آنها با فریفتن مردم ساده و بیسواد ساکن روستاهای کوچک به باور اینکه آنها فرستاده خدا هستند، سوءاستفادههای مالی و جنسیشان را از ساکنان روستا آغاز کردند.
این تبهکاران به روستاییان وعده میدادند که در صورت بخشیدن اموالشان به پیامبران، خداوند چند برابر آن را به آنها باز خواهد گرداند و در آیندهای نزدیک همگی ثروتمند میشوند.
مردمان ساده روستا نیز به امید اینکه خداوند از آنها خشنود شود و مورد رحمت و لطف او قرار گیرند، تن به خواستههای شیادانه آنها داده و جان و مالشان را بیهیچ عذر و بهانهای در اختیار این چهار تبهکار شرور قرار دادند.
با وجود سادهلوحی روستاییان، پس از گذشت چند ماه، اهالی کمکم دریافتند برخلاف گفته این افراد، نه تنها خداوند به آنها ثروت بیشتر نمیدهد، بلکه روزبهروز فقیر و فقیرتر میشوند.
در آن زمان بود که برادران تبهکار تصمیم گرفتند بهانه دیگری برای محکم کردن ایمان روستاییان علم کنند .از این رو ادعا کردند مگدلنا الههای ربانی در قالب انسان است!
این درست همان نقطهای بود که وحشیگریهای این قاتل سریالی به اوج خود رسید. مگدلنا دستور داد برای اجرای آیین و مراسم دینی لازم است برای او قربانی داده شود.
از اینرو پنهانی، شروع به ضرب و شتم، سوزاندن، بریدن اعضا و نقص عضو قربانیان ساده لوح خود کرد.
طبق این آیین مذهبی خودساخته، مگدلنا پس از ترکیب خون هر یک از قربانیانش با خون یک مرغ، آن را با ولع تمام سر میکشید و احساس قدرت و سرزندگی بیشتری پیدا میکرد.
اما این جنایات در همینجا پایان نیافت. او پس از مدتی، در نظر روستاییان چنان پر ابهت و هراسانگیز شد که به خود این اجازه را داد، در خفا و بهطور پنهانی، قلب قربانیان بینوا را زندهزنده از جا درآورده و خون آن را سر بکشد.
اما خورشید مدت زیادی پشت ابر باقی نماند و در ماه می1963 یک نوجوان محلی 14 ساله بهطور اتفاقی شاهد یکی از آیینهای وحشیانه پاره کردن قلب قربانیان شد.
او که بهشدت وحشتزده شده بود به سرعت خود را به پایگاه پلیس رساند و این ماجرای تکاندهنده را به آنها گزارش داد.
از آنجا که پسر نوجوان از اتفاق رخ داده بهشدت ترسیده و از عاقبت خود نگران بود، پلیس یکی از کارآگاهان خود را برای بازگرداندن نوجوان به خانه و انجام پارهای تحقیقات روی این موضوع همراه پسرک فرستاد.
براساس تحقیقات و گزارشهای پلیس متاسفانه آن روز، آخرین روزی بود که آن کارآگاه و پسر نوجوان توسط مردم مشاهده شدند و از آن به بعد هیچوقت خبری از آنها به گوش نرسید.
در پی رخ دادن این اتفاق، نیروهای پلیس همگی به محل اقامت این الهه شرور و همدستانش حمله کردند و با مشاهده ابزارهای شکنجه و آدمکشی سر از کار این شیاطین درآوردند.طی درگیری این تبهکاران با پلیس، برادران هرناندز کشته شدند.
گرچه مگدلنا زرنگتر از آن بود که مدرکی دال بر شکنجه و کشتن قربانیانش بر جا بگذارد، اما با این حال در پی اثبات قتل کارآگاه و پسر نوجوان، مگدلنا و برادرش، هردو به 50 سال حبس محکوم شدند و تا پایان عمر پشت میلههای زندان ماندند.
ضمیمه تپش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد