در حالی که از این پناهجویان در اتریش و آلمان با دستههای گل استقبال میشود، نیروهای پلیس مجارستان با خشونت در بوداپست به آنها جواب میدهند. واقعیت این امر تا حدودی پیچیدهتر است. با میزان بیکاری پایین و جمعیت مسن، آلمان نیاز به این مهاجران دارد؛ البته سخاوت آلمانیها در این زمینه را باید در کنار منافع اقتصادی و برخی تنشهای افراطی در این کشور مدنظر قرار داد.
اوایل سالجاری میلادی، خیابانهای آلمان مملو از معترضان به مساله مهاجرت بود که جنبش راستگرای افراطی پگیدا سازماندهنده اصلی آن به شمار میرفت. برخلاف تصاویر این اعتراضات در آلمان که در سراسر رسانههای جهان منتشر شد، خیابانهای بوداپست نیز در همان زمان شاهد حضور معترضان به ورود مهاجران بود. اقدامات آنها را میتوان نتیجه سیاستهای ویکتور اوربان، نخستوزیر راستگرای مجارستان دانست که اخیرا اعلام کرد مهاجران خاورمیانه جایی در مجارستان نخواهند داشت. او در دولت خود بارها چنین اظهارات پوپولیستی را بیان کرده و خواستار جهتگیری این کشور به سمت سنت مسیحیت و ملیگرایی شده است. او ادعا میکند فقط با همین راه میتواند از مجارستان در مقابل هجوم مسلمانان دفاع کند.
عوارض حرکت به سمت سرمایهداری
زمانی که افرادی همچون فرانسیس فوکویاما اعلام کردند سقوط شوروی در سال 1991 به جهانی شدن دموکراسی لیبرال غربی منجر شده است، مشخصا این موضوع نادیده گرفته شد که برخی کاستیها در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی در حال ظهور کردن است. پایتختهای غربی به اشتباه تصور کردند نسل جدیدی از رهبران در اروپا، قوانین بازار و کارآفرینی خصوصی را با اشتیاق میپذیرند. مهمتر این که حرکت سریع به سمت سرمایهداری، محدودیتها و خشونتهای بهوجود آمده در زندگی روزانه شهروندان این کشورها را نادیده گرفت.
بیعدالتی، محرومیت و مشکلات اقتصادی باعث شد شهروندان این کشورها به دفاع از سنتهای خود پرداخته و با موج جهانیسازی مقابله کنند. نتیجه این شد که به جای دنبال کردن سیاستهای لیبرالی اروپا کشورهای جدید به دنبال رهبرانی رفتند که بیگانههراسی مشخصه اولیه آنها بود؛ رهبرانی همچون برادران کاچنسکی در لهستان، واکلاو کلاوس در جمهوری چک و ویکتور اوربان در مجارستان.
سیاستها و رفتار کشورهای اروپای مرکزی در قبال بحران اخیر مهاجران را زمانی میتوان بدرستی درک کرد که آن را در بستر تاریخی تولد دوباره ملیگرایی در روزهای پایانی رژیمهای کمونیست بررسی کرد. سیاستهای مذهبی، قومی و ملیگرایانه مانع توسعه لیبرالی در این جوامع شد. ازسوی دیگر، کشورهای حوزه شرقی و مرکزی اروپا برخلاف کشورهای غربی این قاره، اصلاحات فراوانی را تجربه نکردند. مشکل دیگر این بود که مقامات اتحادیه اروپا در مقابل جنبشهای پوپولیستی ملیگرایانه که ارزشهای اصلی این اتحادیه را نشانه گرفته بود، هیچ واکنش یا اعتراضی نشان ندادند. در حالی که بروکسل در حال پیگیری آزادی رسانهها و تحقق دموکراسی بود، مجارستان در سکوت کامل رهبران اتحادیه اروپا سرکوب سازمانیافتهای را علیه معترضان و مخالفان سیاستهای افرادی همچون اوربان آغاز کرده بود.
به عقیده تحلیلگران، تنها راه پیشروی اتحادیه اروپا، احیای همکاری و مشارکت بین کشورهای مهم این اتحادیه براساس ارزشهای مدنی است. همچون موج مهاجران در گذشته، بحران اخیر نیز میتواند در بلندمدت به یک مزیت اقتصادی برای اروپا تبدیل شود. این مساله میتواند فرصتی برای آنها به منظور مقابله با موج ملیگرایی افراطی در برخی کشورهای این قاره باشد. اقدامات و سیاستهای اوربان باید بشدت محکوم شود و پایتختهای اروپایی از دولت وی فاصله بگیرند. این در واقع همان رویکردی است که در سالهای پایانی دهه90 برای دولت راست افراطی یورگ هایدر در اتریش اتخاذ شد. اگر این سیاست اتخاذ نشده بود، مهاجران در وین همان حال و اوضاعی را پیدا میکردند که امروز مهاجران در مجارستان با آن روبهرو هستند.
الجزیره انگلیسی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد