به گزارش جامجم، روز گذشته دختر 17سالهای که هنوز از شکنجههای دوستانش در حال گریه بود، همراه پدرش برای شکایت از سه دختر جوان وارد شعبه ششم دادسرای امور جنایی شد.
مریم در شکایتش به بازپرس پرونده گفت: دوماه قبل با دختر جوانی به نام لیدا که در مجتمعی تجاری در شرق تهران فروشنده بود، آشنا شدم. بعد از مدتی، رفت و آمد من به خانه دختر جوان آغاز شد و در آنجا با دو دختر دیگر آشنا شدم.
سه روز قبل وقتی به خانه او رفتم سیما و شیما هم آنجا بودند. آن روز رفتار آنها تغییر کرده بود و با من سر سنگین بودند تا اینکه آنها به بهانه سرقت گوشی لیدا، مرا با طناب به تخت بستند. شیما مرا با چاقو تهدید میکرد و ادعا کرد دیگر خانوادهام را نمیبینم. آنها با تهدید چاقو از صحنه شکنجه من فیلم گرفتند و سیما ابروهای من را با تیغ زد. آنها با گرفتن گوشی تلفن همراهم سیمکارتم را شکستند تا نتوانم موضوع را به پدرم بگویم. من در آنجا زندانی بودم تا این که 7 صبح دیروز وقتی آنها خواب بودند با تلفن شیما موضوع ربوده شدنم را به پدرم گفتم و او همراه ماموران پلیس به خانه لیدا در افسریه آمدند و هر سه دختر دستگیر شدند.
در ادامه لیدای 20 ساله در بازجوییها ادعا کرد: یک سالی است با اجاره خانهای تنها زندگی میکنم و به عنوان فروشنده مشغول کار هستم. از وقتی خانه را اجاره کردم، دوستانم به خانهام رفت و آمد دارند. چند وقتی بود مریم هم به خانهام میآمد تا اینکه متوجه شدم گوشی آیفونم سرقت شده است. وقتی موضوع را به سیما و شیما گفتم، متوجه شدیم سرقت توسط مریم انجام شده است. یک هفته بعد وقتی او به خانه ام آمد شیما و سیما ادعا کردند با تهدید از او اعتراف بگیریم. من کار را به آنها سپردم و در اذیت کردن مریم دخالت نکردم.
با اعترافات لیدا، تحقیقات از شیما 19 ساله آغاز شد. دختر جوان با اعتراف به اذیت مریم گفت: پس از جدایی پدر و مادرم تصمیم گرفتم تنهایی زندگی کنم. من هم فروشندهام به همین دلیل چند سال است با لیدا دوست هستم. وقتی متوجه سرقت گوشی شدم مطمئن بودم کار مریم است، بههمین خاطر او را به تخت بستیم تا اینکه او مدعی شد تلفن همراه را در انباری لیدا مخفی کرده است. ما قصد اذیت و آدمربایی نداشتیم، فقط میخواستیم گوشی تلفن همراه را پیدا کنیم.
در ادامه سیما 18 ساله نیز با قبول آزار و اذیت دختر 17 ساله گفت: مریم با نوشتن متنی روی دیوار خانه مرا به عنوان سارق گوشی معرفی کرده بود؛ به همین خاطر از او کینه به دل گرفتم. برای ترساندنش ابروهای او را با تیغ زدم و چند سیلی هم به صورتش زدم که او اعتراف کرد گوشی را کجا مخفی کرده است. برای اینکه او شکایت نکند، از صحنه اعترافگیریاش فیلم گرفتیم. نمیدانستم این کار ما آدمربایی است. ما خانواده داریم و حالا بسیار پشیمان هستیم.
با اعترافات دختران جوان و اظهار پشیمانی آنها، پدر مریم اعلام رضایت کرد و سه دختر جوان پس از تعهد کتبی با دستور محسن مدیرروستا، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی آزاد و تحویل خانوادههایشان شدند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد