البته آنگونه که نگارنده مطلب ذکر شده نیز اذعان کرده همه اینها فقط بر مبنای شایعات و شنیدههاست و هیچ مدرک و سندی درباره آن وجود ندارد. فارغ از آنکه رسانهای کردن یک شایعه تا چهحد میتواند از لحاظ حرفهای و اخلاقی قابل توجیه و توضیح باشد، باید این پرسش را مطرح کرد که این تعامل و همکاری احتمالی قرار است به چه بهانه و در چه مواردی باشد؟! نویسنده از طرح مساله بده بستان هنری و مالی دقیقا چه مراد و منظوری دارد؟ از آن گذشته، چه ارتباط و تعاملی میتواند وجود داشته باشد میان رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران با شبکه معلومالحالی مانند GEM؟ بگذریم که تعامل اصولی و منطقی میان رسانههای تصویری در دنیا کاملا متداول و مرسوم است و ایراد و خردهای هم بر آن گرفته نمیشود.
نکته قابل تامل آنکه نگارنده این مطلب که در ابتدا سعی کرده با به کارگیری عباراتی مانند «کاملا مثبت» و «دوستانه» به صورت تلویحی این همکاری را محتمل جلوه دهد، در ادامه با یک تغییر موضع محسوس، معترف شده که مدیران رسانه ملی به این درخواست، پاسخهای منفی و قاطعانه دادهاند و حاضر به همکاری نشدهاند و بعد نتیجهگیری میکند که شبکه GEM قطعا آمده است تا به حریم هنرمندان، سینما، تلویزیون و تئاتر کشور تجاوز کند! البته باز هم همه چیز بر پایه شایعه و شنیده استوار است و هیچ چیز شکل قطعی و مستند ندارد.
در ادامه این مطلب، از مدیران شبکه GEM نقل قول شده که پس از شنیدن جواب رد، رسانه ملی را تهدید کردهاند که «با ساخت آثاری پربیننده، معدود مخاطبان باقیمانده! تلویزیون را نیز از آن خواهند گرفت» و البته آگهیهای بازرگانی را نیز به سوی خود متمایل خواهند کرد.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که همه تحلیلها و روایات نویسنده همچنان بر پایه یک شایعه است؛ شایعهای که گویا سر دراز دارد و به مثنوی هفتاد من میماند. شاید خالی از لطف نباشد که برای آگاهی نگارنده محترم مطلب یاد شده و مدیران شبکه GEM البته، به آخرین آمار رسمی استناد شود که 80 درصد مردم ایران اخبار روز را از طریق شبکههای مختلف رسانه ملی پیگیری میکنند. در عین حال که همه میدانند چه رقبای پرقدرت و با امکاناتی در این زمینه برای تلویزیون وجود دارد.
نگارنده سپس با استناد به جواب قاطعانه مدیران صدا و سیما، هشدار و البته پیشبینی میکند که شبکه GEM پس از ناامیدی از رسانه ملی سراغ هنرمندان میرود و با پیشنهادهای اغواکننده، متمایلشان خواهد کرد به خروج از کشور و حضور در پروژههای تصویری نمایشی آن سوی آبی و از آنجا که رسانه ملی با معضلات و نارساییهای مالی مواجه است، چه بسا بازیگران و هنرمندان بهدلیل انتفاع مالی هم که شده اغفال شده و سر از فیلمها و سریالهای بیهویت شبکههای ماهوارهای دربیاورند. و در پایان به مدیران سازمان صدا و سیما توصیه میکند که بودجه و فرصتهای شغلی را به صورت عادلانه در بین هنرمندان تقسیم کنند.
سوال قابل طرح در اینجا این است که چگونه نگارنده محترم از توطئه احتمالی و نه قطعی و مستدل مدیران و گردانندگان شبکه GEM خبر دارد و آگاه است، اما هنرمندان فرهیخته کشور نه؟! از آن گذشته چگونه میتوان بر اساس یک شایعه تائید نشده یک سناریو نوشت و دیگران را به مذاکره و تعامل و همکاری متهم کرد؟ اگر آنگونه که نویسنده خود اذعان دارد «رسانه ملی سالهاست روی پای خود ایستاده و در هر شرایط خود را با مشکلات وفق داده و چهبسا هنرمندانی که در سایه این رسانه، پرو بال گرفتهاند و به شهرت رسیدهاند» پس دیگر چه جای نگرانی است و چه لزومی بر موجسواری بر خبری که از اساس و بنیان در صحت و سند آن تردید جدی وجود دارد؟!
رسانه ملی و هنرمندان کشور همپا و همدوش یکدیگر در خدمت مردم هستند و در این راه باکی از مواجهه با مشکلات و تنگناها ندارند. نگاهی هر چند گذرا به راهی که در این سه دهه و اندی پیموده شده، گواهی بر این ادعاست.
محسن محمدی
رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد