با کیخسرو پورناظری، آهنگساز و نوازنده

ترسیم مثلث مولانا، تنبور و گروه شمس

کیخسرو پورناظری هنرش برخاسته از موسیقی سنتی و مقامی کرمانشاه است. او با شناختش از ساز تنبور و آشنایی عمیقی که با موسیقی کردی دارد، فضایی فراهم آورد تا نگاه به گروه‌نوازی تنبور شکل دیگری به خود گیرد. در واقع تلاش‌های او سبب شد گروه‌های دیگری نیز به تنبور‌نوازی روی بیاورند و اکنون این ساز یکی از سازهای محبوب ایرانی‌ها و همچنین دیگر کشورهایی است که فرصت آشنایی با آن را پیدا کرده‌اند.
کد خبر: ۸۱۳۳۶۳
ترسیم مثلث مولانا، تنبور و گروه شمس

او که بیش از سه دهه است گروه موسیقی شمس را بنا نهاده تاکنون آثار ماندگاری با آواز بزرگان موسیقی کشورمان خلق کرده که در تاریخ موسیقی ایران ثبت شده‌اند. این روزها هم فرزندانش سهراب و تهمورس کنار پدر در گروه شمس فعالیت دارند. او مولانا، تنبور و شمس را سه ضلع جدا نشدنی در کارش می‌داند و پیوند عمیقی با تنبور و مولانا دارد. با او درباره فعالیت‌هایش در عرصه موسیقی گفت‌وگو کردیم.

یکی از شاخصه‌های کار شما آهنگسازی روی اشعار مولاناست. این پرسش همیشه مطرح است که چرا فقط سراغ مولانا می‌روید و از دیگر شاعران بهره نمی‌برید؟

چون موسیقی تنبور عرفانی است پس باید شعرهایی انتخاب می‌کردیم که با آن همسویی و همخوانی داشته باشد. ما در عرصه موسیقی کردی از شعر شاعران کرد زبان استفاده می‌کردیم و در بخش فارسی نیز از اشعار مولانا. وقتی کار را شروع کردم، به شخصه مجذوب حال و هوای شعرهای مولانا شدم و اندیشه و شخصیت‌اش مرا تحت تاثیر قرار داد، به طوری که همیشه دیوان مولانا باز است و هر روز آن را می‌خوانم. سال‌هاست ارتباط خیلی زیبایی میان من و شعرهای مولانا پدید آمده و به دلیل علاقه شخصی، به کار روی اشعارش ادامه می‌دهم. ما در این سال‌ها مثلثی تشکیل داده‌ایم؛ مولانا تنبور و آهنگسازی گروه شمس.

از سازهایی همچون رباب که مولانا در اشعارش به آنها اشاره دارد در اجرای گروه استفاده کرده‌اید؟

رباب که مولانا می‌گوید، یک ساز کششی مثل کمانچه است. ما با بضاعتی که موسیقی‌مان دارد فعالیت می‌کنیم اما خیلی خوب است روزی بتوانیم از قونیه نوازنده رباب بیاوریم تا با ما در گروه شمس بنوازد.

بگذارید به عقب‌تر برگردیم. پدر شما شاگرد علینقی وزیری بود. شما هم به واسطه این که ساززدن را از پدرتان فرا گرفتید، تحت تاثیر موسیقی ایشان هستید. موسیقی وزیری تا چه اندازه در کارهای شما اثرگذار بوده است؟

من موسیقی را مانند دیگر شاگردان این هنر از کتاب هنرستان شروع کردم و همزمان کنار پدرم ساز زدم و سپس ردیف را نواختم. همان‌طور که گفتید کارهای وزیری را نزد پدرم نواختم و آن زمان که کارهای این استاد بزرگ موسیقی را می‌نواختم برای مدتی جذب موسیقی‌اش شدم؛ البته موسیقی‌های نوازندگان دیگر را هم کنار نواختن آثار بزرگان موسیقی گوش می‌کردم و می‌کوشیدم کارهای خوب را هم بشنوم و هم بنوازم.

از نگاه خودتان بیشترین تاثیر را از کدام بزرگان موسیقی گرفته‌اید؟

من زمانی که شیوه نوازندگی تار استاد شهناز را شروع کردم، تکنوازی جوان بودم که به جرات می‌توانم بگویم بیشترین تاثیر را از ساز آقای شهناز گرفتم. بخصوص اجراهایی که در برنامه «گل‌ها» داشتند بسیا زیبا و تاثیرگذار است.

اکنون همه شما را به عنوان هنرمندی می‌شناسند که به نوعی استفاده از ساز تنبور را در اجراهای موسیقی ایرانی احیا کرده و با تاسیس گروه موسیقی شمس، گام‌های بزرگی در راستای معرفی تنبور برداشته است. از چه زمانی توجه‌تان به سمت تنبور جلب شد؟

من تا زمانی که مسیرم را در موسیقی تغییر دادم، اصلا تنبور نزده بودم. از همان زمان شروع به یادگیری نواختن این ساز کرده و در زمینه آهنگسازی تنبور فعالیت کردم. البته اکنون گروه‌های دیگری هم هستند که در این خصوص کار می‌کنند. من در روند فعالیت‌های موسیقایی‌ام آهنگسازی یاد گرفتم و توانستم ذوق تجربه‌ها و درس‌هایی را که خوانده و موسیقی‌هایی را که شنیده و تجربه کرده بودم در آهنگسازی روی تنبور پیاده کنم. من پیش از این که روی تنبور آهنگ بسازم، قطعاتی را برای موسیقی ایرانی می‌ساختم، اما پس از آشنایی با تنبور، با مقام‌ها و دیگر جزئیات این ساز آشنا شدم و جهان موسیقایی‌ام عوض شد. پس از آن همه آهنگ‌هایی که ساختم، نو و جدید بود. به نظرم هر آهنگسازی در این زمینه آهنگ می‌سازد باید کارش نو باشد و تجربه‌هایش تکراری نباشد. از گذشته باید الهام بگیرد و کارهایش نیز قابل شنیدن باشد. من هم با همین تصور و حس و حالی که به تنبور داشتم علاقه‌مندان زیادی را به سمت تنبور جلب کردم. اکنون این ساز را نه تنها داخل کشور، بلکه در بیشتر کشورهای دنیا می‌شناسند و از اجرای قطعات ما استقبال می‌کنند.

در واقع می‌توان گفت شما تنبور را وارد گروه‌نوازی کردید و به آن شخصیت گروهی دادید.

گروه‌نوازی در تنبور سابقه‌اش بیشتر از گروه ما بوده به طوری که در برخی مناطق برای مراسمی خاص از جمله مرگ، گروه‌نوازی تنبور صورت می‌گیرد؛ ولی آهنگسازی روی تنبور برای اولین بار توسط گروه ما صورت گرفته است.

بسیاری از آهنگسازان معتقدند روی برخی مقام‌های تنبور نباید آهنگسازی صورت گیرد، چرا که موسیقی مقامی تنبور مثل موسیقی ردیف دستگاهی نیست و باید دست نخورده باقی بماند. از طرفی دیگر برخی معتقدند این نوع موسیقی را مانند موسیقی ردیف باید وارد موسیقی سنتی کنیم. نظر شما در این باره چیست؟

وارد کردن تنبور به موسیقی سنتی درست نیست. به نظر من باید خود همین تنبور و فضایی که دارد را معرفی و منتشر کرد. در دوره ما شرایط خیلی سخت بود. برخی متعصب بودند و می‌گفتند این ساز برای ماست و شما چرا آن را می‌نوازید؟ ما توجهی نکردیم و مسیرمان را ادامه دادیم. البته ناگفته نماند یکسری مقام‌های تنبور در مراسم مذهبی برخی قوم‌ها هست که باید محترم بماند. این درست است که موسیقی‌ها برای خودشان قداست دارند، اما معتقدم باید در زمینه آهنگسازی از آنها الهام گرفت و به بهترین شکل منتشرشان کرد. اگر این نوع موسیقی و مقام‌هایش را حبس کنیم فقط به فراموشی آنها دامن زده‌ایم. موسیقی تنبور، باستانی است و از گذشته دور وجود داشته. آنها که حس و حالش را می‌فهمند در کهن بودن آن شکی ندارند.

وارد کردن تنبور به موسیقی سنتی درست نیست. به نظر من باید خود همین تنبور و فضایی که دارد را معرفی و منتشر کرد. در دوره ما شرایط خیلی سخت بود. برخی متعصب بودند و می‌گفتند این ساز برای ماست و شما چرا آن را می‌نوازید؟ البته ناگفته نماند یکسری مقام‌های تنبور در مراسم مذهبی برخی قوم‌ها هست که باید محترم بماند

این امکان وجود ندارد مقام‌های تنبور را هم در اجراهایتان ارائه کنید؟

تاکنون درباره چند آهنگ قدیمی تنبور این کار را انجام داده و حتی بخش‌های باکلام آنها را هم با همان شکل اصیلش اجرا کرده‌ایم. اگر نیاز باشد باز هم این کار را انجام خواهیم داد.

شما در دهه 70 تحول بارزی در موسیقی‌تان ایجاد کردید. این تحول به خاطر تغییر نگاه شما نسبت به موسیقی بود یا این که مردم آن زمان دیگر نمی‌توانستند موسیقی را در قالب‌های رایج آن زمان بشنوند؟

همیشه دوست دارم اگر کاری می‌کنم، تکراری نباشد. از سوی دیگر از موسیقی غمگین خوشم نمی‌آید و موسیقی پرتحرک را دوست دارم. این موارد همیشه در ذهن من وجود داشته و بر کارهایم تاثیر گذاشته است. من خیلی ردیف نزده‌ام در صورتی که این درس‌ها را خوب گذرانده و درس داده‌ام. ذهنیت موسیقی من بر بداهه‌نوازی، تنبورنوازی و تکرار نکردن تجربه‌هایم بوده است.

در یک برهه زمانی، سیدخلیل عالی‌نژاد به عنوان آهنگساز و نوازنده و مرتضی شریفیان به عنوان خواننده در گروه شمس فعالیت کرده‌اند. کمی درباره حضور این دو هنرمند توضیح دهید.

خدا رحمت کند همه دوستان درگذشته را. آقای عالی‌نژاد جزو اولین کسانی بود که با ما همکاری می‌کرد و قبل از ورودش به گروه، شاگرد من در ساز سه تار بود. وقتی گروه تشکیل شد از ایشان خواستم چند تنبورنواز به گروه بیاورد و به واسطه ایشان چند نوازنده به گروه اضافه شدند. سیدخلیل عالی‌نژاد خیلی خوب و با احساس ساز می‌زد، ولی تا آن زمان آهنگسازی را تجربه نکرده بود. وقتی نخستین آهنگ را ساخت و گروه آن را اجرا کرد، وارد مرحله تازه‌ای شد و آهنگ‌های بیشتری ساخت. به طور کلی حس و حال خوبی در ساز زدن داشت و درونمایه معنوی سازش مشخص بود. به نظر من آن جواب آواز در کار «صدای سخن عشق» یکی از شاهکارهای نوازندگی تنبورش بود. مرتضی شریفیان نیز خواننده بود. ما مدتی با هم کار کردیم و این همکاری ممکن بود ادامه پیدا کند، اما متاسفانه او فوت کرد. شریفیان هم خیلی با ذوق و صدایش خاص بود. متاسفانه ایشان مجال پیدا نکرد کار کند.

شما دوره‌ای زیر نظر حشمت‌الله مسنن آهنگسازی کردی را یاد گرفتید. این آموزش‌ها به چه طریق انجام شد و شیوه آهنگسازی ایشان چگونه بود؟

حشمت‌الله مسنن دندانپزشک تجربی بود که ویلون نیز می‌نواخت. تعدادی کارهای قدیمی را با سازش می‌نواخت که بعدها با آهنگ‌های فولکلور منطقه ترکیب شد.

آهنگ‌های آقای مسنن چرا وارد موسیقی فولکلور شد؟

چون جایی نبود که این آهنگ‌ها را حفظ کند. من وقتی در اداره فرهنگ و هنر قبل از انقلاب کار می‌کردم آهنگ‌هایی را که ایشان برای من می‌نواخت، ضبط و به صورت نت در کاغذ پیاده می‌کردم. برخی دیگر را که برای دوستانش می‌خواند دهان به دهان می‌گشت و در نهایت وسعت پیدا کرد و بعدها جزو موسیقی فولکلور شد.

جــام‌جــم

سحر طاعتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها