سیاست روز : التماس میکنم بخرید
نعمتزاده: تصور من بر این است که اگر خودروسازان قیمت را ثابت نگه داشتهاند، در عمل به مفهوم کاهش قیمت خودرو است...
نعمتزاده: تصور من بر این است که اگر خودروسازان قیمت را ثابت نگه داشتهاند، در عمل به مفهوم کاهش قیمت خودرو است.
با توجه به این گزینه ...
الف) اگر جایزه نوبل در رشته ریاضیات را به برادر نعمتزاده ندهند، خیانت کردهاند.
ب) اگر جایزه نوبل در رشته اقتصاد را به برادر نعمتزاده ندهند، خیانت کردهاند.
ج) اگر سازمان فضایی آمریکا (ناسا) ایشان را ندزدد اشتباه کرده است.
د) اگر ایشان فرار مغزها نکند خودش ضرر میکند.
باز هم برادر نعمتزاده - وزیر صنعت - : راهاندازی کمپین علیه خودروسازهای داخلی خیانت است.
با توجه به این اظهارنظر کدام یک از گزینههای زیر "خیانت" محسوب نمیشود.
الف) آتش گرفتن اتومبیلهای پژو به صورت کاملا خودجوش
ب) مچاله شدن پراید و تبدیل آن به یک عدد فانوس در تصادفات معمولی
ج) واژگون شدن یک دستگاه اتوبوس اسکانیا در جادههای کشور به صورت روزانه یک مورد
د) صادرات خودروی ایرانی به کشورهای دوست و همسایه از قرار هر دستگاه ده میلیون تومان و فروش آن در داخل کشور به مبلغ بیست میلیون تومان
ایضا وزیر صنعت: در یک جلسه تهدید کردم که اگر در این مذاکرات بر سر مسائل اقتصادی و رفع تحریمها به نتیجه نرسیم، ایران هیچ قراردادی با اروپا امضا نخواهد کرد.
بعد از تهدید ایشان کدام یک از تیترهای زیر در روزنامههای اروپایی به چاپ رسیده است؟
الف) اروپا در شوک تهدید وزیر ایرانی
ب) وزیر ایرانی پدر ما را درآورد
ج) اروپا در معرض ورشکستگی
د) پنج به علاوه یک در آچمز وزیر ایرانی
قانون: لطفا با آبلیمو بخوانید
9 شهریور 94
ساعت 10:30 صبح
داشتم مواضع وزیر کشور را در این مدت مرور میکردم. کلی کیف کردم. خیلی خوب هم از عهده خبرنگاران برآمده، هم مقابل گروههای فشار عقبنشینی نکرده. دلگرم شدم. به او زنگ زدم و گفتم: «آقای رحمانی فضلی ماجرا چیه؟ جدیدا مواضع شاخ اتخاذ میکنید؟ دیگه تکذیب نمیکنید... مرحبا! راضیام ازت!» گفت: «دکتر از قدیم گفتن هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.» از حرفش خیلی ناراحت شدم. گفتم: «یعنی ناراحتی وزیر شدی؟» گفت: «نه نه! اشتباه بیان کردم! منظورم اینه که هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.» گفتم: «آهااا! منظورت اینه که وزیر شدن، دغدغه ها و مشکلات خودش رو هم داره؟» گفت: «اوووم... خب این حرف درستیه ولی منظورم اصلا این نبود. فکر کنم بهتره اینطوری بگم که به هر حال باید پا رو به اندازه گلیم دراز کرد.» باز با تعجب پرسیدم: «خب الان منظورت چیه؟ میخوای بگی نباید از این حرفها بزنیم؟ پس چرا خودت گفتی؟» گفت: «ای بابا... نه منظورم اینم نیست. یه لحظه صبر کنید الان میگم... اوممم... آها آها! آب که سر بالا میره قورباغه ابوعطا میخونه!!» مو به تنم سیخ شد! گفتم: «ببین میخوای ضرب المثل نگی؟! قضیه کم کم داره امنیتی میشه ها!» گفت: «ای بابا... آقای روحانی من از بچگی دو تا مشکل اساسی داشتم. یکی اینکه هنوزم نفهمیدم اونی که انگشتش رو میکرد توی سوراخ سد پتروس بود یا دهقان فداکار؛ یکی دیگه هم اینکه ضرب المثلها رو نمیتونستم سر جاش استفاده کنم. ولی فکر کنم دیگه این یکی درست باشه... حرمت امامزاده به متولیشه؟ درست گفتم؟» کمی فکر کردم و گفت: «ضرب المثلت درسته، ولی فکر نکنم ربطی به سوال من داشته باشه. من پرسیدم جدیدا چطوری شده که مواضع خفن اتخاذ میکنی؟» گفت: «ها! چرا دیگه! دلیلش اینه که شما شروع کردید به اتخاذ مواضع خفن. تا الان هم مواضعتون خفن بود، ولی ربطی به وزارت کشور نداشت همش سیاست خارجی بود. الان اومدین دارین توی حوزه من صحبت میکنید.»
ساعت 15:10 بعدازظهر
با این پسرک خاطره نویس بحث میکردیم که راجع به چه مسئله ای صحبت کنیم. گفتم راجع به ... میشه نوشت؟ مواضع مهمی راجع بهش اتخاذ شده اخیرا. گفت: «دکتر! نیویورک تایمز که کار نمیکنیم! روزنامه قانونه! خط قرمزای شما کجا سیر میکنه؟» گفتم: «خب راجع به صحبتهای آقای پورمحمدی. اون که حقوقی صحبت کرد...» گفت: «نهههه! حقوقیها برای شماها حقوقیه برای ما چیز دیگه میشه!» گفتم: «خب چی کار کنیم؟ آخه در این وضعیت حساس کشور که این همه اتفاق و مواضع صریح و مهم داره گرفته میشه راجع به انتخابات و مسائل مهم داخلی دیگه، برای منِ رئیس جمهور کسر شأنه که بخوام راجع به مسائل فرعی خاطره بنویسم.» گفت: «میدونم، ولی چاره چیه؟ خطوط قرمز که دست ما نیست. اصلا میخواید چند خط سفید بذارم برای امروز؟» گفتم: «اوووم... آره! فکر خوبیه!» سپس پسرک نوشت:
«.........................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................»
گفتم: «به به! آفرین! از اینهایی شد که باید آبلیمو بریزیم بخونیمش. فقط حیف جنس کاغذ روزنامه ها خوب نیست سریع خمیر میشه.»
وقایعنگار 9 شهریور 94:
1- موتور وزارت کشور برای برگزاری انتخاباتی ماندگار روشن شده است.
2- این روزها اظهارات و موضعگیریهای حیاتی و مهمی از سوی مقامات اتخاذ میشود که برای ما قابل انتشار نیست.
کیهان: فینال!
گفت: اعضای اصلی این حزب «اتحاد ملت» که همان فتنهگران هستند.
گفتم: ولی اسمش که حزب فتنهگران نیست!
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است؛ این حزب خود را با الزامات نظام همراه میکند.
گفتم: در جریان فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هم، ابتدا اعلام میکردند که یکی از اصول آنها «قانونگرایی» است ولی بعدا نشان دادند که برای وطنفروشی اجیر شدهاند و از نتانیاهو به دریافت مدال «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» مفتخر!! شدند! و هنوز هم حاضر نیستند با دشمنان تابلودار این مرز و بوم مرزبندی کنند.
گفت: چه عرض کنم؟! یعنی هنوز هم بعله!...
گفتم: یارو به دکتر گفت؛ یک هفته است که خواب میبینم در تیم فوتبال گرگها بازی میکنم. دکتر چند تا دارو داد و گفت؛ امشب این داروها را مصرف کن تا دیگر از این خوابها نبینی. یارو پرسید؛ اجازه بدهید از فردا شب مصرف کنم. دکتر با تعجب گفت چرا؟! و یارو گفت؛ آخه امشب فیناله!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد