اطلاعیه دفتر مقام معظم رهبری درباره برخی نقل قول‌های غیر مستند از رهبر انقلاب:

نقل قول مطالب غیر مستند از آیت‌الله خامنه‌ای فاقد اعتبار است

تجربه شاعران خارجی از سفر به ایران

سردلبران از نگاه دیگران

وقتی قرار باشد به عنوان یک مترجم چند زمانه و چند زبانه با جمعی از شاعرانی که نخستین بار تجربه «مراسم افطار و شعرخوانی بیت مقام معظم رهبری» را تجربه می‌کنند و حتی بعضی، نخستین سفرشان به ایران است، همکلام و همقدم شوی و از نزدیک شاهد رفتار و گفتارشان باشی، تجربه‌ای دوچندان نصیبت می‌شود.
کد خبر: ۸۱۷۴۹۰
سردلبران از نگاه دیگران

پرداختن کامل به خاطرات و نکات مهم این دیدار‌ از حوصله این یادداشت بیرون است، لذا فقط موارد جالب و تامل‌برانگیزش را همراه با یادداشتی که حسین آکین شاعر و روزنامه‌نگار ترک بعد از سفر خود در روزنامه میللی قزت منتشر کرده است، به عنوان نمونه خوبی از این بازتاب‌ها تقدیم می‌کنم.

آذربایجان: زامیق محمود اف هم شاعر بداهه‌گوی باکوست هم آیینی‌سرایی زبردست. دومین بار بود که به ایران می‌آمد و این بار به عشق دیدن «رهبرش»... این عنوان را خودش می‌گفت و اظهار می‌کرد که رهبر شیعیان آذربایجان فقط امام خامنه‌ای است. از ترتیب پوشش ایرانی‌اش تا تمرین‌های متعدد نحوه شعرخوانی و اشتیاقش به دیدار و البته پذیرفتن خطر احتمالی این شیدایی‌ها (از جانب دولت متبوعش) بگیر تا حیرانی شعرخوانی و صله‌خواهی از رهبری...

سخنرانی رهبری که پایان می‌گیرد مستقیم می‌آید سراغ من و با شعفی بی‌مانند می‌پرسد چطور بود؟ می‌گویم صله ات چه شد؟ انگار که تازه متوجه ماجرا شده باشد برمی‌گردد و خودش را به جمعیت انبوه گرد آمده، می‌زند... هتل که می‌رسیم انگشتری را دستش کرده و زل زده است بر نگین عقیقش...‌ در جمهوری آذربایجان و حتی ترکیه شأن اجتماعی و خانوادگی زن، به اندازه ایران نیست. نه تظاهرات اجتماعی و نه شأن و مقام خانوادگی‌شان. زامیق از همکاری زن و مرد در خانواده ایرانی تعجب می‌کرد و بنا به سنت باکو انتظار داشت زن، زن خانه باشد و نان و چای مرد را به محض رسیدن پیشش بگذارد و در خدمتش باشد... و البته وقتی بحث مهریه پیش کشیده شد، گفت: «ما با این مهریه‌ها آنجا یک تجارت جهانی راه می‌اندازیم و...»

ترکیه: حسین آکین ساکت‌ترین روزنامه‌نگار - شاعری است که به عمرم دیده‌ام. در کل سفر مگر آنجایی که شعر می‌خواند تعداد جملاتش به ده تا نمی‌رسید. حتی سوالی هم نمی‌کرد! ترجیح می‌داد فقط ببیند و گوش کند و البته با دیکشنری ترکی به فارسی‌اش، با لهجه سلام و خوش و بشی کند، مگر شب بعد از دیدار که با زامیق و برزگر و چند دوست دیگر ساعت یک بامداد نشستند و حسین رفت برای یک سخنرانی سه ساعته! البته با پرسش و پاسخ دوستان و شرح و حاشیه‌های من برای حرف‌هایش... تاثیر دکتر علی شریعتی و استاد شهید مطهری بر اندیشه اسلامی این شاعران تا به حدی است که وقتی از فلسفه اسلامی ـ ادبی بحث می‌کرد، انگار داشتم کتاب‌های ایشان را مرور می‌کردم. شعف و حیرت او در حالی که دور از من نیز در روز افطار نشسته بود و تنها به شنیدن اشعار می‌پرداخت، بسیار برایم جالب بود و البته ماجرای تئاتر فصل شیدایی...

هیچ کدام‌مان انتظار چنین برنامه‌ای را نداشتیم. فضای خاکی و به هم ریخته لشکرک و آدم‌ها و وسایل زیاد و البته افطاری بسیار مختصر (برای ترک‌هایی که تنوع غذایی بسیار دارند). قسمت ویژه‌ای برای مهمانان خارجی پیش‌بینی شده بود و تئاتر که شروع شد سکوتی عجیب حکمفرما شد... حکایت که به آتش زدن در خانه امام علی(ع) رسید... چنان مویه‌هایی از جمعیت انبوه (بیش از چند هزار نفر) بلند بود که انگار زمین و زمان گریه می‌کردند... حسین در بهتی عمیق فرو رفته بود با دستی زیر چانه‌اش، نوبت کربلا رسید... هندی‌ها و عرب‌ها زار می‌گریستند... حسین بغض کرده بود... حالا در خرابه شام بودیم و رقیه (س)... حسین می‌گریست و چنان می‌گریست...

دیدار بیت اما مشتاقی از سر و رویش می‌ریخت، متن تقدیمی کتاب‌هایش را برایم خواند و با لهجه غلیظ ترکی پرسید: «خوبی؟» جواب دادم: عالیه افندی!

نوبت نماز رسیده است. او و پروفسور محمد الکرام کنار هم هستند. نیت و... همه به یک شکل به نماز ایستاده‌اند. سر افطار می‌پرسم نماز را چرا مثل شیعیان خواندید؟ با تبسمی جواب می‌دهد: «نماز وحدت شکل و شمایل ندارد... قبله یکی و امام یکی است...» در ذهنم تداعی می‌شود «ای بسا هندو و ترک همزبان...».

ترکیه برخلاف ظاهر لیبرال رسانه‌هایش، مردمی با ایمان و مقید دارد. مردمی که به قول آکین تا همین 50 سال قبل، بزرگ‌ترهاشان شعر فردوسی و حافظ از حفظ می‌خواندند...

هند و پاکستان: پروفسور الکرام در مقدمه کتاب اقبالش نقل قول رهبری را آورده است و کتاب را هم به ایشان تقدیم می‌کند. مرد فروتنی که جز تشویق جوان‌تر‌ها حرف دیگری نمی‌زند. دهر مندرانات و پسرش هم در سلوک و آداب خویشند. کمتر دمخور می‌شوند جز موقع صحبت از جاهای دیدنی ایران و البته گفت‌وگو در مورد پژوهش‌های اسلامی این هندو. در برنامه شهرستان ادب که مجبور می‌شوم مجری ـ مترجم جلسه باشم دکتر الکرام فکر کنم شعر‌هایی به زبان اردو می‌خواند... من هم همان‌طور ترجمه می‌کنم... نمی‌دانم از کجا، ولی ظاهرا درست ترجمه کرده‌ام که تشویقم می‌کند!

حسن المرتضی یمنی و عبدالمجید مصری را در شب شعر تماشای جهان، دکتر بیدج ترجمه کرده است و خواندنش را به من مجری مراسم می‌سپارد ! من هم تا می‌توانم از نزار و احمد مطر و درویش شعر عربی می‌خوانم تا کم نیاورم جلوی دوستان!

شعر ذاتی زبان عربی است مثل فارسی... قند می‌ریزد وقت خوانش آن هم از زبان شاعرش. تنهایی بزرگ یمن با شعر‌های دوستان، آسمانی پرستاره می‌شود.

جمعه عصر شده است و مهمانان پریده‌اند. به قول قیصر «عشق بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد...»

شاعر و مترجم

وحید ضیایی

newsQrCode
برچسب ها: شاعر شعر
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها