غزلهای مجموعه «مهتاب در قلمرو شب» سروده خسرو احتشامی نمونهای از این رنگ و روی غنایی و تلاش و تکاپوی معنوی و فرهنگی در شعر معاصر فارسی است. آنجا که شاعر در «غزل 4» با مطلع «چه عاشقانه مینوازی، چگونه زندگانیام را / که لحظه لحظه میکنم یاد، ترانه جوانیام را» از «مرتع محبت» و «مرال مهربانی» خود میگوید و حسب حال خویش را از دوری معشوق، اینگونه بیان میکند: «وزید اگر نسیم خوبی، چو عطر شرجی جنوبی/ به کوچه تو میرساند، پیام جانفشانیام را».
شاعر در این غزل، نشان داده که به وزن، قافیه و ردیف و زیبایی ظاهری و دیداری شعر در معنی سنتی آن وفادار مانده و بهدرستی و شایستگی، کارکرد آنها را در شعر فارسی، به ویژه در غزل، شناخته است. تکرار جزو نخست از هر مصرع شعر که در اصطلاح عروض «صدر» میگویند، افزون بر کامل کردن خصیصه موسیقایی ترکیب کلی غزل، نوعی تاکید، تخاطب و توصیف را در اندام غزل به نمایش گذاشته و چهرهای تازه و متنوع به آن بخشیده است: «آه با توام ای مرد! صولت سحرگاهان/ آفتاب ظلمتسوز، شب شکار ایلاتی» یا «در غزل 42» با مطلع: آواز کوچهباغی، آهنگ خواب دیدن/ با هایهای مستان تا کودکی رسیدن» و در «غزل 45» گلی برای تو چیدم که باغ لبخند است/ و خواب پنجره خلوت خداوند است.» یا در «غزل 51» با مصرع »جویبار و سنجاقک، کودکی که خندان بود» و غزلهایی دیگر ، همه بر گستردگی دایره واژگانی و چیرگی دانش شعری خسرو احتشامی،دلالت دارند.
شاعر در «غزل 52»، نگاهی تاریخی ـ اجتماعی دارد و با اسطورههای میهن خود ـ که آن را بسیار دوست دارد ـ آشناست: «شروه شروه دلوار، مرد مرد تنگستان/ دشتها دلاورخیز، کوهها فشنگستان» یا در «غزل 48» ـ «گردآفرید کوه دنایی ولی هنوز / من قیسِ بند بسته لیلایی توام». نام گلها، پرندهها، جانوران و پدیدههای طبیعی در غزلهای احتشامی به تناسب موضوع آورده شده و به آنها گونهای تنوع موضوعی و متنی بخشیده است: لادن، صنوبر، کبوتر، چلچله، مرال، اسب، صاعقه، ماه، ستاره، کهکشان و ... . اینگونه واژهها به تناسب موضوع هر غزل برای القای معنای ویژه به کار رفته و در حقیقت توانستهاند پهنای تخیل شاعرانه و رسایی و روانی زبان شاعر را (بهویژه در «غزل 59») به روشنی قابل درک کنند: «صدای پای تو میآید از بهشت خیالم/ به انتظار تو ریزد شکوفه از پر و بالم...».
نگاه شاعر در این مجموعه غزل، در کل به پدیدههای اطراف او روزمره است؛ روزمرهای که با تاریخ و اسطورههای کهن در پیوند بوده و نشاندهنده تلاش شاعر درگذشتن از «انتزاع» و رسیدن به «عینیت» است. کتاب «مهتاب در قلمرو شب» در بردارنده غزلهایی است که در آنها میتوان تعریف درستی از «غزل» پیدا کرد و با مفاهیمی مانند: عشق، زندگی، مرگ، احساس، اندوه، اشتیاق، احترام و حماسه آشنا شد.
اگر تاریخ سرودن غزلها در زیر مقطع آنها نوشته میشد، خواننده بهتر میتوانست به بررسی زمانی غزلها و روند تحول تاریخی زبان آنها از گذشته به حال بپردازد یا آن که واژهآرایی و فضاسازی در بیشتر غزلها بدرستی صورت گرفته و کارکرد ردیفها، قافیهها و فعلها بجاست. برخی توصیفها و عبارتها (بویژه قافیه کردن برخی واژههای ساده معمولی) بر خصلت اغراق و ساختگی برخی غزلها افزوده و تاثیر ترنم روح زلال و زنده شاعر را در آنها کمرنگ کرده است. طراحی، صحافی و لیتوگرافی کتاب خوب است، اما اگر رنگ عنوان غزلها سیاهتر از متن آنها میبود و متنها هم در اندازه کوچکتر حروف چیده میشد، زیبایی صوری صفحهها و آرامش گردهمایی واژهها بیشتر احساس میشد.
عبدالحسین موحد
پژوهشگر ادبیات
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد