مشروطه کنسرت میآورد
اما مشروطه چه تاثیری بر موسیقی میگذارد که موجب خلق آثاری ماندگار میشود؟ شاید برخی تصور کنند موسیقی این دوران تحت تاثیر تحولات اجتماعی زمان خود دچار دگرگونی شده و تحول یافته است.
علیرضا میرعلینقی، پژوهشگر تاریخ شفاهی موسیقی ایران نظر دیگری درباره این موضوع داشته و میگوید: زمینه تحول موسیقی در کشورمان سالها قبل از مشروطه رقم خورده و مشروطه هیچ نقشی در تحول موسیقی نداشته است.
او میافزاید: مشروطیت یک انقلاب سیاسی شکست خورده است و چون به ثمر نرسیده نمیتوانسته تحول بزرگی ایجاد کند. البته نمیتوان گفت مشروطیت اساسا هیچ تاثیری نداشت، بلکه در یک جنبه بسیار موثر بود و آن هم اینکه هنری که تا دیروز در اختیار اشراف و ثروتمندان و در پستوها، دهلیزهای خصوصی، خانقاهها، دربار و طبقه متوسط اعیان بود، عمومی شد.
این پژوهشگر تاکید میکند: تاثیر مشروطیت آزادسازی موسیقی از فضاهای درونی به فضاهای بیرونی بود. تحول موسیقایی حدود ۲۰ سال بعد از مشروطیت شروع شد. طبیعی هم است، چون هیچ انقلابی به طور مستقیم قادر نیست موسیقی را تغییر دهد. شاید در همان زمان وقوع انقلاب شعر انقلابی هم متولد شد اما فرم موسیقی که از آن انقلاب تاثیرات خاص خود را گرفت، حداقل ۲۰ سال طول کشید تا متجلی شود. در این زمینه تصور میکنم موسیقی ایران بلوغ زودرسی هم داشته است، در هر کشور دیگری بود شاید 50 سال طول میکشید.
رضا مهدوی، سردبیر مجله موسیقایی مقام درباره اساسیترین مولفههای موسیقی مشروطه میگوید: سردمدار موسیقی مشروطه عارف قزوینی بوده و به عنوان یک تصنیفسرای واقعی فعال بوده است. او خود خواننده، آهنگساز و سراینده بوده است. به چنین افرادی مصنف میگویند. او با این سه وجهی که داشت توانست در مسیر آرمانخواهی تعریف شده در انقلاب مشروطه و خواستهها و اندیشههای مشروطهخواهان حرکت کرده و نقطه عطفی نه تنها در موسیقی ایران بلکه در عرصه سیاست ایران ایجاد کند. به همین دلیل هم وقتی ما ذکر تاریخی میکنیم، میگوییم از دوره مشروطه یاد کرده و مثال میزنیم.
کنسرتهای 50 نفره
اما در دورهای که موسیقی به مردم متعلق نبوده و در مجامع خصوصی نواخته میشده، چگونه تصنیفهای مشروطه سراسر ایران را میگیرد؟
میرعلینقی در این باره توضیح میدهد: عارف در گراند هتل کنسرت میداد که شنوندگانش نهایتا ۵۰ نفر یا شاید کمتر بودند. گو اینکه تصنیفهای عارف طوری بود که وقتی یک شب در تهران اجرا میشد، چهار شب بعد در کنگاور کرمانشاه یا کرمان هم شنیده میشد. بُرد سینه به سینه زیادی وجود داشت، کما اینکه همین امر آن را خراب میکرد، چون هر کس روایت خودش را داشت و از اصل موسیقی چیزی کم یا چیزی به آن اضافه میکرد و این باعث میشد در فقدان عمومی سواد موسیقیدانان یا ضبط نشدن بموقع آن در زمان مشروطه، این آثار از دست برود.
هر چند سینه به سینه منتقل شدن تصنیفها و ضبط نشدن آنها در شرایط خاص آن روز تبعاتی برای موسیقی داشت و موجب گلایه بزرگانی چون عارف قزوینی از این اتفاقات شد، اما رویداد بزرگ دیگری را هم با خود همراه آورد؛ کنسرتها و موسیقی از مجامع خصوصی به مجامع عمومی آمد و در خیابانها و محافل عمومی برای توده مردم اجرا شد. مهدوی دراین باره توضیح میدهد: اصولا نقش مشروطه در کشور ما نقش بسیار مهمی بود که متاسفانه به دلایل سیاسی زمان خودش قوام نیافت و ادامه پیدا نکرد. اگر بخواهیم فقط به موسیقی این دوره تاریخی بپردازیم، میتوانیم از آن به عنوان سکوی پرش یاد کنیم؛ چرا که نشان داد هنرمندان موسیقی از مردم جدا نبوده و با لحظه لحظههای شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری با مردم همراه هستند.
او میافزاید: پیش از این دوره همیشه تصور میشده موسیقیدانها صحبتهای درونی خودشان را با ساز و حنجره بیان کرده و کاری به اوضاع زمانه ندارند؛ یعنی از مسائل سیاسی کاملا فارغ هستند. در طول زمان ثابت شده هنرمندان چه بخواهند چه نخواهند کاری که در زمانه خودشان ارائه میکنند برداشتهای سیاسی از آن خواهد شد. چه بهتر که این هنرمندان مثل عارف قزوینی، علیاکبر شیدا و امیر جاهد با مردم و جامعه در یک مسیر حرکت کرده و هنرشان را زبان گویای مردم قرار دهند.
عارف قزوینی را میتوان برجستهترین چهره موسیقی دوره مشروطه دانست. چهرهای که میرعلینقی از او به عنوان باتری و نیروی برانگیزاننده ملی در دوره مشروطه یاد میکند. او میگوید: ما موسیقی مشروطه را با یک نماد انسانی میشناسیم و او کسی نیست جز عارف قزوینی. او شاعر و خطاط بوده و علاوه بر داشتن صدای خوش، سازنواختن و آهنگسازی میدانست و نثر خوبی هم داشت.
او میافزاید: عارف با یک سلاح بسیار قوی به درون توده مردم پیامهایی را میبرد که سیاسیون از فهم آنها به مردم ناتوان هستند. عارف در واقع یک پل ارتباطی زیبا و موثر بین مردم و اندیشههای سیاسیون بوده و از این رو در قلب مردم هم جایگاه والایی داشته است.
این پژوهشگر همچنین میافزاید: موسیقی میهنی سهم خودش را به تاریخ داد و خاطره مشروطیت در حافظه موسیقی ما با تصنیف ملی گره خورده است و این اتفاق بزرگی است که عارف هم در آن سهم زیادی دارد.تاثیرات دوران مشروطهخواهی در موسیقی پس از مشروطه هم کاملا آشکار است. همکاری ابوالحسن صبا نوازنده و آهنگساز با حسین ملک شاعر در ساخت سرود 30 تیر یا ای ایران با شعر دکتر حسین گل گلاب و آهنگسازی روحالله خالقی متاثر از فرهنگ مشروطهخواهی بودهاند.
مهدوی نوازنده و آهنگساز درباره تاثیر موسیقی مشروطه بر دورههای بعد میگوید: این فرهنگ تا جایی پیش رفت که به انقلاب اسلامی 57 رسید و موسیقیدانان برجسته ایرانی با مردم همراهی و سرودهای انقلابی را ساخته و اجرا کردند.
او اظهار میکند: اهالی موسیقی در دوران انقلاب به نوعی حرکت دوره مشروطه را تکرار کردند و این نشان داد حرکت مشروطه در دورههای بعدی این موضوع آنچنان نفوذ کرده که میتوانیم در هر برهه زمانی که اتفاق خاصی در جامعه رخ دهد، شاهد حضور اهالی موسیقی و همراهی آنها باشیم. این تاثیر در فرهنگ دانشگاهی ایران، در فرهنگ توده مردم و حتی فرهنگ پاپیولار موسیقی ایران جا باز کرده است.
اهمیت اعتقاد هنرمند
همان طور که در ابتدای گزارش گفتیم، آثار خلق شده در دوره مشروطه هنوز هم بازخوانی شده و مورد توجه نسلهای مختلف قرار میگیرد. اما چه اتفاقی موجب علاقه هر شنونده ایرانی به این آثار میشود؟
مهدوی در این باره میگوید: وقتی یک هنرمند موضوعی را با جان و دل و وجود خودش عمیقا درک میکند و با آن همراه میشود، بالطبع دست به خلق اثری میزند که ماندگار میشود. برعکس این اتفاق را هم در نمونههایی دیدهایم که هنرمندانی با بودجههای کلان سفارش پذیرفتند و با حمایتهای ویژه دولتی و خصوصی کار خوبی خلق نکردند، چون به آن مساله اعتقاد درونی نداشته و نتوانستند مواجهه خوبی با آن داشته باشند. به همین دلیل هم آثارشان حتی برای یک بار شنیدن هم مصرف ندارد.این نوازنده و آهنگساز یادآور میشود: اینجاست که هنرمند خودش باید دارای درک و شعوری از مسائل سیاسی و اجتماعی جامعهاش داشته و بدون هیچ سفارش و دستوری، خودش به خلق آن اثر اقدام کند، چرا که چنین موسیقیهایی ماندگار میشود.
یک راز ماندگار
«از خون جوانان وطن لاله دمیده» نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است که شش بند دارد. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شدهاست. مضمون این تصنیف اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش قهرمان ایرانی شاهنامه فردوسی گلهای لاله روییدهاست. مضمون این سرود با گذشت صدسال، همچنان در نوشتارهای سیاسی دوران معاصر مشاهده میشود. عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف آوردهاست: این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شدهاست. به واسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی به آن داشت، میل دارم این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.
بامداد محمدی
فرهنگ و هنر
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد