داریوش ارجمند، فرزاد موتمن، علیرضا زرین‌دست و سیروس الوند در گفت و گو با جام‌جم بررسی کردند:

چرا فیلمهای سینمای ایران دایره موضوعی محدودی دارند؟

خیلی‌ها زمانی که می‌خواهند تفریح کنند، انگشت به سمت جا یا چیزی می‌برند که حالشان را خوب کند. دست‌کم این که اگر سراغش رفتند، پشیمان نشوند که ‌ای بابا وقتمان تلف شد! مردم در تفریحات سالم تنوع طلب هم هستند؛ حالا چه پارک باشد و چه خیلی خاص‌تر سینما.
کد خبر: ۸۰۷۱۲۰
چرا فیلمهای سینمای ایران دایره موضوعی محدودی دارند؟

بگذارید به همین هنر ـ صنعت بپردازیم و این که اگر سینما را به عنوان یک سبد تفریحی در نظر بگیریم، نیازمند زرق و برقی درست و حسابی برای جذب مخاطب است. روکش ظاهری سینما ابتدا فیلم‌های پررنگ و لعاب می‌خواهد و این که از همه چیز و همه کس حرف بزند تا مردم حرف دلشان را در آن ببینند.

سینما با این تعریف باید هم سرگرمی باشد و هم آینه جامعه. آینه بودن هم مساوی است با انعکاس همه قصه‌ها. تک‌بعدی نگاه نکند و قصه‌هایش یکنواخت نباشد. اگر فیلم‌های استثنا را بی‌خیال بشویم و رک و راست از مردم سینمارو بپرسیم، خیلی‌ها این تنوع را در سالن‌های سینما نمی‌بینند، صدای منتقدان نیز که درآمده اما خود فیلمسازان چه می‌گویند؟

کماکان فیلم اجتماعی؛ بد نیست اما نه این قدر

برخی از این سینماگران در گفت‌وگو با جام‌جم، مایلند این رنگارنگی در فیلمسازی نباشد و برخی هم برعکس! خودشان چه دلیلی دارند، باید پای حرفشان نشست و خواند.

فرزاد موتمن، کارگردان سینما بر این عقیده است: «تنوع موضوعات سینمای ما با توجه به رویکردهای جامعه بد نیست ولی ما کمتر فیلم‌هایی از جنس ژانر جنایی و حتی عاشقانه واقعی داریم. کماکان درام اجتماعی ساخته می‌شود ولی نیاز به داستان‌های مختلف در فیلم‌ها وجود دارد.»

کارگردان «خداحافظی طولانی» می‌گوید: «به نظر من سینمای هر کشوری باید نمایی از جامعه‌اش باشد. لزوما هم نباید فقط فیلم اجتماعی ساخت. از طرفی سینمای ما دوران سکونی را طی این سال‌ها پشت سر گذاشته و باید به آن فرصت داد که جان تازه‌ای بگیرد و حتی دست این نوزاد را گرفت!»

از این اظهارنظر که جدا شویم، پررنگی موضوعات اجتماعی در سینما و گاه ورود افراطی به این نوع داستان‌ها سینمای ما را در پرداخت و شکل ماهوی فیلم‌ها کاملا یکدست کرده است. راحت‌تر بگوییم این جریان باعث شده، اکثریت فیلم‌های ما شبیه یکدیگر بشوند و تمام روایتشان را درون یک قاب کوچک مثل آپارتمان ببرند.

سودجویی و شهرت‌طلبی به قیمت گارد گرفتن

داستان گویی را فراموش کرده‌ایم. البته محدودیت شاید باشد اما نه چارچوبی که جلوی واقع‌نمایی، نقد یا دو ساعت خوشی در سینما را برای مردم بگیرد. داریوش ارجمند به همین محدودیت‌ها اشاره دارد و می‌گوید: «ما خط قرمزهایی داریم و شاید نشود هر قصه‌ای را فیلم کرد، اما حتی اگر جان کندن باشد باز می‌توان متفاوت عمل کرد. به هرحال ما قرار نیست مثل هالیوود باشیم و اخلاقیات خودمان را داریم.»

این بازیگر ادامه می‌دهد: «برخی انگار دوست دارند با گارد گرفتن جلوی حتی دولت و حکومت، مردم را به هر طریق به سینما بکشانند یا حواس مخاطب را به سمتشان پرت کنند ولی این که درست نیست. دوستان به جای این که سعی در تنوع داشته باشند، دنبال تحول‌ هستند؛ حالا یا به دلیل سودجویی است یا شهرت‌طلبی. متأسفانه این را در سینمای جنگ نیز می‌بینیم.»

اشاره کردیم به کوچک شدن قصه‌ها و محدود شدنشان در یک چهاردیواری. همین قید محدودیت باعث شده کارگردانان ما چه بسا در بسیاری موارد، از روی دست هم کپی کنند و این به شباهت بیشتر آثار دامن می‌زند.

کپی پشت کپی؛ فیلم‌ها شبیه هم شده‌اند

این ادعا تنها حرف منِ منتقد یا مخاطب نیست. به قول معروف، بچه‌های سینما نیز متفق‌القول‌اند، حتی کسانی که از جنس پشت دوربین هستند، بویژه اسم و رسم‌دارها. علیرضا زرین‌دست، فیلمبردار پیشکسوت می‌گوید: «در چندسال اخیر، واقعا دچار اپیدمی نداشتن موضوع جذاب هستیم. حتی در ساختار فیلم‌ها نیز مشهود است، زمانی همه می‌خواستند در کارشان عباس کیارستمی باشند و حالا هم یکی مثل اصغر فرهادی!»

او تاکید می‌کند: «چقدر اینها در کپی‌کاری بد می‌سازند و برخی دیگر نیز کارشان خنثی است یا بی‌اهمیت. با این اپیدمی تقلید، اولین چیزی که سینما ازدست می‌دهد، نبود داستان‌های متفاوت است. توقع دارند با این کارها ریزش مخاطب در سالن‌ها نداشته باشیم.»

نه این که همه مثل مردم گلایه کنند که سبد اکران و قبل‌تر فیلمنامه‌ها، رنگارنگ است؛ نه! ولی طیف اکثریت این کمبود را باور دارند، حالا هرچه می‌خواهد ساختار و تکنیک فرمی فیلم‌ها قوی باشد. یک کارگردان کاربلد به قصه خوب نیاز دارد وگرنه کارش شبیه هم می‌شود.

من مخالفم! چه ایرادی دارد همه فیلم اجتماعی بسازند؟

مخالفان این ادعا چه می‌گویند؟ شاید واقعا این گونه نباشد و ما اشتباه می‌کنیم و باز هم شاید این تکنیک خوب کارگردان است که بیننده را در پس قصه نه چندان به روزش، اذیت نمی‌کند. فعلا به همین قصه‌پردازی و فیلمنامه‌ها بپردازیم و سراغ کسی برویم که خودش می‌نویسد و کارگردانی می‌کند.

سیروس الوند مخالف یکدستی محتوای فیلم‌های سینماست و توضیح می‌دهد: «اتفاقا سینمای ما نسبت به اتفاقات حساس است و به روز؛ چه بسا کسانی هستند که دوست دارند طبق حوادث جامعه، فیلم بسازند اما به هر دلیل نتوانسته‌اند. حتی با وجود محدودیت‌ها ما تنوع فیلم با قصه‌های متفاوت داریم. سینمای ما درجهت تصویر اتفاقات جامعه حرکت می‌کند.»

الوند ادامه می‌دهد: «درست است که مسائل مهمی وجود دارد که باید درباره آنها فیلم ساخت اما چه ایرادی دارد همه فیلم‌ها اجتماعی باشد، چون ما خیلی موضوعات در این حوزه داریم که هنوز در سینما نمود نداشته و به تصویر درنیامده است.»

طبیعت تا بیابان؛ پر از سوژه‌های ناب

اینها درست! ایرادی هم ندارد که سینمای اجتماعی ما قوی بشود و حلال مشکلات، اما سینما که کلا قرار نیست بیلبورد معضلات باشد. حتی اگر در پی جستجوی سیاهی‌ها و کمبودها هستند، اینها که فقط درون آپارتمان و شهرهای تهران جمع نشده‌اند. کافی است سری به گوشه و کنار شهرهای کوچک و حتی جنگل و بیابان بزنید.

این لوکیشن‌های دست‌نخورده سینمایی سوژه کم ندارند. اگر فیلمساز تنبلی نکند و دنبال گیشه آنچنانی هم نباشد. بروید، بچرخید و بسازید. آن وقت می‌توان ادعای سینمای هفت رنگ را داشت.

همه سینما که تجارت نمی‌شود و قرار نیست کل آن بشود صنعت. سرگرمی و رسانه‌ای بودنشان را فراموش نکنیم،مثل فیلم‌های فرهنگی. حال و روزش را از علی قوی‌تن می‌پرسیم که دغدغه این نوع آثار را دارد.

کو فیلم فرهنگی؟ سینما دیگر اندیشه ندارد

این بازیگر و فیلمساز می‌گوید: «کسی اهمیتی به فیلم فرهنگی و دارای تفکر نمی‌دهد. مسئولان سینمایی هم دنبال سینمای تجاری و سالن‌های پر به هرشکلی هستند. 10 سال است سینمای فرهنگی فراموش شده.»

او تأکید دارد: «نه من و نه بقیه، مخالف فیلم پرفروش و گیشه نیستیم ولی قرار نیست فیلم با دغدغه و دارای تفکر فرهنگی را کنار بگذاریم. مسئولین سینما در جشنواره فجر ثابت کرده که به این آثار بهایی نمی‌دهد و تنها جشنی شده برای فیلم‌های خودشان. برخوردشان مثل هالیوودی‌هاست. حالا بگویید، چطور می‌شود همه جور فیلمی داشت، وقتی فیلم اجتماعی ـ فرهنگی عاقبتش این است.»

آثاری از جنس درام و موضوعات مبتلابه جامعه بسازیم

جامعه و حداقل طیفی از مردم به این نوع فیلم‌های اندیشه‌محور نیاز دارند و نمی‌شود آن را طرد کرد گرچه باید به خوش ساختی‌شان هم توجه داشت. به قول فرزاد موتمن، «سینما باید به طرف موضوعاتی برود که جامعه به آن حساس یا حساس‌تر است و چه بهتر که اینها در قالب درام سینمایی آورده و تصویر شود.»

باز هم می‌توان فیلم‌هایی ساخت که جنسشان خاص است یعنی تکرار پشت تکرار یک قصه نیستند. حتی اگر فیلمساز عنوان می‌کند باید برحسب روز کار کرد، کسی مانعش نشده اما حداقل بی‌خیال فرم و داستان‌های کارگردانان دیگر شود و دست به خلاقیت بزند. این همه فرهنگ قومی و حتی مشکلات انسانی و طبیعی؛ سراغ اینها بروید تا سینمایتان تازه باشد، نه راکد.

تقلید بس است؛ مقلد بقیه نباشید

داریوش ارجمند همین مساله را اینچنین توضیح می‌دهد: «تقلید در سینمای ما اظهرمن الشمس است. تا می‌بینند فیلمی گرفته، از رویش مدام کپی می‌کنند. اندک کسانی هستند که در سینمای ما، تازگی را طلب می‌کنند. خودتان دنبال نوآوری باشید، نه مقلد نوآوری بقیه. فیلم ایرانی که هیچ، از فیلم خارجی هم تقلید می‌کنیم، حتی از اسمش. این دیگر چه راه و رسمی است که برخی فیلمسازان ما درپیش گرفته‌اند؟»

کپی‌پرداری و از روی دست همدیگر ساختن نتیجه‌اش می‌شود فیلم‌های کاملا مثل هم که نهایتا کیفیت ساختشان با هم تفاوت دارد، اما قصه‌شان یکی است. فیلم طنز خوب نداریم، مثل فیلم عاشقانه به معنای واقعی. سینمای ما بلد نیست این دو را تلفیق کند و طنزهایی ساخته که پر از عشق آبکی است.

به گفته علیرضا زرین‌دست؛ «الگوبرداری از یک شخص خاص، به یک بیماری مسری تبدیل شده که اصلا برای مخاطب خوشایند نیست و این هم حاصل سینمای این چندساله است. با این حال همچنان امیدواریم فیلمسازان یا فیلمنامه‌نویسان به خودشان بیایند.»

بنابراین می‌توان برای سوژه‌های نزدیک به هم، یک ژانر تعریف کرد، مثل سینمای دفاع مقدس. حالا بسترش می‌تواند خانواده باشد یا اجتماع یا ورزش یا هرچیز دیگر. مهم این است که تنوع‌طلب باشیم و از هر دری سوژه تولید کنیم و بسازیم بدون این که از روی دست همدیگر نگاه کنیم. اگر فیلم خوب بسازیم، مخاطبش را پیدا می‌کند.

محسن غلامی‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها