با نگاهی به تاریخچه سینما و تلویزیون در ایران میتوان گفت که هریک از این دو رسانه تاثیرگذار سکوی پرتابی برای چهرههای مطرح این عرصه بوده که عموما در یکی از این دو چهره شده و در دیگری پایههای محبوبیت خود را محکم کردهاند.
در این میان تلویزیون با توجه به ضریب نفوذ فوقالعادهاش در میان عامه مخاطبان نقشی کلیدی در مطرحشدن بازیگران و کارگردانهای مختلف داشته و سکوی پرتاب فوقالعادهای برای ورودشان به سینما شده است.
در عین حال کارگردانها نیز حضوری پررنگ در این فهرست داشته که در ابتدا نامشان را با کارگردانی مجموعههای موفق بر سر زبانها انداخته و سپس با تکیه بر این شهرت در کنار تواناییهای فنیشان وارد هنر هفتم شدهاند. در ادامه نگاهی به تعدادی از شاخصترین آنها و آثارشان خواهیم انداخت.
بیژن بیرنگ و مسعود رسام
این زوج هنری موفق و باسابقه یکی از قدیمیترین نمونهها در این رابطه به حساب میآیند که کارشان را از تلویزیون آغاز کرده و با ساخت مجموعههای جذاب و پربینندهای همچون محله بروبیا، محله بهداشت و... به اوج محبوبیت رسیدند.
رسام و بیرنگ را میتوان از نخستین کارگردانهای ستاره در تلویزیون پس از انقلاب به حساب آورد که نامشان در ذهن مخاطبان حک شده و به مرور به عنوان یک برند موفق تلویزیونی نزد مخاطبان شناخته شدند که نامشان تضمینی برای کیفیت محصول تولید شده بود.
دو اثر اشاره شده در بالا از قصههای جذاب و کودکانهای بهره میگرفت که پیامهای آموزشی در آنها گنجانده شده بود تا برای مخاطبان کمسن و سال خود جنبه آموزشی هم داشته باشد.
برای نمونه میتوان به بحث بهداشت و پیامهای آموزشی مرتبط با آن در محله بهداشت اشاره کرد. اما هنر بیرنگ و رسام در این بود که این کار را به شکلی ظریف و به اصطلاح زیرپوستی انجام داده و آن را با شوخیهای بانمکی ترکیب کردهاند.
این زوج موفق تلویزیونی پس از تولید چند کار جذاب و پربیننده سرانجام نخستین فیلم سینمایی خود با عنوان علی و غول جنگل را کلید زدند که حاصل کار موفق از آب درنیامد.
یک فانتزی تخیلی که کاستیهای فراوانی در فیلمنامهاش داشته و قهرمانهایش برای جلب نظر مخاطبان کودک و نوجوان چندان جذاب به نظر نمیرسیدند.
در عین حال فیلم نیاز به امکانات فنی خاصی هم داشت که در سینمای اواخر دهه 60 ایران بیشتر به یک رویا شبیه بود تا واقعیت!
همه اینها دست به دست هم داده و این دو کارگردان باهوش و خلاق را بار دیگر به خانه اولشان (تلویزیون) برگرداند که در سالهای بعد به تولید آثار درخشان و جذابی همچون: همسران و خانه سبز منتهی شد.
بهروز افخمی
یکی دیگر از بهترینهای تلویزیون در عرصه کارگردانی که یکی از به یادماندتیترین مجموعههای تاریخ تلویزیون ایران را با نام «کوچک جنگلی» ساخته است.
اهمیت کار افخمی هنگامی بیشتر روشن میشود که بدانیم پیش از او ناصر تقوایی ساخت این مجموعه را آغاز کرده و پس از ناتمام ماندن آن خود دست به کار شده و آن را به شکلی که خود میخواسته به سرانجام رسانده است.
نقطه قوت کوچک جنگلی را باید در فیلمنامه و کارگردانی سنجیده افخمی جستوجو کرد که استحکام فوقالعادهای به آن بخشیده تا جایی که در بازپخش سال گذشتهاش همچنان طراوت خود را حفظ کرده بود.
افخمی در سکانسهای متعدد جنگی کار، با وجود جوانی، عالی و باتجربه عمل کرده و کاملا به جغرافیای صحنه توجه نشان داده که از این منظر نمیتوان ایرادی به کار او گرفت.
برای نمونه کافی است به بخش مربوط به گلولهباران منجیل و درگیری میرزا و گروهش با افراد قشون مفاخرالملک توجه کنید.
در حقیقت کوچک جنگلی را نمیتوان تنها یک مجموعه تلویزیونی به حساب آورد چرا که با توجه به حجم و گستردگی داستانش همچون چند فیلم بلند سینمایی است.
تعدد نقشها نیز جمعی از بهترینهای بازیگری ایران را در این مجموعه گردهم آورده و به افخمی بیست و چند ساله در آن ایام، تجربه فوقالعادهای در این باب بخشیده است.
تجربهای که بعدها در فیلمهایی همچون: عروس و شوکران به کارش آمده و کیفیت ممتازی به این آثار از این منظر بخشید.
داوود میرباقری
او هم به مانند بسیاری از کارگردانهای شاخص از تلویزیون کارش را آغاز کرده و بهترین آثارش را در این مدیوم به مخاطبان خویش عرضه کرده است.
سریال «گرگها» در اواخر دهه 60 که با تعداد زیادی از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون ساخته شده، نخستین تجربه میرباقری در قاب کوچک بود که با موفقیت کمسابقهای روبهرو شد.
وی پس از آن نیز با مجموعههای رعنا، معصومیت از دست رفته، امام علی(ع) و مختارنامه سیر صعودیاش را ادامه داده و به یکی از مهمترین کارگردانهای تلویزیون تبدیل شد که طرفداران پروپاقرصی هم دارد.
اما سینما برای این فیلمساز اهل شاهرود چندان خوش یمن نبوده و تقریبا هیچیک از آثارش چندان
پربیننده نشد.
وی در اوایل دهه70 آدمبرفی را با بازی اکبر عبدی، پرویز پرستویی و داریوش ارجمند ساخت که چند سالی رنگ پرده را ندید و در اکران نیز بواسطه گذشت زمان آنچنان که باید مورد توجه
قرار نگرفت.
وی فیلم «ساحره» را هم براساس قصه عروسک پشت پرده نوشته صادق هدایت کارگردانی کرد که نه مورد توجه منتقدان قرار گرفت و نه در گیشه استقبالی از آن شد.
در این میان تنها فیلم «مسافر ری» با توجه به پرداختن به دورهای از زندگی حضرت عبدالعظیم بیشتر مورد توجه قرار گرفت و جالبتر از همه اینکه نسخه چند قسمتی تلویزیونیاش با استقبال گرمتر مخاطبان روبهرو شد.
حسن فتحی
او نیز به مانند نامهای اشاره شده در بالا یکی از ستارههای محبوب تلویزیونی است که قرار گرفتن نامش بر پیشانی یک مجموعه تلویزیونی مخاطبان زیادی را به سمت خویش میکشاند.
او که مجموعههای متعددی همچون: پهلوانان نمیمیرند، فردا دیر است، شب دهم، مدار صفر درجه و... را ساخته در وهله نخست به قصهگویی توجه خاصی نشان داده و آن را به یکی از مولفههای آثارش تبدیل کرده است.
در عین حال در دیالوگنویسی هم با توجه به سابقه تئاتریاش عالی عمل کرده و تا حدودی در این زمینه به آثار علی حاتمی نزدیک شده است.
از دیگر مولفههای آثار فتحی میتوان به اقتباس آزاد ادبی که نمونه آن را در سریال پرمخاطب «میوه ممنوعه» که اشاره به داستان شیخ صنعان دارد، دیدهایم، اشاره کرد.
در بحث کارگردانی هم فتحی هیچگاه به سمت به رخ کشیدن تکنیک نرفته و آن را کاملا در خدمت محتوا به کار گرفته که نمونه درخشان آن را در مجموعههای مدار صفر درجه و شب دهم شاهد بودهایم.
کار با بازیگران متعدد از نسلهای مختلف یکی دیگر از وجوه آثار این کارگردان است که عموما هم نتایج درخشانی در بر داشته است.
فتحی پس از سالها تجربه در قاب کوچک تلویزیون در نخستین ساخته سینماییاش (ازدواج به سبک ایرانی) با توجه به کار اولی بودنش تا حدود زیادی دست به عصا راه رفته و از شاخصههای همیشگی آثارش فاصله گرفته است.
اما در دو فیلم بعدیاش (پستچی سه بار در نمیزند و کیفر) کاملا به فضاهای مورد علاقهاش نزدیک شده بخصوص در اولی که فرمی نزدیک به نمایش داشته و بازیگرانش نیز به تبعیت از آن به نقشآفرینی پرداختهاند.
قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد