی از وزانت و جایگاه والایی در درک و تحلیل پدیده های پیرامونی ایران، جهان اسلام و نظام بین الملل برخورداراست. با این حال یکی از مهم ترین مواردی که در سخنان معظم له به صورتی جدی مورد تاکید قرار گرفته است، به " روش مواجهه با حوادث پیرامونی" ما باز می گردد. این روش شناسی در سخنرانی اخیر رهبر انقلاب و در چندین حوزه مورد تاکید قرار گرفت که در اینجا به بررسی مصداقی این موارد می پردازیم:
1- روش شناخت و تحلیل تحولات امنیتی جهان
طی دو سال اخیر، دستگاههای امنیتی ایالات متحده آمریکا و اروپا در حال اجرای سیاست " طیف بندی" و " تفکیک" در قبال تروریسم تکفیری هستند. واشنگتن ،لندن و پاریس از یک سو نیاز به "طیف بندی" تروریستها دارند تا بتوانند با شناسایی تروریستهای بی دردسرتر و احیانا تصفیه تروریستهای فرمان ناپذیر، سکان هدایت تروریستهای داعش و النصره در سوریه و عراق و دیگر کشورهای منطقه را راحت تر در دست بگیرند. از سوی دیگر، دستگاههای امنیتی غرب در لایه بیرونی رفتار خود سعی در اعمال سیاست " تفکیک " میان خود و تروریستها دارند.در حالی که حتی اتباع اروپایی وابسته به جریانهای تکفیری در طی یک دهه اخیر و در راستای ترویج " اسلام متحجر" مورد حمایت مستقیم نهادهای غرب بودهاند، امروزه غرب در صدد است نمادها و نشانه های این پیوستگی را به هر نحو ممکن از بین ببرد. "مدیرت گروههای تکفیری از سوی غرب" و " اعلام برائت غرب از گروههای تکفیری" هر دو اجزای تکمیل کننده یک پازل کلان هستند. غرب که خود مولد اصلی القاعده و داعش می باشد، در صدد "مدیریت تروریسم تکفیری" و تعریف حدود و ثغور میدان عملیات آن است. از زمان وقوع حادثه شارلی ابدو در پاریس تمایل آمریکا و کشورهای اروپایی در پروسه اعلام برائت از تکفیری ها دوچندان شده است. با این حال مقام معظم رهبری در سخنان حکیمانه اخیر و قبلی خود، بارها از این پیوستگی پرده برداشتهاند.
آنچه در روش شناخت و تحلیل خطوط کلان تحولات امنیتی منطقه و جهان موضوعیت و اصالت دارد، پیوسته دانستن " تروریسم تکفیر" و " مصدر غربی" آن است. در صورتی که پدیده تروریسم تکفیری بدون شناخت مصدر آن مورد واکاوی قرار گیرد، در عمل درک و شناخت صحیحی از آن نخواهیم داشت. بر همین اساس، رفتارهای داعش و مقامات نظامی، امنیتی و حتی پلیس فدرال آمریکا باید در یک قالب و چارچوب واحد مورد تحلیل قرار گیرد. نقطه اوج رعایت این پیوستگی را می توان در سخنان اخیر مقام معظم رهبری مشاهده کرد:
"ما امروز به همان اندازه که با رفتارهای وحشیانه و ظالمانه جریان داعش در عراق و سوریه مخالفیم ، با رفتار ظالمانه پلیس فدرال آمریکا در داخل این کشور مخالفیم و هر دو رفتار را همانند یکدیگر می دانیم ."
یکی از اصلی ترین دلایل سقوط الرمادی توسط داعش، گسسته و مجزا دانستن آمریکا و داعش توسط برخی صاحب منصبان دولتی و نظامی در عراق بود.
این خطای محاسباتی برخاسته از عدم کلان نگری ، در صحنه عمل فاجعه به بار خواهد آورد.
2- روش شناخت و تحلیل رویکرد فرهنگی غرب در قبال جهان اسلام "اسلام سکولار " و " اسلام متحجر" هر دو نقاط اتکای دو کشور آمریکا و انگلیس در نبرد فرهنگی با جهان اسلام است.یکی از اصلی ترین وظایف افرادی مانند " مستر همفر" و " لورنس عربستان " و دیگر ایادی استکبار در منطقه ، خلق و تعریف مدل جدیدی از اسلام بوده است که در دل آن " ایستایی"،" سکون"،" اتکا به قدرتهای بزرگ" و " خودزنی داخلی" جملگی مصداق و عینیتی تام یابند.این دقیقا وجه مشترک دو اسلام متحجر و سکولار محسوب می شود. هر دوی این مدلها، وابستگی مسلمانان به غرب را تضمین می نماید و از این رو مورد حمایت مستقیم غرب قرار دارند.نکته بسیار تاسفبار اینکه افرادی که مقوم هر دوی این مدلها هستند، خود نیز پس از مدت زمانی محدود، به مهره ها و عناصر نا مطلوب آمریکا تبدیل شده و از گردونه قدرت به بدترین نحو ممکن حذف می شوند. آنچه در جریان برکناری محمد مرسی رئیس جمهور سابق مصر از قدرت گذشت مرهون اعتماد به آمریکا و حرکت در مدار اسلام ایستای مدنظر دستگاههای امنیتی و سیاسی غرب بود.
سرمایه گذاری کلان آمریکا بر روی جریان فتح الله گولن نیز نشان می دهد که واشنگتن در راستای تکمیل پروسه
مدل سازی های کاذب از اسلام، حتی به جریان اسلام سکولاری که امروز در آنکارا و توسط اردوغان و داوود اوغلو جاری می شود نیز کفایت نمی کند! روش شناخت و تحلیل رویکرد فرهنگی غرب در قبال جهان اسلام مرهون شناخت " اسلام ناب محمدی " و مصادیق آن و در مقابل، " اسلام آمریکایی " و مصادیق آن یعنی دو نوع اسلام تکفیری و سکولار می باشد. اظهارات اخیر مقام معظم رهبری گویای این مرزبندی است :"امام (ره) همواره افرادی را که قائل به جدایی جامعه و رفتار اجتماعی انسانها از دین بودند در کنار افرادی قرار می دادند که به دین نگاه عقب افتاده و متحجرانه و غیرقابل فهم برای انسانهای نواندیش داشتند . هر دو شاخه اسلام آمریکایی( اسلام متحجر و اسلام سکولار) همواره مورد حمایت زورگویان جهانی و آمریکا قرار داشته است امروز نیز جریان منحرف داعش و القاعده و همچنین جریانهای به ظاهر اسلامی ولی بیگانه با فقه و شریعت اسلامی ، مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هستند ."
حدود اسلام ناب ( در مقابل دو نوع اسلام متحجر و سکولار) نیز در سخنان مقام معظم رهبری تبیین گردیده است:
"از دیدگاه امام (ره) اسلام ناب ، اسلام مبتنی بر کتاب و سنت است که با دیدگاهی روشن و متناسب با شرایط زمان و مکان ، شناخت نیازهای بالفعل جوامع اسلامی و بشر و در نظر گرفتن روشهای دشمن با استفاده از شیوه و متد علمی جا افتاده و تکمیل شده در حوزه های علمیه بدست می آید."
3- روش شناخت و تحلیل آرای امام خمینی(ره)
در اصول و روشهای مربوط به تحلیل محتوا و روش شناسی، " کلمات کلیدی" اهمیت بسیار ویژه ای ایفا می کنند. در تحلیل محتوای یک متن یا نص (Text) ،ما با کلمات و عبارات و واژگانی مواجه هستیم که متن حول محور آن می گردد و اگر این کلمات از متن حذف شود، پیام اصلی و گویای آن از بین می رود. از سوی دیگر، اصول ثابت و نگاه کلان یک فرد نسبت به تحولات پیرامونی وی و همچنین شرایط خاص زمانی و مکانی مترتب بر آن ، مصادیق فرامتن (Context) می باشد. فرامتنی که باید متن را در دل آن مورد تفسیر قرار داد تا مانع از استخراج تحلیلها و پیامهای سطحی نسبت به آن گردید.
این قواعد در روش شناسی و تحلیل محتوای آرای حضرت امام خمینی (ره) نیز باید به صورتی جدی مورد توجه قرار گیرد، خصوصا اینکه آرا و افکار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران منحصر به زندگی پربار فردی، سیاسی و اجتماعی آن رهبر فقید نبوده و چراغ راه جویندگان آرمانهای انقلاب اسلامی ایران محسوب می شود. در این خصوص مقام معظم رهبری به نکات بسیار مهمی اشاره فرموده اند که می توان آنها را در 4 مورد خلاصه کرد :
الف) تنها راه شناخت صحیح و دقیق شخصیت امام (ره) ، شناخت و بازخوانی اصول و مبانی مکتب فکری ایشان است. اگر شخصیت امام بر اساس این روش شناخته نشود ممکن است عده ای امام را براساس سلیقه های فکری خود معرفی کنند.
ب) مبنای جاذبه و دافعه امام(ره) اصول اساسی ایشان است. اصول امام منحصر در این موارد نیست و صاحبنظران میتوانند در این خصوص جستجو و تحقیق کنند اما کسی نباید آنچه را که خود میپسندد به امام(ره) نسبت دهد، بلکه اظهارات باید بر مبنای اصولی باشد که در منابع مربوط به امام(ره) آنهم به صورت مستمر و مکرر از ایشان وجود دارد.
ج)مکتب "فکر ی، سیاسی و اجتماعی" امام خمینی "نقشه راه ملت ایران" برای دستیابی به اهداف بزرگی همچون عدالت و پیشرفت و اقتدار است. بدون شناخت "صحیح و تحریف نشده امام" امکان تداوم این نقشه راه وجود نخواهد داشت .
د) تنها راه مقابله با تحریف شخصیت آن بزرگوار ، اصولی مانند : اثبات اسلام ناب محمدی ونفی اسلام آمریکایی ، اعتماد به صدق وعده الهی و بی اعتمادی به مستکبران ، اعتماد به اراده و نیروی مردم و مخالفت باتمرکزهای دولتی ، حمایت جدی از محرومان و مخالفت با اشرافی گری ، حمایت از مظلومان جهان و مخالفت صریح و بی ملاحظه با قلدران بین المللی ، استقلال و رد سلطه پذیری ، و تاکید بر وحدت ملی است در نهایت اینکه با در نظر گرفتن مواردی که اخیرا توسط مقام معظم رهبری و در سخنرانی ایشان در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) مطرح شده است، نسبت به اهمیت " رصد هوشمندانه وقایع داخلی و بین المللی" بیش از پیش آگاه می شویم.
این رصد هوشمندانه صرفا در سایه روش شناسی و تحلیل صحیح و تصولی صورت می گیرد.عدم حساسیت نسبت به وقایعی که در داخل و پیرامون ما می گذرد نتیجه ای جز سکوت و رخوت و از همه بدتر درک ناقص و غیر عاقلانه نسبت به آنها نخواهد داشت. "رصد هوشمندانه" یکی از مهم ترین مولفه هایی است که باید در شرایط حساس فعلی منطقه و جهان نسبت به آن توجهی ویژه مبذول داشت.در سایه همین رصد معقول ( بر اساس روش شناخت و تحلیل درست ) حل و فصل بسیاری از مسائل و گره های موجود برای ما آسان خواهد شد.
خراسان:سخنانی خلاف تدبیر و امید
«سخنانی خلاف تدبیر و امید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛روز گذشته رئیس جمهور اظهارات قابل تاملی در خصوص رفع تحریم ها بیان کرد که چه از منظر اقتصادی و چه از بعد سیاسی قابل نقد است. دکتر حسن روحانی روز گذشته در آیین دهمین دوره جایزه ملی محیط زیست حتی حل مشکل آب خوردن مردم را نیز به رفع تحریم وصل کرد و گفت: «ما وقتی می گوییم باید تحریم های ظالمانه رفع شود بعضی ها چشمان شان زیاد نچرخد. تحریم های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک ها احیا شوند.» این سخنان در شرایطی است که همواره برخی منتقدین نسبت به گره زدن رفع تحریم ها به حل مشکلات کشور هشدار داده بودند. چرا که به خصوص در ابتدای فعالیت دولت یازدهم برخی ادبیات و رویکردها در بین تعدادی از دولتمردان این نگرانی را ایجاد کرده بود که دولت مسیر رونق اقتصادی را از مسیر رفع تحریم ها و مذاکرات دنبال می کند.
نگارنده این یادداشت در مقام این نیست که دولت یا حتی برخی مسئولان دولتی را متهم به چنین اعتقادی کند، چرا که از زمان طرح این دغدغه ها و به ویژه پس از ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر انقلاب در اواخر سال 92، برخی مسئولان به ویژه معاون اول رئیس جمهور، سخنگوی دولت و وزیر اقتصاد چند بار به صراحت اعلام کردند که دولت برای مدیریت اقتصادی کشور با فرض تداوم وضعیت موجود و حتی با فرض تشدید تحریم ها برنامه دارد. فرض نگارنده این است که مواضع صریح مسئولان را باید با دیده حسن ظن نگریست اما زمانی که به صراحت مقام اول اجرایی کشور حل مشکلات محیط زیست، صنعت، بانک ها و حتی آب خوردن مردم را منوط به رفع تحریم ها می داند، نباید از کنار این سخن یا به تعبیر دقیق تر اعتراف صریح به سادگی عبور کنیم و آن را نادیده و ناشنیده بگیریم.
تردیدی نیست که تحریم ها اقتصاد کشور را با فشار و محدودیت های جدی مواجه کرده است اما بحث بر سر این است که تا چه میزان مشکلات اقتصادی کشور معلول تحریم ها بوده است. آیا اقتصاد ایران قبل از تحریم ها شرایط ایده آلی داشته است. آیا محیط زیست، صنعت، بانک ها و حتی منابع آبی کشور قبل از تحریم ها در وضعیت مناسبی قرار داشته است و پس از تحریم ها دچار مشکل شده است؟ اگر دریاچه ارومیه دچار خشکسالی می شود به علت تحریم هاست یا برداشت بی رویه از منابع آبریز این دریاچه برای کشت محصولات آب بر، دریاچه ارومیه را به شوره زار تبدیل کرده است. آیا صنعت گرفتار روزمرگی، دور از نوآوری، بیگانه با دانشگاه، پر هزینه، انحصاری و غیررقابتی، باید صرفا منتظر رفع تحریم ها باشد یا به نیروهای داخلی که ایده های نو و خلاقانه می پرورانند تکیه کند. آیا درمان نظام بانکی بیمار با معضلاتی نظیر عدم شفافیت در گردش مالی وجوه، ضعف جدی نظارت و فسادهای ریز و درشت و هدر رفت منابع در قالب معوقات بانکی کلان، فقط با داروی رفع تحریم ها ممکن است؟ اگر بابک زنجانی به گفته مسئولان دولتی محصول تحریم ها (و شاید محصول عدم نظارت صحیح در اجرای روش های دور زدن تحریم ها) بود، آیا فساد 3 هزار میلیاردی مه آفرید محصول معضلات داخلی نظام بانکی نبود؟
آقای رئیس جمهور لطفا سیاست های اقتصاد مقاومتی را بار دیگر مرور کنید و ببینید با وجود تحریم ها کدام یک از این 24 بند که هرکدام دریچه ای برای بهبود وضعیت اقتصاد ایران است را می توان اجرا کرد، آیا برای توسعه کارآفرینی، پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، محور قراردادن رشد بهره وری در اقتصاد، استفاده از ظرفیت هدفمند سازی یارانه ها در جهت افزایش تولید، اشتغال و ارتقای شاخص های عدالت اجتماعی، افزایش سهم سرمایه انسانی در زنجیره تولید تا مصرف، مدیریت مصرف و مواردی از این دست که در ابلاغیه اقتصاد مقاومتی آمده است، باید منتظر رفع تحریم ها ماند. جای تعجب است که رئیس جمهور در شرایطی که فاز 12 پارس جنوبی به عنوان بزرگترین طرح تاریخ صنعت نفت ایران را در اوج فشار تحریم ها افتتاح کرد، این گونه در برابر تحریم ها از موضع ضعف سخن می گوید. جای تعجب است که در شرایط فشار تحریم ها و با وجود مشکلات متعددی که از ناحیه تحریم ها به اقتصاد کشور وارد شد، جناب آقای دکتر روحانی، پیشرفت ها و موفقیت هایی که در دولت خودشان اتفاق افتاده را نادیده می گیرند و حل مشکلات کشور را در گروی لغو تحریم ها می دانند.آیا اگر فردا تحریم ها لغو شود واقعا مشکل آب خوردن مردم حل می شود؟
در نهایت این سوال کلیدی و اساسی درباره تحریم ها را از جناب آقای رئیس جمهور باید پرسید: آیا منفعلانه باید منتظر لغو تحریم ها از سوی طرف مقابل بود یا با فعال کردن ظرفیت های درونی اقتصاد کشور طرف مقابل را وادار به عقب نشینی از تحریم ها کرد؟ این جاست که زاویه سیاسی ماجرا و خطایی که از سوی جناب آقای رئیس جمهور رخ داده جلب توجه می کند که چرا دکتر روحانی در برهه حساس مذاکرات این گونه سرنوشت کشور و رفع مشکلات اساسی آن را به مهمترین حربه طرف مقابل گره می زند. واقعیت این است که در 2 سوی میز مذاکرات هسته ای پیش از این که ظریف و کری نشسته باشند، حربه های 2 طرف به چشم می خورد. طرف مقابل با حربه تحریم ها و سایر فشارهایی که به جمهوری اسلامی ایران وارد کرده نشسته است و در این سو، تیم مذاکره کننده با حربه مقاومتی که دولت و ملت در برابر این فشارها داشته و برخی موارد دیگر از جمله پیشرفت های فنی هسته ای قرار دارد. حال در وسط این معرکه که به روزهای حساس خود و شاید ماه های پایانی (چه با نتیجه توافق و چه عدم توافق) نزدیک می شود، به نظر می رسد موضع رئیس جمهور در بزرگ نشان دادن حربه طرف مقابل حتی اگر بزرگنمایی نباشد، قطعا خلاف تدبیر و امید بوده است و باید امیدوار به جبران این خطا از سوی ایشان بود.
سیاست روز:باز حل مشکلات به تحریمها گره خورد
«باز حل مشکلات به تحریمها گره خورد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در ان میخوانید؛«تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مسئله محیطزیست، اشتغال جوانان، صنعت، جامعه و آب آشامیدنی مردم حل شود، منابع آبی افزایش یابد و بانکها احیا شود.»
جمهوری اسلامی ایران از همان زمان پیروزی انقلاب تاکنون تحت تحریمهای شدید از سوی غرب و آمریکا قرار دارد، ۳۵ سال است که چنین وضعیتی در کشور ما حاکم است.
آن جملهای که در بالا نوشته شده به نقل از آقای روحانی رئیسجمهور محترم است.
اشاره کوتاه به تحریمهای ۳۵ ساله علیه ایران به اینجا میرسد که، سیاستهای اقتصادی ایران در زمان دولتهای گوناگون با دیدگاههای اقتصادی متفاوت، همواره خود را به شرایط تحریمی گره زده و راه برونرفت از مشکلات را، لغو تحریمها و معاملات اقتصادی با کشورهای غربی دانستهاند.
از آنسو همواره از سوی مقامات ارشد نظام همچون رهبر معظم انقلاب تاکید شده است که دولتها باید وابستگی خود را به درآمدهای نفتی قطع کنند تا بتوانند، در شرایط تحریم، اقتصاد کشور را اداره کنند.
تأکید ایشان بر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید داخلی، عزم ملی و مدیریت جهادی از رهنمودها و دستوراتی بوده است که همواره بر آن تأکید شده، اما دولتها به خاطر وابستگی شدید به درآمد نفتی نتوانستهاند گره از کار فرو بسته اقتصاد کشور بگشایند.
نکته مهم در سخنان آقای رئیسجمهور در همین جاست. ایشان حل همه مشکلات اقتصادی از وضعیت محیطزیست گرفته تا اشتغال جوانان و افزایش منابع آبی را به تحریمها گره زده است.
گرچه تحریمهای اقتصادی و مالی تأثیرات خود را در فضای اقتصادی کشور گذاشته است، اما حتی کارشناسان اقتصادی درون کشور و حتی خارج کشور، تأثیر این تحریمها را بر مشکلات اقتصادی ایران، درصد بسیار پایینی میدانند.
کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند که دولت نباید همه گزینهها را معطوف به نتیجه مذاکرات کند.
این اتفاق چند وجه دارد. یکی از وجوهات آن این است که اگر توافقی صورت بگیرد، تحریمها برداشته شود، اما اتفاق خاص اقتصادی در بازار، تولید، سرمایهگذاری و رونق اقتصادی نیفتد، دولت چه فکری برای این اتفاق کرده است؟
تنها میتوان به سرمایهگذاری اقتصادی چند کشور اروپایی و غربی اکتفا کرد و به آنها اعتماد داشت؟
تدبیر حکم میکند چنین تصوری اشتباه است، چون غربیها اگر بر سر توافق بازی تازهای را آغاز کنند که البته دور از انتظار هم نیست، اگر برای سرمایهگذاری وارد ایران شوند، درنگ نکرده و میدان را خالی خواهند کرد و خرما بر نخیل و دست ما کوتاه!
ضمن این که آیا کشورهای غربی و اروپایی در حوزه سرمایهگذاری اساسی وارد ایران میشوند و بر روی نیازهای اساسی و ریشهای ایران سرمایهگذاری خواهند کرد یا بازار ایران را یک بازار مناسب برای فروش محصولات مصرفی و لوکس خود قلمداد خواهند کرد؟
اتفاقی که هماکنون هم به خاطر فرصت به دست آمده هر چند کوتاه با توافق اولیه افتاده و شاهد حضور برندهای گوناگون از محصولات اروپایی در بازار ایران هستیم که اولویتهای اقتصادی ایران و حتی مردم هم نیست. از جمله نمایندگیهای گوناگون لباسهای اروپایی، لوازم آرایشی و بهداشتی و... .
اما اگر توافقی هم انجام نشود، آیا باید شاهد، وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی، بدتر شدن وضعیت محیطزیست، بیکارتر شدن جوانان کشور، کم شدن منابع آبی کشور و احیا نشدن بانکها باشیم؟!
در واقع سخن آقای رئیس جمهور همین برداشت را در ذهن ایجاد میکند. به این معنی که مردم در صورت توافق نکردن و به تبع آن برچیده نشدن تحریمهای ظالمانه، انتظار گشایش اقتصادی نداشته باشند.
دولتمردان به ویژه شخص آقای رئیسجمهور بارها تأکید کردهاند که مسائل اقتصادی را به مذاکرات هستهای و تعلیق یا لغو تحریمها گره نزدهایم و دولت با کارهای اقتصادی توانسته است، رونق اقتصادی ایجاد کند و تورم را هم مهار کند. پس چرا این همه مسائل اقتصادی، اجتماعی و وضعیت آب کشور به رفع تحریمها گره زده میشود؟
چندی پیش بود که آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی علی جنتی گفته بود: «برداشته شدن تحریمها وضعیت سینمای ایران را بهتر میکند.»
این گونه سخنان و مواضع نشان دهنده کمتوجهی به قابلیتها، ظرفیتها و داشتههای کشور است. ضمن این که برنامههای اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب به صورت شفاف به دولت ابلاغ شده و اگر دولت با کمک دیگر دستگاهها بر روی آن معطوف شوند، میتوانند، معضلات اقتصادی کشور را بدون توجه به تحریمها حل کنند.
به نظر میرسد که با توجه به گفتوگوهای هستهای، گره زدن حل مشکلات اقتصادی با رفع تحریمها، افزایش قیمت برخی کالاها و اقلام و گرانیهای اخیر، به هم مرتبط هستند.
وطن امروز:ما زیلوی بیت رابه فرش هزارشانه نمیفروشیم
«ما زیلوی بیت رابه فرش هزارشانه نمیفروشیم»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ همان 88 بود گمانم که در خلال یک متن بلند، جملهای کوتاه نوشتم؛ «الان جنگ زیلوی بیت رهبری با فرش هزارشانه است». زیلو در قیاس با فرش به عبارتی هیچ قیمتی ندارد لیکن آنجا که بدل به «نماد» میشود، قصه فرق میکند. جمهوری اسلامی گاه هست که غیرمستقیم سخن با همین نمادها میگوید. بالکن ساده حسینیه محقر جماران، فقط محل سخنرانیهای امام راحل نبود، بلکه خود نیز فی حد ذاته سخنها داشت برای ما. خمینی گاه با زبان به ما میگفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانهاش به ما نشان میداد خوی اشرافی، معصیت است، معذلک «در محضر خدا معصیت نکنید»! بالا برویم، پایین بیاییم دنیا خمینی را بتشکن بزرگی میشناسد که از قضا روی یک صندلی سفید بینهایت ساده مینشست؛ هیچ هم قید و بند این را نداشت که رنگ این دیوار با رنگ آن ستون بخواند و از این چیزها! حضرت روحالله در فکر تناسب دیگری بود! تناسب میان نظام جمهوری اسلامی و زندگی پابرهنهها! و برهم زدن این تناسب یعنی که معصیت! درست یا غلطش، ایضا چگونگی انجامش، موضوع این متن نیست لیکن خرجی که برای حرم امام شد هرگز نتوانست اندازه یک زیلوی ساده چند در چند، تناسب برقرار کند با امام و حرم امام. فضای مجازی و واقعی ندارد؛ گاهی از یک زیلو کارها میرود که از هزار سقف و ستون منقش نه! گاهی یک زیلو چنان موجی راه میاندازد که تو گویی طرف با دریای بیکرانی! بزرگان حتی در کارهای اینچنینی هم پیام صادر میکنند!
دوازدهم بهمن 57 امام بزرگوار ما میتوانست در همان فرودگاه یا در همان میدان آزادی با «مادران فرزند از دست داده» سخن بگوید اما انتخاب بهشت زهرا سلاماللهعلیها یعنی «پیام». فیالحال اطراف حرم امام؛ کمی دورتر، کمی نزدیکتر، محل زندگی کدام قشر جامعه است؟! باقرآبادیها اصلاً خمینی تحریفشده را نمیشناسند! برای ولینعمتان خمینی، خمینی مردی بود که اصرار داشت، عمد داشت، قصد داشت، هدف داشت، نیت داشت بلکه با همین نمادها و نشانهها داد بزند، فریاد بزند، بانگ برآورد که من در دوگانه اسلام پابرهنهها و اسلام مرفهین بیدرد، بیهیچ برو برگردی، رأی به اسلام پابرهنهها میدهم. پنجشنبه 14 خرداد 94 خامنهای با 2 ابزار به جنگ تحریفکنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو! اگر حضرت روحالله گاه با صندلی سادهاش هم با مردم خویش حرف میزد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن میگوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا! با خامنهای، خمینی تحریف نخواهد شد؛ تا نمادها و نشانههای بیت رهبری هست، حسینیه جماران نیز تحریف نخواهد شد. زیبایی، شکوه و حتی کلاس، گاه میتواند در یک زیلوی چند در چند بیشتر جمع باشد تا فلان جا و بهمان جا. در حرم جدید امام، هیچ چیز متناسبتر از «زیلوی بیت» با زندگی ساده و صمیمی خمینی نبود، هیچ چیز! در خانههای مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست میدهد!
پنجشنبهای که گذشت، رهبر انقلاب، مبتنی بر بینات بیانات امام اشاره به 7 اصل کردند لیکن اصل هشتم، درس زیلو بود! بعضیها چون توهم زدهاند عصر خمینی گذشته است، خیال برشان داشته که عصر سادهزیستی هم گذشته! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، سادهزیستی یک فرهنگ است. سادهزیستی را «پوپولیسم» نامیدن، یعنی تحریف بالکن ساده حسینیه محقر جماران، یعنی تحریف امام! حضرات حتم داشته باشند که با این انگها و این زخمزبانها، ما زیلوی ساده بیت مولای خود را به کاخهای مرمرین شهر نخواهیم فروخت! از فضای مجازی تا همین فضای واضح و ملموس، واقعیت آن است که زیلو بهخوبی از پس فرش هزار شانه برآمده! زیلو از جنس ساده است اما وقتی در صحنه نبرد حاضر میشود، رنگ معنی به خود میگیرد و اینچنین موجی به راه میاندازد. گاه هست که با یک زیلو، خود را میتوان خرج امام، حریم و حرمش کرد، گاه هست که با کلی خرج و مخارج، نمیتوان از امام و امت دلبری کرد! راستی که برای یک زیلوی ساده، عجب قیمتی گذاشتند مردم!
عجب احترامی! در عالم، ارزشهایی هست که با پول به دست نمیآید، بلکه باید با یک زیلوی ساده، آن ارزشها را به دست آوری! «زیلوی بیت» به سنگر شهدا میآید! به خانه کوچک باقرآبادیها میآید! به بالکن ساده حسینیه محقر جماران میآید! به اسلام کوخنشینان میآید! به امام مستضعفان میآید! به نهجالبلاغه حضرت ابوتراب میآید! نشیمنگاه طلحه و زبیر گمانم خیلی گرم و نرم بود که علیه علی و عدل، غائله جمل را راه انداختند. زیلوی عدالت، آن مصاف تاریخی را از جماعت شکمپرست برد. باز هم اگر امری دائر شود، حضرات بدانند که غلبه از آن زیلوی عدل و داد است! بر فرض که خرج کردن - آنهم بر این سیاق - برای حرم خمینی زیبا باشد، لیکن زیلوی بیت خود را خرج مصرع سادهزیستی امام کنی از آن هم زیباتر است. خیلی زیباتر! اصلاً قابل قیاس نیست! اصلاً و ابداً! در حرم جدید امام، خیلی چیزها به چشم میآمد اما این کجا که بعضی چیزها چشم ملت را بزند، این کجا که یک زیلوی ساده چند در چند چشمنوازی کند دیدگان ملت را؟!
جوان:قلّه شخصیت امام (ره)
«قلّه شخصیت امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛سیره و اندیشه امام همچون دو رودخانهای است که هر کس به اندازه وسع، نیاز و فهم خویش از آن جوی کوچکی را جدا و بر دشت تشنه خود سرازیر میکند. امروزه و پس از سالها از ارتحال آن عزیز سفر کرده تکثر فهم از امام متأثر از فضای موجود جهان و کشور بیش از پیش خودنمایی مینماید. بدون تردید در بین مفسرین و تأویلکنندگان امام، سه دسته از برجستگی خاصی برخوردارند که از آبشخور معرفتی متفاوت سرچشمه میگیرند. هر کس با علایق و نیاز خود سراغ امام میرود. اما هنر این است که امام را جامع و در متن اسلام و برای مسلمین و جهان ببینیم. مقام معظم رهبری و امثال سید شهیدان اهل قلم نماینده یکی از نگرشهای سهگانه به امام هستند. یعنی «حیات باطنی»، روح قدسی، حرکت الهی و مقصد عالی انسانی امام را برجستهتر از دیگران میبینند.
این دسته امام را در سلسله جنبان انبیا میدانند و مسیر حرکت بشر را نه بر اساس «تاریخ و تمدن» که بر اساس تاریخ مبارزه انبیا معنی میکنند که «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» دسته دوم کسانی هستند که معنادهی به امام را با روشهای پستمدرن واجد فهم میدانند، بنابر این بر سیالیت معرفت سوار شدند و امام را یک تصادف در تاریخ معاصر دانستند که از توسعه نامتوازن و وابستگی سیاسی پهلویها بیرون آمد و حجیت، حقانیت و قدسیت برای حرکت وی قائل نیستند. دسته سوم کسانی هستند که امام را نه امام مبارزه که امام زندگی میدانند و تلاش میکنند امام را «مرد توسعه» و رفاه معرفی نمایند. این جماعت نقطه عزیمت به هویتیابی خویش را در معنادهی به شخصیت و سیره امام جستوجو میکنند، به صورتی که نقطه ایستادن خود را توجیهپذیر و با تفسیر تاریخ حقانیت خویش را قالبسازی کنند.
نگارنده اعتراف میکنم که تا 14 خرداد امسال بر این انگاره ذهنی متمرکز بودم که امام دارای شخصیتی جامع و چند بعدی است. اما از همه ابعاد شخصیتی و فکری وی «فقاهت» و «سیاست» را برجستهتر از ابعاد دیگر مییافتم، یعنی اگر صفات امام را در هرمی میریختم قله آن را فقاهت و سیاست میدیدم و ابعاد دیگری همچون عرفان، اخلاق و فلسفه را مکمل آن دو ویژگی قلمداد میکردم. 14 خرداد امسال مقام معظم رهبری از قله شخصیت امام پردهبرداری کردند و گویی حقیقتی که در مقابل ما بوده است، فراموش کردهایم. شاید علت این فراموشی تفسیری باشد که پس از جنگ از امام ارائه کردیم تا زندگی عرفی را توجیه کنیم. اما مقام معظم رهبری آن صفات را فرع شخصیت امام دانستند: «امام البته یک فقیه بزرگ بود، هم فقیه برجسته و بزرگ بود، هم فیلسوف بود، هم صاحب نظر در عرفان نظری بود، در این مسائل و بخشهای فنی و علمی یک سرآمد به حساب میآمد، لکن شخصیت برجسته امام به هیچکدام از اینها وابسته نیست بلکه شخصیت اصلی امام در تحقق مضمون آیه «وجهدوا فی الله حق جهاده» بود.
امام بزرگوار با داشتن آن زمینههای برجسته علمی وارد میدان مجاهدت فی سبیل الله شد و این مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد...» بنابر این برجستهترین صفت امام «جهاد و مبارزه» است و همه صفات دیگر به پیشبرد این امر کمک میکردند. اتفاقاً وقتی مقام معظم رهبری میخواهند شخصیت علمی امام را از شخصیت روشنفکران متمایز کنند بر همین اصل یعنی «عمل امام» تأکید میکند، حال آنکه روشنفکران فقط حرف میزنند و تحول را مطالبه میکنند اما وارد گود عمل نمیشوند. وقتی کتابی را که یکی از اساتید دانشکده الهیات دانشگاه تهران به مناسبت این روزها برایم آورده بود تورق میکردم تصادفا به مطلبی برخوردم که مشابه جملات ذکر شده از مقام معظم رهبری است.
این کتاب که «امام و حیات باطنی انسان» نام دارد اثر شهید آوینی است. وی نیز در این کتاب مبارزه را قله شخصیت امام میداند: «امام ما را آموخت که عرفان را با مبارزه جمع کنیم و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است و از این پس دیگر چه داعیهای میماند برای آنان که عرفان را به مثابه امری کاملاً شخصی، بهانه واماندگی خویش گرفتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد که مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک حیات خویش گشود، ما دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیستهاند» و به همین دلیل است که امام نه به توده مردم بلکه به مسئولان کشور متذکر میشوند که رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نیست و به همین دلیل از همه مواهب دنیایی که بدون زحمت در اختیارش قرار میگرفت چشم پوشید. امام میفرمود: کسانی که معتقدند مبارزه و رفاه با هم قابل جمعاند آب در هاون میکوبند و همین رمز پایداری، استمرار، جذابیت و قلبنوازی امام شد.
اگرچه شاگردان قدیمی امام همه سطحی از علم و عالم بودن را داشته و دارند اما کسانی در سپهر سیاسی قیام امام ثابت قدم ماندند که مبارزه را بر عرفان، فلسفه، فقه و سیاست اولی دانستند و «مفتاح مبارک حیات خویش» را به «کلید توسعه» نفروختند و سیادت صاحبان فن و تکنولوژی را به بهانه افزایش درآمد سرانه نپذیرفتند. امام به ما آموخت که سازگار الهی در خلقت با دوگانه حق و باطل شروع شد و این دوگانه از آدم تا ختم زندگی وجود دارد و مگر میشود نسل پیامبران و مدعیان راه آنان در این مسیر بیتفاوت یا طعنه زننده عبور نمایند، تا بتوانند از توسعه بهتری برخوردار باشند.
امام آموخت که عزت در مبارزه است که اگر غیر از این بود خود وی نیز عزتی فراتر از فیلسوفان و فقیهان و عرفای همعصر خویش در حوزه نجف و قم نداشت. کلید عزت امام مبارزه فی سبیل الله بود و در این مسیر بدون سوءظن به نصرت الهی حرکت کرد و هیچ دستی را به امید توسعه بهتر نفشرد. این امام نباید در حد اینکه مهربان بود و خشونت نداشت، تقلیل یابد. این خصایص ریزهکاریهای امام در روش مبارزه است. اصل موضوع این است که همه صفات و خصایص و داشتههای امام ذیل مجاهد فی سبیل الله تفسیر میشود و معنا مییابد. مقام معظم رهبری پاسداری از این بعد از شخصیت امام را از شاگردان قدیمی وی مطالبه کردند. باید منتظر مواضع آنان ماند.
حمایت:سبعیت سعودی- صهیونیستی
«سبعیت سعودی- صهیونیستی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن میخوانید؛آنچه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه میگذرد، در واقع به طور مسقیم و غیرمستقیم تابعی از یک جریان مهم به نام جریان انقلابی و اسلامی با هدف از بین بردن سلطه خارجی است که از آن جمله میتوان به زورآزمایی غرب در منطقه به عنوان عاملی مؤثر و اصلی در بسیاری از قضایایی که پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، اشاره کرد. رژیم صهیونیستی به نمایندگی از صهیونیسم جهانی و قدرتهای بزرگ اروپایی و آمریکا در منطقه به عنوان عامل اجرای سیاست ادامه سلطه و استثمار، نه تنها حمایت و تقویت گردید بلکه مدیریت اجرا این سیاستها را نیز بر عهده گرفت. بنابراین آنچه که ما در طول سالیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم، چیزی جز روشهای مختلف عملیاتی کردن طرحهای استعماری استکبار نبوده است.
بحرانهای داخل کشور اعم از تجزیهطلبی و درگیری گروههای ضدّانقلاب و جنگل تحمیلی و آنچه که در کشورهای دیگر از جمله در مصر، لبنان، سوریه، عراق، یمن، ایران، بحرین، افغانستان، پاکستان، لیبی و تونس در بیش از سه دهه گذشته شاهد آن بودیم، در واقع بخشی از طرح مهار انقلاب اسلامی و تداوم سلطه غرب بوده است. توطئهآفرینی استکبار در برخی موارد صددرصد موفقیت آمیز، در بخشی دیگر نیز کاملاً ناموفق بود و در بعضی کشورها هم موفقیت نسبی به دست آمد. به هر حال اجرای این طراحی ادامه یافت زیرا بر اساس یک اصل اساسی که اروپا و آمریکا آن را برگزیدند، رژیم صهیونیستی به عنوان مهمترین و تعیینکنندهترین سدّ دنیای غرب در مقابل جهان اسلام معیّن گردید. بنابراین، رژیم صهیونیستی با تمام امکانات، مورد حمایت قرار گرفت و توطئهها به انحاء مختلف یکی پس از دیگری شکل گرفت که قطعاً در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت.
نکته اینجاست که انتظار استقرار صلح و ثبات در این منطقه با وجود غدّه سرطانی صهیونیسم، انتظاری کاملاً به دور از واقعیت است. موضع حضرت امام(ره) در سال 42 مبنی بر اعلام رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین تهدید جهان اسلام، شعار یا سخنی از روی احساسات نبود بلکه با درک دقیق و عمیق واقعیت بیان گردید و صحت گفتار ایشان در طول سالها به اثبات رسید.
این ذهنیت در میان برخی وجود داشت که دولتهای منطقه، دولتهایی نیمه ملی و نیمه وابسته هستند و حداقل، با دشمنان نشاندار مردم، ائتلاف و همپیمانی نخواهند داشت. اما برخلاف تصور، اولین مورد از نقض چنین گمانهای، صدام بود که ماهیت وابسته و اوج سرسپردگی خود را برای ویرانی کامل این منطقه رونمایی کرد. پس از آن شاهد اقدامات سادات و حسنی مبارک در مصر بودیم. مورد اخیر از حکومتهای وابسته، دولت سعودی است که بعد از چندین دهه سرپوش گزاردن بر ماهیت وابستگی و نهایت دشمنی با ملتهای منطقه، سرانجام چهره واقعی خود را نشان داد. دولت سعودی بر اساس مدارک و اسناد موجود و همچنین تحلیل عملکرد این کشور، به دولتهای استعماری بزرگ وابستگی کامل داشته و برای تداوم سلطه در منطقه هماهنگی تامّی برقرار کرده است.
این هماهنگی شامل اجزا و ارکان مختلف اعم از اجرای طرح کاهش قیمت نفت، توطئه در کشورهای منطقه برای سرکوب قیامهای مردمی از جمله مردم بحرین است. آخرین مورد از اقدامات دولت سعودی در نشان دادن ماهیت خود در هماهنگی با منافع غرب در منطقه، مخالفت با استقلال مردم و تضادّ با اسلام آزادیخواهانه، انقلابی و کفرستیز، تهاجم گسترده دولت سعودی به کشور یمن و قتل عام مردم این کشور است. دولت سعودی در این اقدام، توجیهی دارد که بسیار غیرمنطقی و غیرقانونی و غیرانسانی است و آن اینکه دولت قانونی یمن از آنها درخواست حمایت از موجودیت خود را نموده و لذا برای بازگرداندن دولت قانونی به قدرت، دست به تهاجم زدهاند. این توجیه با عملکرد آنان در یمن، مطلقاً مطابقت ندارد.
کشتار مردم بیدفاع، نابود کردن مراکز عمومی و زیرساختهای کشور، از بین بردن منابع غذایی و محاصره زمینی، دریایی و هوایی یمن با این منطق به هیچ وجه سازگاری ندارد. به علاوه اینکه باید به این سوال نیز پاسخ داده شود که چه کسی به دولت عربستان این اجازه را داده است که به کشور دیگری برای دفاع از دولتی حمله کند؟ مشخص نیست که هدف این تهاجم دقیقاً چه کسانی هستند و عربستان با چه کسانی در یمن میجنگد؛ آیا با مردم یا با مخالفین دولت سرنگون شده میجنگد و یا هدفش بازگرداندن نظام دستنشاندهای است که منافع غرب و آل سعود را احیا کند؟ دولت سعودی از گذشتههای دور به این دلیل که مردم این کشور حاضر نیستند اهداف سلطهجویانه آن را بپذیرند، حساسیت ویژهای نسبت به مردم یمن داشت.
علاوه بر این، از لحاظ اعتقادی، عربستان خود را به نهج ساختگی وهابیت منتسب میداند، در حالی که مردم یمن با این مذهب ساختگی و استعماری مخالفند و بیش از هر چیز خود را به اسلام واقعی معتقد و پایبند میدانند. جنایتی که سعودی در یمن در حال ارتکاب است، دقیقاً شکل دیگری از سبعیت رژیم صهیونیستی است که در فلسطین و لبنان روی میدهد و نسخه مشابهی است از آنچه داعش در سوریه و عراق در حال انجام است.
به عبارت دیگر تمامی این حوادث به ظاهر غیرمرتبط، اجزای یک طرح هستند و آن عبارت است از ویرانی خاورمیانه و به جای گذاشتن منطقهای سوخته برای اینکه امکان مقاومت در برابر سلطه غرب از آنان گرفته شود؛ نیازها، ویرانیها و عقبماندگی آنان به حدّی باشد که هرگونه عقبنشینی و ذلتی را در مقابل غرب بپذیرند و از همه مهمتر برای موجودیت رژیم صهیونیستی هیچگونه تهدیدی را موجب نشوند. بنابراین، پیام روز گذشته سید مقاومت(دبیرکل حزبالله لبنان) به اجلاسیه تشکل اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم در حمایت از مردم یمن را باید در چارچوب این تحلیل ارزیابی نمود و سنجید.
آفرینش:گرانی، تورم و توقعات جامعه
«گرانی، تورم و توقعات جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن میخوانید؛مشکلات فراوان زندگی در هر دورهای بسته به شرایط زمانی جامعه، دغدغههایی را برای مردم به وجود میآورد که بعضاً موجب مقایسه عملکرد دولتها و مسولان مختلف میگردد. اما در این مقایسهها به علت ملاک قرار دادن وضعیت فعلی و فراموشی دورانهای گذشته یا عدم اطلاعات کافی از آمارها علمی، قضاوتهایی غیرکارشناسی صورت میگیرد که معمولا بسیاری ازما جزء مفسران روزانه آن هستیم.
امروز بحث گرانی و تورم از جمله مباحث رایجی است که دربین گفتگوهای عامیانه رایج است و اقشار مختلف مردم نسبت به وضعیت فعلی گلهمند بوده و معتقدند آنچه از عملکرد تیم اقتصادی کشور توقع داشتند محقق نشده است. ادله اصلی این بحثها نیز این گزاره است که «هیچ چیز ارزان نشده و گرانیها ادامه دارد!» . اما مفهوم آن نمیتواند فعالیتها و اقدامات پیشگیرانه دولت برای مهار گرانی و تورم را نادیده بگیرد. برای مستدلل شدن بحث باید کمی به آمار و ارقام اقتصادی در طول سه دهه گذشته وکمی پیش از آن رجوع کنیم تا افکار عمومی با واقعیتهای اقتصادی کشور آشناتر شده و با نگرشی عالمانه نسبت به وضعیت اقتصاد کشور نظر داشته باشند.
براساس آمارهای بانک جهانی، اقتصاد ایران تقریباً در 40 سال گذشته به جز معدود سالهایی، با تورمهای دورقمی مواجه بوده و در دولتهای نهم و دهم پس از سوریه با تورم 5/49 درصدی در ردههای بعدی قرار گرفتیم. این درحالی است که در سالهای ابتدایی دهه 40 ایران تورمی یک رقمی را تجربه میکرد، اما در سالهای پایانی این دهه و دهه 50 تورمی دورقمی درکشورمان تجربه شد. علت تورم دراین سالها درآمدهای سرشار نفتی و افزایش پایه پولی بانک مرکزی بود که منجر به افزایش نقدینگی رایج و افزایش قیمت کالاها گردید.
درسالهای بعد و شکل گیری انقلاب اسلامی، اقتصاد ایران با دو معضل کاهش درآمدهای نفتی و خروج سرمایه ازکشور مواجه شد، لذا استقراض از بانک مرکزی راحت ترین و بعضاً تنها راهکار تامین هزینهها بود. ضمن اینکه باید برای هشت سال تامین هزینههای سنگین جنگ را نیز به این مولفه اضافه کنیم و کسری بودجه دولتها و استقراض ازبانک مرکزی را دلیل اصلی تورم در دوهه ابتدایی انقلاب دانست. همانطور که گفته شد تامین هزینههای جنگ و پس ازآن سیاست سازندگی کشور موجب کسری در بودجه گردید که بعضا تورمی35 تا 45 درصدی را در سالهای 1373 و 1374 تجربه کردیم وبراین اساس نرخ متوسط تورم در دولت سازندگی 25 درصد تعیین شد. پس ازآن دولت اصلاحات در سال 1376 اقتصاد کشور را با تورم 17 درصدی تحویل گرفت و با سیاستهای کاهش تورم در سال 1380 با نرخ تورم 10 درصد و نقدینگی 68هزارمیلیاردی تحویل دولت محمود احمدی نژاد داد درحالی که در پایان دولت دهم میزان نقدینگی به بیش از 480 هزار میلیارد رسید. اما وجه تمایز هشت ساله دولت احمدی نژاد آنجا بود که دوعلت اصلی تورم در دهههای قبل انقلاب و پس از آن را به یکباره در طی سالهای 80 تا 92 شاهد بودیم.
یعنی عامل افزایش درآمدهای نفتی که موجب افزایش تورم میگردید را با فروش نفت بالای 100 دلار تجربه کردیم و پس از گذار این مرحله با اجرای برخی سیاستهای غیرکارشناسی هزینههای سنگینی برکشور تحمیل گردید و همچون همیشه راهی جز استقراض از بانک مرکزی و چاپ اسکناس دردستور کار قرار نگرفت!. تجمیع عوامل زمانی ما را به تورم 45 درصدی و رشد اقتصادی منفی 8/6 درصدی رساند که درآمدهای سرشار نفتی ما در طی سالهای 1384 تا 1391 به رقمی معادل 578 میلیارد دلار بالغ میشد که از سر جمع درآمدهای نفتی کشور طی سالهای 1360 تا 1383(433 میلیارد دلار) رقمی معادل 145 میلیارد دلار بیشتر است. اما تبدیل این درآمدهای ارزی به ریال و بازکردن درهای واردات مارا دچار بیماری هلندی نمود. اما درادامه در دستور کار قرار گرفتن برنامههایی همچون طرح تحول اقتصادی، بنگاههای زودبازده، مسکن مهرو هدفمندی یارانهها، بودجه کلانی از کشور را بلعیدند و نوبت به کسری بودجه و استقراض از بانک مرکزی رسید.
اما امروز باید نگاهی واقع بینانه به آمارها داشته باشیم. امروز تورم 40 درصدی درهنگام جابه جایی کابینه دولت یازدهم به 15 درصد رسیده و نرخ تورم در پایین ترین و سخت ترین لایههای خود قرار گرفته است. باید براین نکته تاکید کرد که توقع ارزان شدن کالاها امری غیرواقعی است، بلکه باید ازدولت خواست تا با حمایت از تولید و خروج از رکود، موجب رونق اقتصادی درکشور گردد و کنترل هدفمندی برامر واردات و درآمدهای نفتی داشته باشد.
لذا درصورت ادامه چنین سیاستهای از سوی تیم اقتصادی کشور می توان انتظار داشت تا سیاستهای منطقی وعملی موجب کاهش نرخ تورم گردد و نه از بین رفتن آن. اگر تا دیروز گرانی کالاها برپایه تورمی 40 درصدی افزایش مییافت، امروز این افزایش با معیار15 درصد صورت میپذیرد. لذا غیر عقلانیست اگر توقع داشته باشیم معضلات اقتصادی با رفت و آمد یک دولت حل و فصل گردد.
آرمان:نیاز به حل مسائل با جهان
«نیاز به حل مسائل با جهان»عنوان یدداشت روز روزنامه آرمان به قلم فریدون مجلسی است که در آن میخوانید؛روز گذشته یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان از مسیر سختی خبر داد که باید از آن عبور کرد. بهرغم به وجود آمدن برخی بدبینیها نسبت به آینده مذاکرات، مذاکرهکنندگان در عمل درحال حرکت رو به جلوی صحیح و اصولی در مذاکرات هستند البته نباید در این مسیر مخالفان را فراموش کرد. طیف مخالف را افرادی تشکیل میدهند که بهخوبی واقفند سرنوشت 700میلیارد دلار درآمد کشور چه شد اما هیچگاه نمیخواهند در مورد آن شفافسازی کنند.
این افراد قصد دارند فضای داخلی کشور را مخالف روند مذاکرهکنندگان نشان دهند تا مجبور نباشند درمورد سوالاتی که از آنان میشود، پاسخگو باشند. البته باید بررسی شود که به چه دلیل مذاکره با غرب بر سر پرونده هستهای آغاز شد و به چه دلیل ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل مشمول تحریمها شد. ایران درحال حاضر در شرایطی قرار دارد که طرفهای مقابل به این درک رسیدهاند باید با ایران مذاکره کنند و آن را سودمند میدانند. این روزها هر اندازه به حصول نتیجه نزدیکتر میشویم، سروصداهای سوداگران تحریم بیشتر میشود.
سوداگران تحریم را افرادی تشکیل میدهند که به یکباره در شرایط تحریم به ثروتهای بادآوردهای رسیدند و امروز با ماشینهای گرانقیمت خود درخیابانهای پایتخت جولان میدهند و اگر گذشته آنها مورد بررسی قرار گیرد، متوجه میشویم برخی از آنان در مقاطعی اوضاع اقتصادی مطلوبی نداشتند. بهطور یقین معجزهای رخ نداده که این افراد پولهای بادآورده را به یکباره به دست آورده باشند. این ثروتها با سوداگری تحریم طی دوران دولت گذشته به دست آمده است. این افراد حاضر نیستند درمورد ثروت خود پاسخگو باشند اما بهانهگیری میکنند و از مشکلات کم و زیادشدن قیمت انرژی حرف میزنند و نمیخواهند بپذیرند که عملکرد دولت در بعد اقتصادی شتاب تورم را کنترل کرده و میزان آن را به نصف رسانده است. دولت این موفقیت را در شرایطی به دست آورده که هنوز تحریمها پا برجاست.
از سوی دیگر مخالفین مذاکره به شرایط منطقهای واقف نیستند و نمیدانند در منطقه چه میگذرد. اگر هزینههای نظامی کشورهای دنیا با یکدیگر مقایسه شود، میفهمیم پس از آمریکا و چین، عربستان در رده سوم قرار دارد. سوال اکنون این است که عربستان به چه دلیل نیاز به چنین حجمی از سلاح دارد؟ اگر به گذشته نگریسته شود، عربستان در زمان جنگ تحمیلی، به عراق کمکهای گوناگونی میکرد و بسیاری در آن زمان بر این اعتقاد بودند که جنگ عراق عملا جنگ نیابتی عربستان با ایران است.
اکنون هم بهطور یقین عربستان بهدلیل اینکه با ایران رقابت دارد به انباشت تسلیحات اهتمام میورزد. در چنین شرایطی باید پرسید حال که ایران باید مسائلی را با جهان و کشورهای منطقه حل و با بزرگان دنیا و کشورهای منطقه سر میز مذاکره بنشیند و درمورد مسائل بینالمللی گفتوگو کند چرا عدهای همواره به دنبال روحیه ماجراجویی هستند درحالی که میتوان مانند کشورهای دیگر شاهد تسریع در توسعه اقتصادی بود.
شرق:«دلواپس»نبودن برای جنگلها
«دلواپس نبودن برای جنگلها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛نیازی به «دلواپسی» برای سوختن جنگلها نیست. درست خواندید! نیازی به این کار نیست. به همین دلیل هم است که هیچکس از سوختن جنگلهای زاگرس در استان ایلام یا جنگلهای شمال در منطقه آمل و بابل ابراز نگرانی نمیکند. نه دولت، نه ملت، نه مجلس، نه «دلواپسان» و نه هیچکس دیگری. درک اینکه چرا کسی دلواپس جنگلهای ما نیست، خیلی پیچیده به نظر نمیرسد. برخلاف مذاکرات هستهای که خیلیها نگران آن هستند و آن را بروز هم میدهند، دلواپسی برای سوختن و خاکسترشدن جنگلهایمان، نان و آب سیاسی برای هیچ جریانی نمیشود. نه میتوان از آن برای حمله به دولت استفاده کرد، نه پای آقای هاشمی رفسنجانی و سیاستهای ٢٠ سال پیش ایشان را به میان کشید و نه هیج بهرهبرداری دیگری کرد. برخی جریانهای مدعی زیرپاگذاشتهشدن حقوق مردم در مذاکرات هستهای، به گونهای نسبت به ازمیانرفتن جنگلها واکنش نشان میدهند که گویی این جنگلهای «گینه بیسائو» است که در آتش بیتوجهی و اهمیتندادن ما دارد نابود میشود و روزبهروز از وسعت آنها کاسته میشود! تکلیف دولت و سازمانها و نهادهای وابسته به آن، کمابیش روشن است.
سازمان محیطزیست علیالقاعده میگوید: هر وقت مسئولان، از جمله مجلس محترم، دولت خدمتگزار و سایر نهادهای ذیربط یکصدم اولویت و توجهی را که برای امور دیگر قائل هستند برای حفظ و حراست از محیطزیست، از جمله جنگلهای کشور قائل شوند، شاید بتوان برای جلوگیری از آتشسوزی و تخریب منظم این منابع حیاتی، گام برداشت.
البته یک بُعد دیگر قضیه که باعث میشود نه برای دولت و نه برای مخالفان و منتقدان آن، مسئله نابودی جنگلهای کشور اولویت زیادی نداشته باشد، آن است که موضوع فینفسه کاربرد تبلیغاتی ندارد. وقتی آتشسوزی رخ میدهد و بخشهایی از جنگلها نابود میشوند، نان، آب، بنزین و این یا آن کمبود نیست که صدای مردم را درآورد. تلویزیون حداکثر چند ثانیه، خبری از آتشسوزی، آن هم از دور پخش میکند و بعد هم اضافه خواهد کرد که «ستاد حوادث غیرمترقبه استان به همراه نیروهای مردمی در حال مهار آتش هستند». اگر خواسته باشد خیلی وظیفه و رسالت اطلاعرسانی را ادا کند، میگوید مردم از فرمانداری، مسئولان محیط زیست و اداره جنگلبانی استان گلایه داشتند که چرا بهموقع اقدام به مهار حریق نکردهاند.
برعکس عوامل وابسته به دولت، نیروهای مردمی با دست خالی به خاموشکردن آتش برمیخیزند. رادیوتلویزیون وظیفه خود نمیداند یک گزارش دهد بودجه سازمان محیط زیست و جنگلبانی استان چقدر بوده است؟ اساسا چند فروند بالگرد آبپاش در اختیار داشتهاند؟ وسعت جنگلهای استان ٣٠ سال پیش چقدر بوده و امروز چقدر است؟ و هیچیک از مسائل دیگر از این دست.
تنها رسالت تلویزیون، ایجاد این تصور است که تنها اشکال موجود، سستی و بیتوجهی مسئولان دولتی است. در غیر اینصورت مشکل و مسئله دیگری در سایر نهادها و دستگاهها در قبال این مسئله وجود ندارد. هم بودجه محیط زیست و جنگلبانی کافی است، هم همهگونه ابزار و امکانات اطفای حریق در اختیار سازمان جنگلهاست هم احیای جنگلها اهمیت بالایی در کشور دارد و هم آن میزان که به حفظ و حراست محیط زیست در کشور توجه میشود، به کمتر مسئله دیگری تا این اندازه توجه شده است!
به بیان سادهتر، صداوسیما هم دلیلی برای نگرانی در قبال سوختن جنگلها ندارد. آثار بلندمدت ازمیانرفتن این منابع عظیم گیاهی، ٢٠ تا ٣٠ سال دیگر ظاهر میشود و تا آن موقع هم معلوم نیست در روی چه پاشنهای خواهد چرخید؛ شاید دوباره دولت نزدیک به سلیقه سیاسی مسئولان تلویزیون بر سر کار آمد و مانند دوران احمدینژاد، همه چیز گل و بلبل شد!
مردم سالاری:خاورمیانه و بحران صلح مسلح
«خاورمیانه و بحران صلح مسلح»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاه شناس است که در آن میخوانید؛آمریکا باید ازکدام نظام در خاورمیانه حمایت کند؟ هر چه به پایان ضربالاجل 10 تیرماه نزدیک میشویم ابعاد تصمیم بزرگ و تاریخساز دو کشور ایران و ایالات متحده بیشازپیش مشخص خواهد شد. هر چند به نظر میرسد ایران تا حد زیادی تصمیم خویش بر مبنای برنامه جامع اقدام مشترک را گرفته است و تلاش میکند تا با مدیریت صحیح، مذاکرات را بر مبنای قوانین بینالمللی و حقوق اساسی ملت ایران به پیش برد اما ابعاد چنین تصمیمیدر سوی دیگر چندان راحت نیست. هر چه تصمیم در این سو بر مبنای شفافیت و صداقت و حمایت از تیم مذاکرات جلو میرود اما در سمت دیگر بحران تصمیمگیری در ایالات متحده بر پایه شکافهای قدرت بیشاز پیش نمود مییابد. شکافهایی که بر مبنای حصارها و تعارضات ایدئولوژیک از یک سو و بحران تصمیمهای سرنوشتساز از سوی دیگر در درون ایالات متحده راهبری میگردد.
علیالاصول مشکل ایالات متحده اینک با خاورمیانهای است که با هزاران نیروی گریز از مرکز مواجه است . شرایطی که منجر به بحران منظمسازی این منطقه گردیده است. هر چند بر مبنای مفروضات دموکراسیخواهانه آمریکاییها تنها میتوان از ایران بعنوان یک کشور دارای نظام جمهوری در برابر نظامهای تمامیتخواه و اقتدارگرای قومی و قبیلهای با کمترین بنیادهای حقوق شهروندی و حق رای و مشارکت شهروندان به گونهای که فرید زکریا از آن یاد میکند صحبت نمود اما راهبرد آمریکاییها طی چندین دهه راهبردی تعارضآمیز بوده است. استراتژی دوری از ایران و انزوای این کشور حتی به قیمت از بین بردن اصول راهبردی دموکراسیخواهی و گسترش فضای حیاتی سیاسی مبتنی بر حق مشارکت و حقوق شهروندی بوده است. تعارض چنین دیدگاههایی و حمایت از رژیمهای اقتدارگرای منطقهای، همسویی با گروههای تروریستی و مقابله با دولت بشار اسد به دلیل مقابله با ایران و مبارزات ناکام با گروههای اشغالگر تکفیری در عراق و داعش همگی نشان دهنده آن است که بحران صلح مسلح در خاورمیانه مهمترین چالش دولت اوباماست .
این در واقع همان بنیاد ایدئولوژی گرایی است که امروز اجازه درک درست از عمق منافع و سطح صحیح استراتژی ایالات متحده را نمیدهد و محدوده دید و عمق استراتژیک آمریکا را محدود ساخته است . تعارضاتی که در صورتبندی خویش آمریکا را در دو راهی تصمیمات مهم قرار داده است. امروز جناح سنتی که بازتابدهنده نگرشهای ضد ایرانی طی چندین دهه مبتنی بر خصومت و دشمنی با ایران است در ته لایه ذهنی خویش نمیتواند از عناصر مقابله گرایی با ایران بیرون آید و طرح دیگری ریزد. عناصری که ما بین عربستان و اقتدارگرایی ضدشیعی که منجر به تسلیح اعراب و رژیمهای اقتدارگرا برای مقابله با ایران میگردد و ایران دموکراتیک و استقرار نگرشهای عقلانیت شیعی در منطقه نمیتواند یکی را انتخاب نماید. هر چند باید عنوان نمود چنین انتخابی بسیار دشوار است.
تصمیم به هر یک از این راهبردها آینده منطقه و نفوذ و منافع اقتصادی ایالات متحده و هم پیمانان منطقهای وی را با چالشهای جدی مواجه خواهد ساخت. اما مهمترین آوردگاه و چرخش در چنین دیدگاهی را باید در مذاکرات هستهای ایالات متحده با جمهوری اسلامیایران مورد ارزیابی قرار داد. اینک قطار مذاکرات به دو راهی تصمیمسازی رسیده است که علاوه بر ابعاد توافق جامع و برنامه جامع اقدام مشترک میبایست به وارسی عمق استراتژیک ایالات متحده در منطقه منتهی گردد. ریل و سوزن بانی که خود انتخاب میکند خاورمیانه انباشته از تسلیحات و تنور بیش از پیش ملتهب صلح مسلح یا چرخش به سمت جریان صلح دموکراتیک را. آن سوی ریل به تونلی سرشار از تعارضات و منافع نا مشخص بازیگران منطقه ای و ایالات متحده علیالخصوص تعارض ایدئولوژیک مبتنی بر جایگاه این کشور در برخورد با نهضت دموکراسیخواهی منجر گردیده و سوخت آن التهاب و تنش، جنگ افروزی، فروش تسلیحات و ورود به ایستگاه اقتدارگرایی است.
ولیکن در سوی دیگر قطاری در حال حرکت است که تلاش میکند انرژی پیش ران خود را بر مبنای اعتدال و میانهروی، دوری از افراطگرایی، حفظ میدان دیپلماتیک و حرکت به سمت دورهای از صلح دموکراتیک در منطقه خاورمیانه ترسیم نماید. امروز کنترل و انتخاب با رییسجمهور اوباماست آیا میخواهد قطار خود را به سمت صحرای گرم و خشک عربستان روانه سازد یا در کنار قناتها و سواحل زیبای عقلانیت ایران، منطقهگرایی خود را پیاده سازد. مهم آن بود که ایران توانست مسوولیت خویش را در ترسیم چنین ریل و آیندهای به انجام رساند. حال این تنها اوباما است که در تنگنای یک تصمیم تاریخیگذار از سنتگرایی مقابله با ایران یا رویکرد نوین به منطقهگرایی دموکراتیک میاندیشد فرصتی که شاید برای هیچ یک از دولتمردان آمریکایی فراهم نگردد.
ابتکار:راه مقابله با گروه فشار، بردباری است
«راه مقابله با گروه فشار، بردباری است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛اعمال محدودیتهای فرهنگی برای هنرمندان بخشهای مختلف در ایران یک عقبهی تاریخی دارد. جریانی همواره فکر میکند آنچه میگوید درست است در حالی که همهی حقیقت نزد یک نفر یا جمع نیست. به واقع درستی و نادرستی ایدهها و دیدگاهها در گذر زمان معلوم میشود و از رهگذر تعاطی افکار و مباحثه و گفتوگو میتوان به درستی یا نادرستی دیدگاهها و افکار پیبرد. این رویکرد که کسانی خودشان را بر حق بدانند و معتقد باشند نظرشان درست است و به همین بهانه دیگران را از طرح دیدگاه و نظرشان محروم کنند اشتباه است. جریانی که امروزه از آنها به عنوان «دلواپس» یاد میشود، در واقعا همان «گروه فشار» است.
این جریان در ادوار مختلف از طریق اعمال فشار و قوهی قهریه دنبال پیشبردن اهداف و دیدگاهشان در عرصهی سیاست و اجتماع هستند.
این جریان حرفی غیر از خودشان را بر نمیتابند و این روش غلط است و کسانی که این روش را اعمال میکنند جای تردید نیست که ضرر میکنند. به اعتقاد من باید این وضعیت و رفتارها را تحمل کرد و بهترین راهحل برای مقابله به این جریان صبوری و تحمل است و نباید با بیصبری برخورد کرد. با آگاهی بخشی و مباحثه و به چالش کشیدن این رفتارها در رسانهها و فضای عمومی در یک فضای فرهنگی پویا باید حلشان کرد. من مثالی از سالهای دههی هفتاد میزنم در آن سالها فیلم «آدم برفی» اکران شد و اکبر عبدی در نقش یک خانم بازی میکرد و اما این فیلم به مذاق کسانی خوش نیامد در حالی که هیچ مضمون سیاسی نداشت.
بسیاری از انتقادها و اعتراضها از طرف گروه فشار جلو سینماها در گرفت. زمانی گذشت و اعتراضها خوابید و این فیلم هم از تلویزیون پخش شد و الان یادآوری این خاطره خندهدار است. اما در گذر زمان این حساسیتها بر طرف شد. با گذر زمان و به تدریج بسیاری از این تندروی ها در جامعه هضم میشود و برای مقابله با این دست رفتارها از رویکرد رادیکال باید پرهیز کرد. در عینحال باید این دست رفتارها نقد شود. به اعتقاد من الان وزارت ارشاد در برخورد با این دست رفتارها و جریانها روش درستی را در پیش گرفته است.
ارشاد به وظایف قانونیاش عمل میکند. آنها در برابر اعمال فشارها کوتاه نمیآیند و بر اساس ضوابط قانونی و کارشناسی مجوز آثار هنری و ادبی را صادر می کنند و گروه فشار با امکانهایی که در اختیار دارد اعمال نفوذ میکند تا به اهدافش دست پیدا کند. در دولت گذشته گروه فشار نیازی به عمل و فعالیتی نمیدید زیرا ارشاد به نیابت از این جریان عملا به آثاری که فکر میکرد مخالفتهایی را به همراه دارد، اصلا مجوز نمیداد و اعتراضی هم متوجه آنها نبود و این روش اشتباه بود. اما در دوره دولت تدبیر و امید به درستی عمل میشود مسئولان فرهنگی به آثار مجوز میدهند و در این میان ممکن است برخی آثار اعتراض گروه فشار هم در پی داشته باشد.
به اعتقاد من این اعتراضها گذرا است و به تدریج رفع و رجوع میشود. برای مقابله به گروه فشار باید صبوری کرد و از سویی رفتار آنها را با نقدهای مستدل و منطقی و مبتنی بر مبانی حقوقی به چالش کشید و از طرفی در جایی که دولت میتواند، باید با اعمال قانون جلوی این تندرویها را بگیرد و در فضایی هم که دولت امکانهایی قانونی برای مقابله با آنها ندارد بر ارشاد و دستگاه دولت خردهای نمیتوان گرفت. این نکته را هم باید متذکر شد که اگر دولت توانایی اعمال قانون داشته باشد بهتر است از روشهای قهرآمیز پرهیز کند.
الان شرایط به نحوی پیش میرود که دولت مجوزهایش را صادر میکند و مساله وقتی خیلی بد و اشتباه خواهد شد که در دولت تدبیر و امید هم از ترس اعتراضها و فشارها، ارشاد عملا به نیابت از گروه فشار آثار را سانسور کند و مجوز عرضه و انتشار آنها را ندهد. از طرفی به اعتقاد من اگر در شهر و شهرستانها کنسرتی لغو میشود یا آنکه مشکلی از طرف گروه فشار پیش میآید مردم باید با دلائل منطقی آن نهاد یا جریان را به چالش بکشند و رفتارهای تمامیتخواه آنها را به نقد بکشند از رهگذر این نقد مستمر و شکل دادن یک فضای فرهنگی پویا میتوان از این وضعیت گذر کرد.
دنیای اقتصاد:منافع بازارهای بورس خصوصی
«منافع بازارهای بورس خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاشار حیدری است که در آن میخوانید؛چگونه میتوان «شفافیت اطلاعاتی» در بازار سهام را افزایش و «رانتهای اطلاعاتی» را کاهش داد؟ «بازار بورس خصوصی» چگونه میتواند به این دو هدف کلیدی کمک کند؟ باید توجه کنیم که در قرن 21، توسعه بازار سرمایه کارآمد یکی از پیششرطهای توسعه اقتصادی بهشمار میرود. جمیع شرایط سیاسی و سیاستهای اصلاحی اقتصادی فعلی نوید امکان حرکت در مسیر توسعه اقتصادی در دهههای آتی را میدهد، اما نقش کلیدی بازار سرمایه، تجمیع اطلاعات آحاد اقتصادی درباره ارزش صنایع و بنگاههای مختلف، ریسک فعالیتهای آنها و همچنین درجه اثرپذیری این ریسک از عوامل محیطی در متغیری به نام قیمت است. نهادهای حاکم بر مبادلات اوراق بهادار میتوانند اثر بسزایی بر فرآیند تجمیع اطلاعات در قیمت داشته باشند.
در طراحی این نهادها، ایجاد شفافیت در اطلاعات و کمینهسازی اثر رانتهای اطلاعاتی دو هدف اساسی بهشمار میروند. باید به خاطر داشت که «شفافیت اطلاعات» که در قالب دسترسی عمومی به حسابهای مالی شرکتهای سهامی عام نمود مییابد، همچنین «کاهش نااطمینانی» در مورد عملکرد مورد انتظار شرکت، لازمه تخمین دقیقتر ریسک از دید سرمایهگذار است. بهعلاوه «حذف رانتهای اطلاعاتی» اثرات توزیعی ناعادلانه که ناشی از نوسانهای شدید، اما کوتاهمدت در قیمت سهام است را کاهش میدهد. کوتاهمدت بودن این نوسانات از آنجا نشأت میگیرد که برتری اطلاعاتی در مورد قیمت واقعی یک دارایی در نتیجه مبادله آن توسط فرد دارای برتری اطلاعاتی بهتدریج از میان رفته و خود را بهصورت تغییر قیمت جاری نشان میدهد.
دسترسی عمومی به جزئیات حسابهای مالی شرکتهای سهامی عام از طریق الزامات قانونی و نظارت دقیق بر اجرای این قوانین قابل دستیابی است، اما بازار رقابتی چه میتواند بکند؟
میتوان شرایطی را متصور بود که در نتیجه ایجاد رقابت در ارائه خدمات مبادلاتی، بازار سرمایه بهبود قابل ملاحظهای در خصوص کاهش آثار منفی رانتهای اطلاعاتی را تجربه کند. در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه نهاد مجری مبادلات اوراق بهادار، «دولتی» است. حال آنکه ایجاد فضای مبادله اوراق بهادار یا بازار بورس را میتوان نوعی خدمات «خصوصی» تلقی کرد؛ به این صورت که شرکتی خصوصی با ارائه سازوکارهای مورد تایید سیاستگذار، خدمات مبادله اوراق بهادار را در ازای دریافت حقالزحمهای برای هر مبادله ایجاد میکند. این خدمات شامل ثبت سفارش، انتقال مالکیت در صورت وقوع مبادله و عرضه عمومی و لحظه به لحظه اطلاعات مربوط به حجم و نوع سفارشهای (عرضه یا تقاضا) و مبادلات است.
با فرض آزادی ورود و خروج به صنعت «بازار بورس خصوصی» و ثابت بودن حقالزحمه برای هر مبادله، هدف شرکتهای ارائهکننده این خدمات حداکثرسازی حجم مبادلات خواهد بود. به این ترتیب، سهام شرکت «الف» در چند بازار بورس به طور همزمان مبادله شده و دادههای مبادلات در این بازارها بهصورت لحظه به لحظه در اختیار سرمایهگذاران قرار دارد. در نتیجه بازارهای بورس خصوصی با حرکت در جهت بهبود کیفیت خدمات، شامل شفافیت و سرعت انتقال اطلاعات مبادلات، سعی در جذب هرچه بیشتر مشتریان خواهند کرد.
در چنین بازارهایی، به دلیل لزوم دسترسی سریع و رقابتی، ثبت سفارشها و مبادلات از طریق شبکههای اینترنتی انجام میشود. بدینسان سرمایهگذاران یا نمایندگان آنان امکان خرید و فروش بدون واسطه (کارگزار) خواهند داشت و بهعبارتی تمامی سرمایهگذاران به طور مستقیم امکان عرضه نقدینگی (Liquidity) دارند. عرضهکنندگان نقدینگی میتوانند متناسب با شرایط بازار، سفارشهای خود را در هر لحظه حذف کرده و سفارش جدید وارد سیستم کنند؛ هر چند که اولویت مبادله برای سفارشهای موجود بر مبنای قواعدی ثابت تعیین میشود. برای مثال، بهترین قیمت پیشنهادی در اولویت مبادله قرار خواهد داشت.
این سازوکار رقابتی سبب توزیع نقدینگی در بازارهای بورس مختلف شده و از امکان مبادله سفارشهای بیش از حد بزرگ به شدت خواهد کاست. این در حالی است که دارندگان رانتهای اطلاعاتی تمایل بیشتری به مبادله در ابعاد بزرگ دارند که در اغلب موارد با اثر قیمتی شدید همراهند. با وجود توزیع نقدینگی در بازارهای مختلف و کنترل لحظهای سرمایهگذاران بر سفارشهای ثبتشده، عرضهکنندگان نقدینگی میتوانند در صورت مشاهده علائم رانت اطلاعاتی، به سرعت عرضه نقدینگی را محدود کرده و سبب حرکت سریع قیمت به سمت قیمت واقعی شوند. حالت دیگر آن است که سرمایهگذاران دیگری اقدام به مبادله در جهتی خواهند کرد که ظن رانت اطلاعاتی در آن جهت وجود دارد و به این ترتیب قیمتها به سرعت به قیمت واقعی نزدیک میشوند. در این شرایط رانت اطلاعاتی اثر توزیعی بسیار کوچکتری به سود دارندگان رانت خواهد داشت و شرایط مبادلات به زیان دارندگان رانت اطلاعاتی تغییر خواهد کرد.
تجربیات اقتصادهای پیشرفته حاکی از آن است که گسترش بازارهای بورس خصوصی و الکترونیک اثرات مثبتی بر کیفیت و نقدینگی بازارها دارد. برای مثال، در حال حاضر حدود 70 «مبادلهگاه» (Trading Venue) در ایالات متحده فعال هستند که این تعداد در طول دهه گذشته چند برابر شده است. در این میان 13 بازار بورس رسمی (Exchange) وجود دارد و سایر مبادلهگاهها در تملک و تحت مدیریت شرکتهای کارگزاری بزرگ و بانکها قرار داشته و به لحاظ ساختاری با بازارهای بورس رسمی تفاوت دارند. پژوهشهای فراوانی به بررسی اثرات اقتصادی تغییرات شگرف ساختار بازار داراییهای ایالات متحده در دهه گذشته پرداختهاند و اکثریت آنها حاکی از بهبود کیفیت، کارآیی و نقدینگی بازارها در نتیجه این تغییرات هستند.
با توجه به توسعه قابل توجه زیرساختهای فناوری اطلاعات و دسترسی به نیروی انسانی ماهر در حوزههای مربوطه در ایران، حرکت به سمت توسعه بازارهای بورس خصوصی در آینده نزدیک قابل دسترس به نظر میرسد. این توسعه از آن جهت حائز اهمیت است که با توجه به ورود نسل جوان به بازار کار و با فرض حرکت کشور به سوی بهبود اشتغال، بازارهای دارایی یکی از کارآمدترین مجاری تجمیع سرمایه برای بنگاههای بزرگ از محل پساندازهای کوچک نسل جوان خواهند بود و به پایداری رشد اقتصادی یاری خواهد رساند. توسعه بازار سرمایه در بلندمدت به کشور در رویارویی با پیری جمعیت که چالشی اساسی در نیم قرن آتی است، نیز یاری خواهد رساند. بهعبارت دیگر، بازده بلندمدت سرمایههای کوچک بار تامین نیازهای بازنشستگان را به دوش خواهد کشید. نهایتا، از دید استراتژیک، تقویت بازارهای دارایی میتواند به همبستگی اقتصادی با کشورهای منطقه منجر شده و با پیامدهای امنیتی مطلوب نیز همراه باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد