چند روز پیش در یک خبرگزاری داخلی خبری از بیسروسامانی «سنگواره دایناسورها» در کرمان خواندم و شکایت به اصطلاح «دیرینهشناس» کرمانی.
از منظر رسانهای این خبر از آن قسم خبرهای داغ انتقادی و تأسفبار است که بسرعت به خوراک رسانههای خارجنشین تبدیل میشود و بعد هم در شبکههای اجتماعی دستبهدست میچرخد و مردم هم سرتکان میدهند و نچنچکنان، به ویرانی پای بست خانه نفرین میکنند که فسیلهای دایناسورهای کشورمان در حال نابودی است و متولی ندارد و یک نفر در کرمان سپر همه بلاها شده است!
از قضا بنده با این به اصطلاح «دیرینهشناس» کرمانی که ذکرش در خبرها آمده سالهاست که آشنایی دارم؛ از سال ۸۱ که برای نخستین بار پس از انقلاب فرهنگی، گروهی پژوهشی برای پیجویی آثار دایناسورها تشکیل دادیم و آثار فراوانی هم پیدا کردیم که شرح آن را میتوانید در مقالههایی تخصصی وبگاه academia.edu بیابید و البته در آثار فراوانی که برای مخاطب عام در رسانههای مختلف ارائه شده است.
همان سال ۸۱ بود که این به اصطلاح «دیرینهشناس» کرمانی و «سنگوارههایش» را نیز برای نخستین بار دیدم. اگر نظر تخصصی بنده و بقیه گروه ما (ازجمله آقایان دکتر مجید میرزایی عطاآبادی، دکتر فابیو دالاوکیا و دکتر آلکس کلنر) را بخواهید، نظر ما این است که بجز چند سنگواره از صدفهای نهچندان کمیاب، بقیه مجموعه ایشان شامل سنگهای رسوبی فرسایشیافته با شکلهایی نامنظم میشود که نه ریختشناسیشان به سنگواره دایناسور شباهت دارد، نه ساختار ذرهبینی بافت سنگواره استخوان را دارند. در همان دیدار نخست برای اینکه بدانیم ایشان با چه تصوری این سنگها را به عنوان سنگواره معرفی میکند، از ایشان پرسیدیم آیا تحصیلاتی در دیرینهشناسی یا رشتههای مشابه دارد؟ ایشان هم پاسخ دادند «اسم من... است و تجربه از علم بالاتر است!»
پس از آن ما باز هم به پیجویی ادامه دادیم و آثار جدیدتری از دایناسورها و بقیه جانوران در رسوبات این سرزمین پیدا کردیم و آن دیرینهشناس کرمانی هم به جستجوی خود ادامه داد. چند بار دیگر هم ایشان را دیدم که برای نشاندادن یافتههایش به دانشگاه تهران آمده بود و هربار هم بنده و استادان بنده در دانشگاه با زبانی لین به ایشان میگفتیم که این نمونهها سنگواره نیست. در آخرین دیدار ایشان دفترچهای از تصاویر سنگوارههایش به همراه داشت که روی جلدش انگ دانشگاهی خارجی با چاپگری خانگی حک شده بود و آن را به عنوان سند تائید دیرینهشناسان خارجی بر یافتههایش ارائه میکرد.
دفترچه را ورقی زدم و از ایشان پرسیدم: اگر تجربه بالاتر از علم است، پس چرا اصرار دارید دانشمندان کار شما را تائید کنند؟ او هم غرولندی کرد و رفت. البته اگر این فرد و همفکرانش دوست دارند موزهای دولتی در اختیارشان باشد که یافتههایشان را در آن به نمایش بگذارند، به شرطی ممکن است که همین دیرینهشناسان ایرانی با علم ناقص، اما کارنامه پژوهشی قابل قضاوت کار ایشان را تائید کنند؛ وگرنه نه از دست رسانههای معاند و برخی خبرنویسهای غیرمتخصص داخلی کاری برمیآید، نه از نظرات مکتوب خارجیهایی که کتابشان را با چاپگر خانگی چاپ میکنند.
عرفان خسروی - دیرینهشناس
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد