از یک ساعت قبل بارش باران در شهر آغاز شده بود. سروان نگاهی به ساعت انداخت؛ چهار بعدازظهر بود. پروندهای را که در حال مطالعه آن بود، بست و مقابل پنجره رفت. باران همچنان با شدت میبارید. صدای زنگ تلفنش او را به خود آورد. افسر نگهبان کلانتری 19 تهران بود و از قتل دختر جوانی در آپارتمانش در غرب تهران خبر داد.
کارآگاه آدرس را گرفت و همراه راننده راهی آنجا شد. به دلیل بارش باران اهالی ترجیح داده بودند در خانه بمانند و از پشت پنجره نظارهگر رفت و آمد ماموران باشند.
سروان مقابل ساختمان قدیمی چهارطبقه پارک کرد و وارد ساختمان شد. سربازی که مقابل در ایستاده بود او را به محل قتل در طبقه دوم راهنمایی کرد.
وسایل آپارتمان بههم ریخته بود. قاتل به دنبال چیزی در خانه بوده و تمام وسایل را بههم ریخته بود.
گروهبان اصغری که در حال تحقیق از زن سالمندی بود، با مشاهده سروان به سمت او آمد و پس از احترام گزارش داد:
مقتول دختر 26 سالهای است که به تنهایی در این خانه اجارهای زندگی و اهل یکی از شهرهای شمالی بود که در یک شرکت تبلیغاتی کار میکرده است.
او از شش ماه قبل به این آپارتمان آمده بود. یک ساعت قبل پیرزن صاحبخانه متوجه باز بودن در آپارتمان او شده و به موضوع مشکوک میشود. به همین دلیل وارد آپارتمان شده و با جسد دختر جوان روبه رو شده و با پلیس تماس میگیرد. اولین گشت بلافاصله خود را به اینجا رساند و با تائید این گزارش ما برای تحقیقات به اینجا آمده و موضوع را به شما و بازپرس اطلاع دادیم.
با توجه به بههم ریختگی خانه احتمال میرود انگیزه سرقت بوده است.
- از همسایهها تحقیق کردهاید؟
- در طبقه اول خواهرزاده صاحبخانه زندگی میکند که هنوز از او تحقیق نکردهایم. در طبقه سوم هم پیرزن صاحبخانه زندگی میکند.
سروان وارد اتاق خواب میشود. مقتول لباس رسمی به تن دارد که هنوز خیس است. دکتر در حال معاینه جسد است و پس از احوالپرسی با سروان میگوید: زمان زیادی از قتل نمیگذرد. دختر جوان با قاتل درگیر شده بود و به نظر میرسد، علت اصلی مرگ خفگی بوده است.
سروان به بررسی جسد پرداخت. آثار کبودی روی گردنش دیده میشد و گردنبندی طلا و گرانقیمت به گردن داشت. در کنار تخت کیف زنانهای بود که داخلش کیف پول و وسایل مقتول قرار داشت.
سروان سراغ پیرزن رفت که او در تحقیقات گفت: سهیلا دختر آرامی بود و کسی به آپارتمانش رفت و آمد نداشت. امروز برای پیادهروی به پارک رفته بودم که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد. به همین دلیل به خانه بازگشتم. باز بودن در آپارتمان سهیلا مشکوک بود. چند بار صدایش کردم، اما جوابی نداد. وارد آپارتمان شدم. وسایل بههم ریخته بود. فکر کردم دزد آمده، وقتی وارد اتاق خواب شدم جسد او را دیدم. نفس نمیکشید. خودم را به تلفن رسانده و با پلیس و اورژانس تماس گرفتم.
- خواهرزادهتان خانه نیست؟
- او حدود ساعت هشت شب مغازهاش را تعطیل میکند و به خانه میآید.
سروان به طبقه اول رفت. یک جفت کتانی که از باران خیس شده بود، مقابل در بود. چند بار زنگ زد، اما از مرد جوان خبری نبود و او هنوز بازنگشته بود. در حال بررسی صحنه قتل بود که مرد جوانی وارد آپارتمان شد. در چهرهاش اضطراب دیده میشد.
پیرزن با اشاره به مرد جوان گفت: خواهرزادهام، عادل است.
مرد جوان خود را به پیرزن رساند و وقتی از سلامت او اطمینان یافت گفت: چند بار گفتم قفل در ورودی را باید عوض کنیم. دختر بیچاره قربانی سرقت شد. این محله سارق زیاد دارد و این دختر را شناسایی کرده بودند.
- سروان رو به عادل کرد و پرسید: تا حالا سر کار بودید؟
- بله. ده صبح به مغازه رفتم و امروز سرم شلوغ بود. حالا هم به خاطر خستگی کار را رها کردم و به خانه آمدم که متوجه این جنایت شدم.
- در این مدت مورد مشکوکی ندیدید؟
- صبح که میرفتم مردی را دیدم که مقابل خانه ایستاده بود. مردی شبیه معتادها. نمیدانستم قاتل است و راحت از کنار موضوع گذشتم.
سروان پس از تحقیق از عادل او را بازداشت کرد تا فردا درباره انگیزهاش از قتل بازجویی کند.
پاسخ معمای قتل در شب بارانی
سروان میری با توجه به دلایل زیر راز قتل زن جوان را فاش کرد:
1ـ نبود کفش در پای مقتول نشان میداد او وارد خانه شده و در آنجا به قتل رسیده است.
2ـ در صورت تصادف جراحت در بدن او دیده میشد و تنها سرش زخمی نمیشد.
3ـ به دلیل بارانی بودن هوا و شدت بارش، مشاهده صحنه تصادف از پشت پنجره امکان نداشت.
در مسابقه این هفته 1427 نفر از خوانندگان تپش شرکت کردند که 367 نفر پاسخ صحیح دادهاند و از میان خوانندگانی که پاسخ صحیح دادهاند حسین میغادی از شمشک برنده اعلام میشود.
وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد