به گزارش جام جم سیما ، اینها بخشی از صحبتهای مهین نثری، یکی از پیشکسوتان عرصه نمایش رادیویی است که سالها حضورش در رسانه از او و هنرش چهرهای خاص پدید آورده است. به بهانه سالها حضور مستمر در حوزه نمایش رادیویی اینبار سراغ این هنرمند قدیمی رفتیم.
چگونه وارد کار نمایشی شدید و چقدر به هنر بازیگری علاقهمند بودید؟
من معتقدم، احساسات به آدم میگوید کجا برود. من ابتدا به سمت موسیقی و بعد به سمت نمایش رفتم. در واقع من رادیو را با موسیقی و نمایش میشناختم.
به محض این که آرم برنامه پخش میشد من با عشق و علاقه برنامه را گوش میکردم. هر برنامهای که حال و هوای نمایشی داشت و موسیقیمحور بود بیشتر جذابیت داشت. احساساتم و آنچه در درونم بود من را به طرف چیزی که دوست داشتم کشاند.
من بعد از یک امتحان وارد عرصه دوبله شدم، سه سال دوبله کار کردم. بعد خانم ژاله علو که معلم همیشگی من بوده و هستند.
به من گفتند بیا رادیو و وارد دنیای بازیگری شو، من هم اواخر سال 49 و اوایل سال 50 امتحان دادم، البته هرگز امتحان برای ورود به رادیو و نمایش اینگونه نبود.
در زمان ما هرکس تازهوارد بود، باید در کنار بازیگران قدیمی با میکروفن و کار آشنا میشد و بهعنوان مبتدی آموزش میدید.
باید کار میکردیم و ذرهذره یاد میگرفتیم. من تقریبا دو سال با عشق و علاقه، بدون هیچ دستمزدی کار کردم، چون به آدمی مثل من پول نمیدادند.
آن زمان ما نمایشهای خیلی کوتاه را کار میکردیم، نمایشهای تولیدی که برای جوانان تهیه میشد به پخش نمیرفتیم، کسی که پخش میرفت باید خیلی میدانست.
امتحانهای مختلف داده و متنهای مختلف را خواندم. متنهای خاصی را برای امتحان به ما میدادند، حالا میفهمیدیم یا نمیفهمیدیم، حالا زن بود یا مرد، باید اجرا میکردیم. الان هیچکدام از کسانی که از من امتحان گرفتند، زنده نیستند.
خاطرهای از آشنایی با رادیو دارید؟
پدرم به مناسبت تولدم رادیویی خریده بود. از زمانی که جعبه خاصی را دیدم که به آن رادیو میگفتند با خودم فکر میکردم خدایا آدمها کجای این جعبه قرار گرفتهاند؟! پدرم یار خوبی بود، با هم مینشستیم و برنامهها را گوش میکردیم.
چرا دنیای نمایش برای شما جذابیت خاصی داشت و باعث شد از همان دوران کودکی به سمت آن کشیده شوید؟
دنیای تخیل خیلی زیباست، تخیل نعمت خاصی است که خدا به آدمها میدهد، اگر قدرش را بدانیم زندگی تاریک و مبهم نیست.
تخیل باعث میشود اگر زندگی هم مبهم باشد، ابهام را از بین ببرد و تاریکیهای ذهن را روشن کند. تخیل رویای زیبایی است که میتوانیم از طریق آن به چیزهایی که نداریم، دست یابیم.
نمایش در رادیو نیزترکیبی از تخیل و تجسم است. با نمایش زندگی یکنواخت نخواهد بود، زندگی تنوع دارد. به نظرم نمایش هرچقدر تلخ باشد، مثل زندگی واقعی نیست. نمایش، تلخی زندگی را ندارد.
من معتقدم حتی شنوندههایی که نمایش را میشنوند با شنوندههای عادی فرق دارند. شنونده نمایش دنیای دیگری دارد، یکجور دیگر لذت میبرد، به گونهای دیگر صداها را میشنود و تصور میکند.
بعد از دو سال کارآموزی، به یاد دارید با چه کاری وارد کار جدی شدید؟
اولین نمایش در برنامهای به نام «در پیشگاه عدالت» به کارگردانی خانم ژاله علو بود، این نمایش نیمهمستند بود و سه بازیگر داشت.
در این برنامه مسائل قضایی و قانونی را تجزیه و تحلیل میکردند. در آن دوران بیشترین فعالیتم در حوزه برنامه زن و زندگی بود.
آنقدر نامه دریافت میکردیم، میدانستیم همیشه در خانههای مردم هستیم و با آنها زندگی میکنیم.
در این سالها شما کار گویندگی هم میکردید؟
از اسم گویندگی خیلی خوشم نمیآید، هر کسی که بتواند پشت میکروفن بنشیند و با بیان زندگی را بگذراند من به آن گوینده نمیگویم.
گویندگی یک ویژگیها و خصوصیاتی دارد که با آدمهایی که صرفا با احساساتشان زندگی میکنند، سازگار نیست.
من بیشتر در برنامههایی که یک گوینده کاملا حسی بخواهد احساساتش در بیانش نقش داشته باشد، گویندگی کردهام، اما گویندگی صرف نبوده و یک مقدار رنگ و بوی نمایشی داشته است.
من معتقدم بجز اخبار، چیزی که فقط گویندگی میشود، خیلی تاثیرگذار نیست. اگر احساس دخالت داشته باشد، مطمئنا در کار بازیگری و گویندگی که با احساس سر و کار دارد، تاثیرگذارتر است.
این احساس به شنونده منتقل میشود، چون بازیگری رشته اصلیام بود، من بازیگری را ترجیح میدهم.
شما بعد از 45 سال کار نمایشی همچنان این کار را ادامه میدهید؟
من بیش از 45 سال کار نمایشی کردم. بازیگر اگر با کارش ارتباط درستی داشته باشد، نگاهش متغیر میشود.
من برمیگردم به گذشتهها، سالهای خیلی دور که کارها با فرصت بیشتری انجام میشد و هرآنچه انجام میگرفت با عشق بود. آن زمان نگاه به کار و نوشتهها متفاوت بود.
در بازیگری بهویژه بازیگری رادیو چه نکاتی حائز اهمیت است؟
در بازیگری احساسات یکی از عوامل مهم است. نگاه بازیگر هیچ وقت عوض نمیشود، اما توقعاتش بالا میرود، دوست دارد به اوج برسد.
در کار بازیگری علاقه خیلی مهم است، اگر علاقه بیراهه برود بازیگر را مسموم میکند. کسانی که وارد کار بازیگری میشوند با یک شوقی بازی میکنند، البته علاقه مرحله اول است، اگر معلم خوبی داشته باشد.
مثل شاگرد خوب بازیگری را آموزش ببیند و با پیچ و خم بازیگری از اول آشنا شود این علاقه شکوفا میشود، اما اگر علاقه غلط وارد شود یا تحت تاثیر پول قرار بگیرد. اما معلم خوب خیلی حائز اهمیت است. تحمل هم خیلی مهم است، ما نباید خسته شویم.
رابطه شما با بازیگران یا همکاران جوانتر چگونه است؟
بچههای امروز با من احساس غریبگی نمیکنند، من در کنار بازیگران جوان خودم را در کنار آنها میبینم. زمانی که میبینم بازیگران جوان با شوق و علاقه میآیند، اگر بلد باشم و بتوانم، در حد خودم کمکشان میکنم.امیدوارم بیراهه نروند.
من هم مثل آنها، کلاس اولی میشوم، اما با کولهباری از تجربه.البته ما در این حوزه کارگردانان جوان داریم، کار کردن در کنار آنها حتی برای من کلاس جدیدی است.
بعد از گذشت این سالها از کار خسته نشدهاید؟
این یک حس درونی است، صبح که بیدار میشوم، فکر میکنم برای چه چیزی بیدار شدهام. بعد از یک عمر کار کردن، تمرین و برای نمایش بیدار شدن، نمیتوانم آن را کنار بگذارم و وقتی کار و علاقه جوانان را میبینم، بیشتر به کار کردن دلگرم میشوم.
به کسانی که به حرفه بازیگری علاقهمند هستند چه پیشنهادی میکنید؟
درست وارد این شغل شوند. یعنی اگر اهل فیلم هستند، سعی کنند فیلمی را که جنبه آموزشی دارد ببینند. بیشتر با تاریخچه آن آشنا شوند؛ دیدن بازی بازیگران، نحوه کارگردانی، اینکه چرا این فیلم ساخته شده و... کلا مسائل را برای خودشان حلاجی بکنند.
در رادیو هم توجه کنند نمایش از کجا شروع شده است. چراها را دنبال کنند و ناامید نشوند. راهی که قدیمیها رفتند همچنان ادامه دارد. جوانان باید با دقت بیشتر وارد کار شوند.
مریم کریمی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد