دکتر علی نجفیدانا میداند که مشکلات فردی، اجتماعی و خانوادگی چرا در کشور ما تبدیل به بحران شده است و راهحلهایی هم برای خروج از این بحرانها دارد که در این گفتوگو برخی از آنها را بازگو میکند.
وی دارای دکترای حقوق جز ا از فرانسه است و از سال 92 ریاست کانون وکلای دادگستری را به عهده دارد.
در بیشتر مطالبی که در رسانهها و ارگانهای مختلف مطرح میشود، همه تقصیرها به گردن زنها و مردها میافتد، ما مدام تحلیل و آسیبشناسی میکنیم و دلایل طلاق و نامهربانی همسران به یکدیگر، اختلاف بین والدین و فرزندان و... را به عهده خودشان میگذاریم. اما در عمل اقدامی برای پیشگیری از این اتفاقات صورت نمیگیرد. در جوامع پیشرفته وقتی بحرانهای اجتماعی، فردی و خانوادگی حاد میشود آموزشهای فراگیر هم آغاز میشود کلاسهای رواندرمانی، سمینارهای آموزشی حتی گاهی اجباری. دولتها مدیریت بحران را شروع میکنند، اما در کشور ما به نظر میرسد همه چیز در حد آسیبشناسی متوقف شده است؟
آسیبشناسی یعنی شناسایی عوامل پدیدهها. آنچه مسلم است در یک جامعه متعادل از نظر اجتماعی و اقتصادی رفتارهای آدمها هم متعادل خواهد بود. ما از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی متعادل نیستیم. بیکاری و فقر از حد متعادل عبور کرده و گذار از فرهنگ سنتی به پسا مدرن باعث نابهنجاریهای اخلاقی شده است. بسترهای رفتارساز جامعه ما مشکل پیدا کرده و اینها باید اصلاح شود. اما متاسفانه در کشورما کاری را دولتی شروع میکند اما دولت بعدی که روی کار میآید به جای تقویت و ادامه راه دولت قبل، اقدامات او را تضعیف و خودش برنامه جدیدی را شروع میکند. این روش اشتباه باعث تضعیف دولتها نزد مردم میشود. دولت چون نمیتواند در بخش اشتغال، تامین زندگی، بهداشت روانی افراد و... کاری انجام دهد بازتابش را در رفتار مردم میبینیم. حرف من این نیست که رفتار خانمها اشتباه است یا آقایان! همه در این بحران نقش دارند البته بازسازی و اصلاح رفتارهای اجتماعی فقط به عهده دولت نیست.
همه اینها مطرح میشود و همه پذیرفتهاند این اشکالات در جامعه ما وجود دارد، اما سوال من این است که چه باید کرد؟ مثلا دولت برای پیشگیری از طلاق چه میکند؟ الان چیزی که در جامعه ما زیاد شده طلاق توافقی است دو تا آدم بسادگی از هم جدا میشوند ...
درباره طلاق جواب روشنی دارم. اگر طلاق را سخت کنیم و برگردیم به 10، 15 سال قبل که زن حق طلاق نداشت و طلاق توافقی هم راحت نبود، تبعات منفی زندگی مشترک هم برای زن و شوهر و هم برای بچهها بیشتر خواهد بود. یعنی بچهها در یک زندگی متشنج قربانی مشاجرات زن و شوهری میشوند که مجبورند با هم زندگی کنند. طلاق نتیجه کنشها و واکنشهای غیرمتعارف اجتماعی است و فقط به دلزدگی دو تا آدم از یکدیگر مربوط نیست. قبول کنیم که آستانه تحمل ما ایرانیها کم شده است. تحمل گفتمان نداریم و چون ظرفیت پذیرش حرف طرف مقابل را نداریم به جای اینکه گفتوگو باعث تعامل و سازندگی شود سبب برخوردهای تقابلی میشود. ما ایرانیها دچار خودمحوری فردی شدهایم که خودمان را مرکز عالم تلقی میکنیم. برای همین در روابط به جای تعامل، تقابلی عمل میکنیم. مدیریت بحران در خانوادهها بسیار ضعیف است برای همین به مدیران کشور توصیه میکنم به خانوادهها مدیریت بحران را بیاموزند یعنی به مردم یاد بدهند حرف یکدیگر را گوش کنند. در برابر حرف منطقی با منطق جواب بدهند و زمینه مشاورههای روانی را فراهم کنند نه برای اینکه زن و شوهر از هم طلاق نگیرند چون بعضی وقتها طلاق بد نیست این موضوع حتی در قرآن هم آمده است. بعضی وقتها قطع کردن و بریدن در یک زندگی بهتر از ادامه دادن آن است. نکته مهم اینجاست اگر رفتارهای ما توسط آموزش ارتقا یابد، بهتر و موثرتر میتوانیم یکدیگر را تحمل کنیم.
افزایش طلاق توافقی نگرانکننده است، در کشورهای دیگر قوانین طلاق جدیتر است، زن و شوهر باید مراحلی را طی کنند، مشاورانی با آنها صحبت میکنند و...
در کشورهای دیگر طلاق بین زن و مرد با حقوقی برابر صورت میگیرد. حق طلاق هم برای مرد است هم برای زن و اموال هم بین آنها نصف میشود. در کشور ما این حق برای مرد تعریف شده است، اما الان این اختیار را به زن هم دادهاند که شکل آن طلاق توافقی است. در زندگیای که تفاهم وجود ندارد؛ قتل، سقط جنین، بچهکشی و ضرب و جرح زیاد خواهد شد. به نظرم ما به جای پیدا کردن راهحل برای ادامه زندگی مشترک خوب، راهحل برای انقطاع آن پیدا کردهایم ...
اگر این طور که شما میگویید باشد باید در ازدواج سخت بگیریم؟
در ازدواج که تعدادش هم کم شده معیارهایی به وجود آمده که من جامعه را مقصر میدانم. بیشتر جوانها دنبال افرادی هستند که یا صورت زیبا یا ثروت و مکنت زیاد یا موقعیت اجتماعی بالایی داشته باشند. در سالهای اخیر کمتر سیرت زیبا تبلیغ شده است. اما در واقعیت، خیلی از مردم حقوقبگیرانی هستند که زیر خط فقر زندگی میکنند. وقتی قد و بالای رعنا و زندگی تجملاتی تبلیغ میشود دیگر دخترها و پسرها دنبال سیرت زیبا نمیروند! الگوسازی ما چندان مثبت نبوده در شعار بسیار قوی هستیم، اما در عمل زمینههای درست و موثر را فراهم نکردهایم. ما نتوانستهایم به جوانان یاد بدهیم در زندگی مشترک باید با سیرت طرف مقابل زندگی کنند نه صورتش.
تا چند سال قبل که فناوری اینقدر پیشرفته نبود، ارتباطات محدود بود و درآمد مردم زیاد نبود، اما زندگیهای مشترک موفقتر بود. طلاق و خشونت کمتر بود، چه اتفاقی افتاده که با پیشرفت جامعه خانوادهها بیشتر آسیبپذیر شدهاند؟
نظریهای در جرمشناسی هست که میگوید کنترل اجتماعی از طریق حفظ ارزشهای سنتی. در زندگی سنتی نوعی خودکنترلی حاکم بود. یعنی جامعه و خانواده خودش نقش نظارتی و کنترلی را به عهده داشت یعنی مردم با نظارت بر رفتار یکدیگر سعی میکردند ارزشهای خانوادگی، اجتماعی و فردی را تحکیم و ضدارزشها را تقبیح کنند. بتدریج که جامعه صنعتی شد، از زندگی کشاورزی عبور کرد، تن به ارزشهای تحمیلی داد. از طریق فرهنگی که متعلق به ما نیست به ارزشهای مصرفی رسید. این مصرفگرایی باعث شد تا همه چیز را به دیده مصرف نگاه کنیم امروز شخص ازدواج میکند، فردا کسی را در فضای مجازی میبیند که از همسرش بهتر است نفس امارهاش او را به خطا میبرد و کمکم او از زندگی خانوادگی و همسرش فاصله میگیرد و زندگی زناشویی سرد میشود. در روابط بین والدین و فرزندان هم این اتفاق رخ داده است. کدام فرزند را دیدهاید که بیشتر از 10 دقیقه با والدینش صحبت کند، وقتی هم که صحبت میکند یا پول میخواهد یا امکانات! رابطه عاطفی سالمی بین فرزندان و والدین برقرار نیست و ما با گسست نسل روبهرو شدهایم.
آگاهی شما از قوانین و آسیبها و راههای پیشگیری از آنها زیاد است، چقدر از آنها برای حفظ خانواده خود استفاده میکنید؟
آگاهی و شناخت برخی پدیدهها باعث ملاحظه و حلم و بردباری میشود نه تنها در زندگی خصوصی بلکه در زندگی اجتماعی هم این گونه است. وقتی متوجه شوید یک محرک چقدر روی شما تاثیر میگذارد، خودکنترلی شما بیشتر میشود و بهتر میتوانید محرک را مدیریت کنید دوم این که سعی میکنید اگر تحت تاثیر قرار گرفتید رفتار و کنشهای خود را مدیریت کنید. این نوع دانش اجتماعی در زندگی شخصی در تربیت بچهها قطعا کمک میکند.
برخی میگویند وکیلها باعث افزایش طلاق توافقی شدهاند آیا این گفته درست است؟
نه موافق نیستم! ما نقش آتشنشان را داریم بنا به لهیب و قدرت آتش واکنش ما موثر است. وکیل دادگستری هم محصول شرایط اجتماعی است و مسلما در همین جامعه باید زندگی کند. وقتی فردی برای طلاق نزد وکیلی میرود برخی از آنها تلاش میکنند مشکل را حل کنند. اما واقعیت این است وقتی زن و شوهری به نقطهای میرسند که بحث طلاق را مطرح میکنند، پرده و حجاب همبستگی خانواده پاره میشود و هر چه درون پرده است، بیرون میافتد و هیچ وکیل نمیتواند آن را درست کند. وکلا هم مثل بقیه مردم تابعی از فرآیندهای اجتماع هستند.آنها هم شاید اشتباهاتی مرتکب شوند همان طور که بقیه افرادی که در شغلهای دیگر هم فعال هستند، شاید خطاهایی داشته باشند.
طاهره آشیانی - جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد