میترا همراه شوهرش در برابر قاضی دادگاه خانواده نشسته و مرتب اشک میریزد. به یاد آوردن خاطرات گذشته برایش سخت است. برای قاضی فیلم 9 سال زندگی مشترکش را به تصویر میکشد و در انتها به نتیجه میرسد که چارهای جز جدایی نیست برای همین دلش میخواهد هرچه زودتر دست دختر شش سالهاش را بگیرد و به شهرستان نزد پدر و مادرش برگردد.
ده سال پیش بود که در اینترنت با داوود آشنا شد و برای اینکه با او چت کند بیشتر وقتش را در اینترنت میگذراند.
میترا درباره ماجرای زندگیاش میگوید: در آن زمان همه آرزویم این بود که رایانه خانه را روشن کنم و با داوود چت کنم. ما هر روز سر یک ساعت خاص با هم قرار میگذاشتیم و با هم چت میکردیم. آقای قاضی باورتان نمیشود آنقدر وابسته چت کردن با داوود شده بودم که اگر مجبور میشدم با خانوادهام برای چند روزی به سفر بروم بیاختیار بهانههای عجیب میگرفتم و گریه میکردم بهطوری که سفر برای همه تلخ میشد. این آشنایی ادامه پیدا کرد تا اینکه داوود شماره تلفن همراهش را در اختیارم قرار داد. دیگر چت و اینترنت را رها کرده بودم و ساعتها پای تلفن بودم. تا اینکه یک روز او از تهران راهی شهرستان ما شد تا به ملاقات من بیاید. آن روز با هم به پارک و رستورانی در نزدیکی خانهمان رفتیم و بعد از آن داوود به تهران رفت. از آن روز به بعد احساس کردم که دلباخته داوود شدم تا اینکه او بعد از مدتی همراه خانوادهاش به خواستگاری من آمدند. اما خانوادههایمان با این ازدواج مخالفت کردند پدرم میگفت نمیتوانی برای ادامه زندگی به تهران بروی و با این خانواده زندگی کنی.
خانواده داوود هم اصرار داشتند تا دختر یکی از بستگانشان را به عقد وی درآورند. با وجود همه این مخالفتها آنها وقتی اصرارهای من و داوود را دیدند ناچار، راضی به این وصلت شدند. اوایل همه چیز خوب پیش میرفت و زندگی خوبی داشتیم. بعد از سه سال هم صاحب فرزندی شدیم که شیرینی زندگیمان را چند برابر کرد اما یکدفعه کاخ آرزوهایم ویران شد. دو سال پیش شوهرم برای انجام ماموریت کاری راهی یکی از کشورهای همسایه شد. حدود دو هفته آنجا بود و وقتی برگشت متوجه رفتارهای عجیبش شدم. داوود ناخواسته در دام اعتیاد گرفتار شده بود و کراک مصرف میکرد. باورم نمیشد او زمانی که با دوستانش مشغول کار بود پای بساط مواد نشسته و اینچنین زندگیش را به تباهی کشاند. وقتی پی به این موضوع بردم تصمیم گرفتم گریه و ماتم را کنار بگذارم و همه چیز را درست کنم تا به زندگی گذشته برگردم اما نتوانستم. بارها داوود را به کمپ بردم اما نتوانست ترک کند. تا اینکه یک روز از من خواست تا از زندگیش بیرون بروم. خواست دست دخترم را بگیرم و پیش پدر و مادرم برگردم. برای همین به دادگاه آمدیم تا درخواست جدایی بدهیم.
بعد از صحبتهای این زن، شوهرش که ساکت نشسته است، به حرف میآید و میگوید: من اعتیاد دارم و نمیتوانم ترک کنم برای همین نمیخواهم زن و بچهام را بیشتر از این عذاب دهم و باید این زندگی را هرطور شده به پایان برسانم.
قاضی دادگاه خانواده بعد از شنیدن اظهارات این زوج دستور بررسیهای بیشتر در این زمینه را صادر میکند و رسیدگی به این پرونده را به جلسه بعد موکول کرد.
سیما فراهانی
تضاد در ازدواجهای بدون شناخت
دکتر حسن عشایری/ روانشناس: یکی از مهمترین دلایل طلاق، ازدواجهای اینترنتی است. معمولا در اینگونه ازدواجها شناخت کافی صورت نمیگیرد و وقتی دو طرف زیر یک سقف میروند حالا چه زود یا دیر متوجه تفاوتهای فاحش خود با طرف مقابل میشوند.
ازدواجهای معمولی که زن و مرد از قبل یکدیگر را شناخته و آشنایی کاملی دارند، باز هم وقتی زیر یک سقف میروند، دچار تضادها و عدم تفاهمهایی میشوند که هیچکدام نمیتوانند آن را درک کنند و تاب بیاورند، چه برسد به ازدواجهایی که زن و مرد از طریق فضاهای مجازی و اینترنت با هم آشنا میشوند و تا قبل از ازدواج به تفاوتهای خود پی نبردهاند. برای همین ممکن است آنها پس از ازدواج و شروع زندگی مشترک دچار تضادهای زیادی شوند که درکشان برایشان سخت باشد. در دنیای امروز شکل ازدواج فرزندان در خانوادهها متفاوت است. ازدواجهای اینترنتی، عروسیهای مجلل و حتی بهانهگیریهای غیرضروری انگار در میان زوجها مد شده در حالی که نمیدانند همین دلایل هستند که یک زندگی را نابود میکند. حالا در این میان مخالفت خانوادهها نیز به این اختلافات و تضادها بیشتر دامن میزند و زن یا مرد خود را بیپناه و بیحامی میبیند. نمیداند مشکلش را با چه کسی در میان بگذارد و از چه کسی راهنمایی بخواهد. این است که در مشکلات خود غرق میشود و آنقدر آنها را بزرگ میکند که به فروپاشی زندگی مشترکش میانجامد.
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد