بنا به تعریف، سواد رسانهای، مجموعه مهارتهایی است که به مخاطب امکان میدهد علاوهبر درک درستی انواع پیامهای ارتباطی، به بازشناسی مالکیت، ثروت، انگیزهها و ارزشهای نهفته در پیامهای ارتباطی دست یابد و با رویکردی انتقادی به تنظیم رژیم مصرف انواع پیامهای ارتباطی بپردازد. (آذردشتی، 1393)
حاکمیت اشباع رسانهای
امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد. فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است؛ به عنوان مثال وقتی تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید، این اطلاعات موجود در فضاست که پل ارتباط او با تماسگیرنده شده یا وقتی یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است از همین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان. اکنون که میلیونها روزنامه، مجله، کتاب، خبرگزاری و شبکه تلویزیونی و ماهوارهای بر زمین و زمان میبارد، همه نیاز دارند در برابر چنین فضایی، چتری بر سر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند. همه نیاز دارند در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست همانگونه که مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند و مراقب هستند در غذایی که مصرف میکنند چقدر کلسترول، ویتامین یا مواد دیگر باید باشد. در فضای رسانهای هم که غذای روح ماست، باید دانست چه مقدار در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بوده و چه چیزهایی را از آنها برداشت. زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه رسانههایی و چگونه بگذرانید. بنابراین میتوان گفت هدف سواد رسانهای در نخستین گامهای خود، تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه ـ فایده با رسانههاست. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم. به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم، در نهایت چه منافعی به دست میآوریم؛ بنابراین یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند.
دو بعد سواد رسانهای
به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر. چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه یا این که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شویم. سواد رسانهای در واقع شامل دو چیز است: مدیریت زمان مصرف و مدیریت محتوای مصرف.
در مورد اول باید گفت زمان استفاده از رسانهها باید به گونهای باشد که سایر مهارتهای ارتباطی ما را مختل نکند. بر این اساس کسانی که دچار عارضه اعتیاد رسانهای یا مصرف بیش از حد هستند، در واقع یک یا چند مورد از اشکال ارتباطی خود را با سوءمدیریت زمان مصرف مختل کردهاند. در مورد دوم باید گفت محتوای دریافت شده از رسانهها باید به تعادل بیشتر و تقویت شخصیت فردی منجر شود. محتوایی را که نتیجه آن به هم خوردن تعادل غرایز انسان و نیز عدم تعادل روانی افراد است محتوای نامناسب رسانههای جمعی میدانیم. همزمان با ورود به قرن حاضر، سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی به طور فزایندهای دچار پیچیدگی و همهجانبهگرایی شدهاند. این پیچیدگیها موجب شده پیامهای تولید شده توسط رسانههای جمعی، مخاطبان خود را در گوشه و کنار جهان دچار نوعی سردرگمی و تردید در انتخاب پیامها کنند؛ بنابراین ضرورت شناخت منتقدانه از رسانهها در حوزه آموزش سواد رسانهای به مثابه تفکر منتقدانه برای درک تولیدات رسانه جمعی بسیار ضرورت دارد. (شکرخواه، 1388 : 3)
ضرورتهای سواد رسانه
به نظر باری دونگان، پژوهشگر رسانه و ارتباطات، مهمترین ضرورتهای سواد رسانهای از سوی رسانههای جمعی را میتوان در این موارد برشمرد:
ـ رسانهها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.
ـ تقریبا همه اطلاعات، جز مواردی که آنها را به طور مستقیم تجربه میکنند، رسانهای شدهاند.
ـ رسانهها قادرند مدلهای ارزشی و رفتاری پرقدرتی خلق کنند.
ـ سواد رسانهای میتواند مصرف رسانهای ما را لذتبخشتر و یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل کند.
ـ رسانهها بدون فعال کردن خودآگاه بر ما اثر میگذارند.
با توجه به این اصول باید بگوییم رسانههای جمعی در عصر حاضر به دنبال رقابت و تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان براساس تولیدات مختلف خود هستند و به نوعی برخی کشورهای غربی با توجه به سیاستهای تدوین شدهشان، امپریالیسم رسانهای را در سراسر جهان از طریق رسانههای مختلف (رادیو، تلویزیون، خبرگزاری، اینترنت و...) اشاعه دادهاند، بنابراین سواد رسانهای میتواند با نگاهی نقادانه، مخاطبان و افکار عمومی را به طور فعال و پویا در این زمینه خودآگاه کند.
علاوهبر این دلایل، ذن بلیکیکی، یکی دیگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانهای، دلایل دیگری را برای ضرورتمندی سواد رسانهای بیان میکند:
الف) ما در یک محیط میانجی و با واسطه زندگی میکنیم.
ب) سواد رسانهای بر تفکر انتقادی تاکید میکند.
ج) وجود سواد رسانهای، بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیلکرده است.
د) سواد رسانهای، مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانهای ترویج میدهد.
هـ) آموزش رسانهای به ما کمک میکند فناوریهای ارتباطی را درک و فهم کنیم. (قاسمی، 1385 : 95)
گذر از فرهنگ شفاهی
در دنیای امروز رسانههای جمعی یکی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند، پس سواد رسانهای شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تاثیرات رسانهها (رادیو، تلویزیون، فیلم، موسیقی، روزنامه، مجله، کتاب، عکس، اینترنت و...) بر افراد و جوامع است. ضرورت این نوع سواد و مهارت در جامعه امروز ایران همپای فرآیند جهانیشدن میتواند از طریق رسانهها، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی، شهروندان را از حالت انفعالی به سمت پویایی حرکت دهد و مخاطبان را به فکر وادارد کدامیک از پیامها و تولیدات رسانهجمعی میتواند برای آنها کارکرد سودمندانه و مفید داشته و قابل بهرهبرداری و کاربردی باشد. بر این اساس انسانشناسان، جامعهشناسان، زبانشناسان، مورخان، دانشمندان ارتباطات و در واقع تمام رشتههایی که در باب چگونگی ارتباط افراد و گروهها جهت ادامه حیات، بهروزی و پیشرفت مطالعه میکنند، مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که گذار انسان از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب، منجر به افزایش توانایی او در کنترل زندگی و محیط پیرامونیاش گشته است. (باکینگهام، 1389: 14)
کوتاه سخن میتوان گفت سواد رسانهای، مخاطبان منفعل و تسلیم در برابر وسایل ارتباط جمعی را به مخاطبان فعال تبدیل میکند.
دکتر امیرهوشنگ آذردشتی
کارشناس رسانه و مدیر کل صدا و سیمای خراسان شمالی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد