بزن‌دررو

خدمات پس از فروش

مرد: بینم داش، اینجا بخش خدمات روتوشه؟
کد خبر: ۸۶۲۶۹۴

مسئول خدمات: بله دوست گرامی، اینجا خدمات پس از فروشه، خیلی خوش اومدید.

مرد: دوست گرام؟!(فکر می‌کند) به، تو حسن په‌په‌ای؟!، دوست اسی گرام‌بل؟! چطوری خیار؟! ماشاالله چه قدی کشیدی؟! قیافت چرا انقد سیت شده؟!

مسئول خدمات: نه خیر آقای محترم، من مهندس حمید اکبری هستم. «دوست گرامی» اصطلاحه، امرتون رو بفرمایید.

مرد: اوکی، اوکی، بی‌زحمت 15‌میلیون هزینه خسارت به منو ردش کن بیاد، همش ترافل باشه، تو این کیف خفن خارجیا بچین، سریع داش من، عجله دارم، ماشینو تو راهروی ادارتون پارک کردم !

مسئول خدمات: شوخی می‌کنید؟ 15میلیون؟ مگه ماشینتون چی شده؟

مرد: اولندش من با بابام سر پول شوخی ندارم، حساب حسابه، بابا برادر! ثانیندش، ماشین چیزی نشده، ولی هف هش جای دست و پای پدرزنم شکسته!

مسئول خدمات: ماشین چیزیش نشده چطور پدر خانمتون چیزیش شده؟ به هر حال فکر می‌کنم اشتباه تشریف آوردید، اینجا خدمات پس از فروش تسمه‌چینیان‌فر اصل تهرانیه!

مرد: اشتب مشتب من سرم نمیشه، اتفاقا خود تو باید خسارتشو بدی!

مسئول خدمات: آقای محترم هف هش جای دست و پای پدر خانم شما چه ربطی داره به من؟

مرد: می‌خواستید جنس آشغال تولید نکنید، پولمو بده می‌خوام برم پدرزنمو مرخص کنم والا همین جا مرخصت می‌کنما!

مسئول خدمات: مثل این‌که خود شما هم مرخصید! دوست عزیز، من نمی‌فهمم تسمه ماشین چه ربطی داره به پدرخانم شما؟

مرد: آی گفتی، بابدبختی مرخصی گرفتم اومدم دنبال خسارتم، بعدشم نمی‌فهمی، چون آی‌کیوت در حد خزه‌های حوض بی‌بی خدا بیامرزه.

مسئول خدمات: همیشه حق با مشتریه، من آی‌کیوم پایینه، فقط لطف بفرمایید بگید چی شد که پدرخانمتون این جوری شد؟

مرد: ما داشتیم تو اتوبان می‌رفتیم، نه داشتیم برمی‌گشتیم! یهو ماشین از کار افتاد، من رفتم ببینم مشکل چیه، کاپوتو دادم بالا، پدر زنم پیاده شد ببینه چه خبره، لیز خورد، هف هش جاش شیکست، 15میلیون هم پول بیمارستانش شده، تازه، بردمش پزشک قانونی، می‌گه لطمات جبران‌ناپذیر روحی بهش وارد شده، پولو که ازتون می‌گیرم هیچ، لطمات جبران‌ناپذیر روحیم سرتون میارم، بیچاره پدرزنم هر‌روز می‌ره بالای درختای بیمارستان، بهش می‌گیم پدر بیا پایین، می‌گه:من یه کوالام، آرزو دارم، درختم باشی!

مسئول خدمات: واقعا متاسفم، طبق قانون شرکت، ما می‌تونیم در صورت اثبات حرف شما توسط متخصصینمون، یک عدد تسمه نو تقدیم شما کنیم، همین!

مرد (ادای مسئول را درمی‌آورد): «یک عدد تسمه نو تخدیم شما کنیم، همین» بیشین بینیم با، پول منو بدید والا قاطی می‌کنما.

مسئول خدمات: کار دیگه‌ای از دست من برنمیاد.

مرد: چرا بر نمیاد، من یه کاری می‌کنم که بر بیاد! اولندش جای تسمه می‌بندمت رو ماشینم، بعدشم می‌برمت بیمارستان با پدرخانمم بالای درخت کوالابازی کنید، پاشو، پاشو.

مرد، پاچه شلوار مسئول خدمات را می‌گیرد و می‌کشد تا از کادر بیرون بروند.

صابر قدیمی

جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها