افزون بر این، احساسات ناب و عواطف پیچیده، روحیه خلاق و قدرت و ابتکار ایرانیان و علاقه آنان به هنر و تولید آثار هنری و ذوقی که گاهی بر پارهسنگی حک میشد و گاهی سفال و فلز و فرش و گلیم را خوشنقش میساخت، موجب شده کشورمان از گذشتههای بسیار دور تا زمان حال همواره دارای موقعیتی ویژه و ممتاز و نیز شهرتی جهانی در تولید محصولات صنایع دستی باشد.
ایران، مهد پارچهبافی
یکی از صنایع اقوام اصیل و بومی فلات ایران از گذشتههای دور، صنعت پارچهبافی است. از آنجا که نیاز به لباس و پوشاک بعد از نیاز به غذا و مسکن از نیازهای اولیه بشر به شمار میآید، صنعت نساجی از بدویترین صنایع دستی بوده و از گذشتههای دور جزء لاینفک زندگی اقوام اصیل و بومی فلات ایران قلمداد میشود.
کاوشها و پژوهشها حاکی از آن است که ایرانیان پیشتازانی بودهاند که همراه با دیرینهترین نشانههای زندگی بشر به کار بافندگی پارچه اشتغال داشتهاند. ابزارهای مرتبط با فن بافندگی همچون دوکهای نخریسی، سوزنهای استخوانی و فلزی، چرخ نخریسی و انواع داربستها، همه موید پیشینه کهن و یکهتازی اقوام مختلف ایران باستان در عرصه بافندگی و نیز پیدایش و تکامل روشها و ابزارهای تولیدات این صنعت در تاریخ است.
با گذر زمان، انسان پس از اهلی کردن حیوانات متوجه شد پشم گوسفند و موی بز قابل بههم پیوستن و رشته شدن است. البته این فن را قبلا از الیاف گیاهی آموخته بود؛ الیافی که به زحمت و دقت زیاد از گیاهان و پوست درختان جدا و سپس کوبیده میشد تا قابلیت پیوستن و بافتن پیدا کند، اما با استفاده از پشم حیوانات در تهیه پارچه برای لباس و روانداز و زیراندازها، انجام این کار کمی آسانتر شد.
در سرزمین باستانی ایران تاریخ بافت و تهیه الیاف به آغاز عصر نوسنگی (000/10 ـ 5500 قبل از میلاد) میرسد. در حفاریهای غارهای هوتو و کمربند حوالی بهشهر مازندران، قطعات پارچههای بافتهشده از پشم گوسفند و موی بز به دست آمده که قدمت آنها به 6500 سال قبل از میلاد بازمیگردد.
شواهد باستانشناختی دیگر در هزاره پنجم قبل از میلاد از ناحیه سهگابی کردستان به دست آمده که شامل الیافی است که درون تابوتهای سفالی محتوی اجساد کودکان کشف شدهاند.
همچنین شواهد ملموستری از پیشرفت این فن، شامل کشف آثار متعددی در کاوشهای علمی برخی لایههای محوطههای باستانی سیلک کاشان، شوش خوزستان، شهر سوخته سیستان و بلوچستان (همگی حدود 3000 تا 3500 قبل از میلاد را در بردارند) و همچنین آثار مکشوفه از تپه مارلیک گیلان (اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد)، تپه حسنلو، حوالی دریاچه ارومیه (قرن نهم قبل از میلاد) و قطعات منقوش و ارزنده ارجان با شهرتی جهانی (بهبهان، اوایل هزاره اول قبل از میلاد)، در کنار نقوش انسانی ملبس روی مهرهای استوانهای هزارههای پنجم و چهارم قبل از میلاد سفالینههای ابتداییتر، حجاریهای متعدد، مجسمهها و پیکرههای دیرینه و آثار فلزی هزاره سوم، همگی در کنار هم حامل این پیام مهماند که ریسندگی و بافندگی در هزارههای بسیار دور، بسیار رایج و متداول بوده و شکلگیری و تکامل آن در نتیجه مهارت و ابتکار اقوام بومی ساکن فلات ایران بوده است.
درخشش پارچههای ایرانی در اروپا
اما با گذر از اعصار پیش از تاریخ و روی کار آمدن امپراتوریهای عظیم ایرانی، با کشف ابریشم و سود جستن از آن در منسوجات و تبادلات تجاری در جاده بینالمللی ابریشم، شاهد تحولاتی شگرف در عرصه فناوری نساجی هستیم. تحولاتی که بهترین شکل آن در حجاریهای نقوش انسانی کاخهای هخامنشیان در تخت جمشید و پردههای زیبا و رنگارنگ آویخته از سرسراهای شاهنشاهان این سلسله پدیدار شد.
مدارک تاریخی مبین آن است که با گذر زمان ایرانیان در دوران استیلای ساسانیان نهتنها از موقعیت ترانزیتی در جاده ابریشم سود میجستند و تنها واسط میان شرق و غرب جهان بودند، بلکه در بافتن و صدور پارچههای فاخر ابریشمین، زربفت و قلابدوزی، حریر دیبا و... در جهان قرون چهارم و پنجم میلادی سهم بسزایی داشتهاند، چراکه در این ادوار ابریشم چین و هند در انحصار ایران بود و تمام ابریشمهایی که در روم به مصرف میرسید از ایران صادر میشد و در شهرهای اروپایی به فروش میرسید. این منسوجات در نظر جنگجویان صلیبی چندان قدر و قیمت داشت که یا اشیای متبرک کلیساها و اسقفیههای اروپا را در آنها میپیچیدند یا این که به عنوان کفن برای اجساد قدیسان به گورها سپرده میشدند. امروزه برخی از آنها به موزهها منتقل شدهاند.
مضامین نقششده پارچههای این عهد شامل تصاویری از حیوانات خیالی همچون اژدهای بالدار و حیوانات واقعی مانند گراز، قوچ، اسب و انواع پرندگان، صحنههای شکار شاه و درباریان، جنگ، نقوش هندسی و اسلیمی است.
در دوران دیگر و پس از اسلام هم شیوههایی چون سکمهدوزی، سلسلهدوزی، نقدهدوزی، ملیلهدوزی یا سرمهدوزی، دهیکدوزی، پولکدوزی، خوسدوزی، زریبافی، قلمکارسازی و... رواج مییابد که در مراکز متعددی همانند نیشابور، ری، شوش، شوشتر، اصفهان، شیراز، یزد، کاشان، کرمان و تبریز و... به کار گرفته میشدند.
فناوری، صنعتی کهن را میبلعد
متاسفانه چند دهه است دستگاههای پیشرفته و مدرن جای دستگاهها و ابزارهای سنتی و کهن را گرفته و صنعت نساجی ایرانی با تمام تکنیکها، طرحها، نقشها و رنگهای نشأتگرفته از زادبوم ایرانی رو به فراموشی وصفناپذیری نهاده است. فناوریای که با وجود ارائه راهحلهای مناسب و مؤثر فزاینده در کاهش هزینهها و تولیدات انبوه و آسانتر و سریعتر شدن خطوط تولید و در نتیجه وسعت یافتن بازارهای بویژه خارجی، رنگ و بوی دیرینگی را نه تنها به طور کامل از صنعت نساجی کشورمان بلکه از تمام صنایع مستظرفه سرزمینمان زدوده است.
سوال اینجاست که آیا صنایع دستی به عنوان تولیدی با ریشههای عمیق فرهنگی نمیتواند بخشی از جاذبههای کاذب فرهنگهای بیگانه را در شرایط کنونی خنثی کند؟ با توجه به نیاز محدود به سرمایهگذاری بویژه در سطح مناطق محروم و دورافتاده کشور، آیا این صنایع اصیل و بومی قادر نیستند به عنوان یک عامل مؤثر در ایجاد اشتغال مورد توجه قرار گیرند؟ آیا نمیتوان با عنایت به ارزش افزوده بالا و امکانات مناسب صادراتی تا حدود زیادی بر سرمایههای صادراتی کشور افزود و در ضمن فرهنگ و هنر کشورمان را در سطح جهانی مطرح کرد؟ این پرسشها و دهها پرسش دیگر از این دست، لزوم توجه بیشتر به این شاخه مهم از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی جامعه را بخوبی آشکار میسازد.
در آخر بیاییم در راستای پیوند بازارهای بسته و محلی محصولات بااصالت و به یادگار مانده پدران و مادران ایرانزمین به بازارهای ملی و بینالمللی، قدمی هرچند ناچیز، اما مستمر برداشته تا با حفظ ارزشهای فرهنگی و آداب و رسوم دیرینه و اصالتهای موجود در جامعه زمینهساز معرفی و شناساندن هر چه بیشتر و بهتر فرهنگ ناب، اصیل غنی و بارور کشورمان در سطح جهانی باشیم.
جــامجــم
مهدیس نجفزاده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد