دکتر سهرابپور 13 سال رئیس دانشگاه شریف بوده و با پنج وزیر علوم کار کرده است. با او درباره زندگی شخصی و تحصیلاتش گفتوگو کردیم.
از خودتان بگویید؛ از تحصیلات و این که چگونه برای ادامه تحصیل به کالیفرنیا رفتید؟
متولد 1322 در محله مولوی تهران هستم. پدرم نظامی بود، به همین دلیل به شهرهای مختلف منتقل میشد. هفت سالم بود که به شهر ماکو رفتیم. اول دبستان را در ماکو خواندم بعد رفتیم به شهرستان خوی و کلاس دوم را در این شهر خواندم. بعد رفتیم ارومیه کلاس سوم را در این شهر سپری کردم. برای کلاس چهارم برگشتیم تهران. شش سال دبیرستان را در مدرسه البرز درس خواندم که مرحوم دکتر مجتهدی رئیسش بود و در آن زمان بهترین دبیرستان کشور بود. کلاس ده رشته ریاضی را انتخاب کردم و سه سال آخر دبیرستان را ریاضی خواندم. سال 1340 کنکور دادم و برای تحصیل در رشته الکترومکانیک به دانشکده فنی دانشگاه تهران رفتم. سال 44 با رتبه اول از این دانشکده فارغالتحصیل شدم. آن زمان مقررات وزارت فرهنگ این بود که شاگرد اولها را برای تحصیل به خارج میفرستادند. من هم بورسیه شدم به کالیفرنیا و دانشگاه برکلی رفتم و دکترا را از این دانشگاه گرفتم؛ البته قبل از اینکه به خارج بروم، ازدواج کردم و همسرم کلاس دهم بود و دو سال از دبیرستانش را در آمریکا خواند و بعد برای تحصیل در رشته اقتصاد وارد دانشگاه شد.
در آمریکا علاوه بر تحصیل فعالیت دیگری هم داشتید؟
نکته مهم در دوره تحصیلم در آمریکا، آشناییام با شهید چمران بود. وقتی با ایشان آشنا شدم، دکترا را تمام کرده بود و مشغول کار در مرکز تحقیقاتی بل بود. بعد از آشنایی با ایشان به حلقه شاگردان او درآمدم. مرادم بود و من مریدش و خیلی به گردن من حق دارد روی جهانبینی من و همسرم تاثیرگذار بود. گروهی که آنجا بودیم، بعد از انقلاب به ایران برگشتیم و از همه توان و دانشمان برای پیشرفت کشور استفاده کردیم. از میان دوستانم میتوانم به دکتر عباس زالی وزیر کشاورزی و رئیس دانشگاه تهران، شهید قندی وزیر پست و تلگراف، دکتر مرتضی محمد خان وزیر اقتصاد و دارایی، محمد هاشمی و شهریار روحانی اشاره کنم . درسم که تمام شد، به ایران برگشتم و به واسطه دکتر بهادرینژاد که دوست شهید چمران بود، به دانشگاه بینالمللی شیراز رفتم و 18 سال در این شهر و دانشگاه شیراز ماندم، اما به دلیل کهولت پدر و مادر خودم و همسرم و این که باید بیشتر از آنها مراقبت میکردیم، به تهران برگشتیم.
گفتید در بچگی، به دلیل شغل پدر مجبور بودید به شهرهای مختلف بروید، سفر و جابهجایی مدرسه و محل زندگی روی پیشرفت شما تاثیری داشت؟
اثر منفی نداشت، چون مادرم مدیریت بسیار خوبی داشت و نمیگذاشت این سفرها و تغییر مدرسه تاثیر منفی بر زندگی ما داشته باشد. من زمانی که به مدرسه ماکو رفتم، همکلاسیهایم فارسی بلد نبودند و روش تدریس ترکی ـ فارسی بود که بچهها بتدریج فارسی یاد بگیرند. من هم بلد نبودم ترکی صحبت کنم، اما هیچ کدام از اینها روی تحصیلم تاثیر نداشت، اما سیستم زندگی کنونی خیلی عوض شده است. همیشه به دانشجویانم میگویم که شما را لای پنبه و لوس بزرگ میکنند و فقط به شما میگویند درس بخوانید تا کنکور قبول شوید! قدیم اینجوری نبود، بچهها کار میکردند هم در بیرون از خانه و هم در کار خانه کمک میکردند، پیاده به مدرسه رفت و آمد میکردیم، اما الان بیشتر بچهها با سرویس به مدرسه میروند و میآیند. بچهها در ناز و نعمت بزرگ میشوند، الان هم که تلویزیون و اینترنت و موبایل و... کل سیستم زندگیها را تغییر داده است.
به نظرتان زندگی در شرایط دشوار باعث خودساختگی میشود؟
بله. متوسط زندگی دانشجوی امروز با متوسط دانشجوی مثلا 30 سال قبل خیلی فرق دارد. دانشجویان اکنون در برخی از موارد خیلی قوی هستند، اما از نظر بلوغ فکری به اندازه کافی رشد نکردهاند و تعداد کمی از آنها را میتوان در ردیف انسانهای خودساخته قرار داد.
به نظر میرسد هدفگذاریها هم آشفتهتر از قدیم شده است؟
چون مقتضیات زندگی امروزی خیلی عوض شده است. والدین بچهها را از همان کلاس اول آماده میکنند برای شرکت در کنکور. مدارس هم از همان دوره ابتدایی دانشآموزان را با اصول تستزنی آشنا میکنند، در صورتیکه دانشآموزان باید در ابتدا روی آزمایشهای عملی و تشریحی متمرکز شوند، اما در کشور ما چون تعداد داوطلبان دانشگاه زیاد است، مجبوریم کنکور را تستی برگزار کنیم. راه یافتن به رشتهها و به دانشگاههای خوب سخت و برای همین رقابت خیلی فشرده است. همه نظام آموزشی در مدارس برای موفقیت در کنکور متمرکز شدهاند.
گفتید مادرتان سهم عمدهای در تربیت شما داشته، کمی از خانوادهتان برایمان بگوید چند بچه بودید و...
پدرم بیشتر وقتش سر کار بود به همین دلیل مادرم بزرگ کردن و تربیت ما را به عهده داشت. ما چهار تا بچه بودیم؛ خواهرم پزشک متخصص اطفال، برادر بزرگم پزشک متخصص ریه و برادر کوچکترم هم دارای دکترای مهندسی است.
پس همه خواهر و برادرها به نوعی نخبه بودید؟
نمیدانم نخبه هستیم یا نه! اما همه ما تحصیلات عالی داریم. بچههای خودم هم همینگونه هستند؛ سه فرزند دارم. دخترم پزشک عمومی، پسر بزرگم فوقتخصص گوارش و کبد و معاون بیمارستان شریعتی و پسر کوچکم دانشجوی دکترا در ایرلند است که چند ماه دیگر پایان نامه خود را ارائه میکند. همه بچههایم ازدواج کردهاند و نوه هم دارم. دخترم سه فرزند، پسر بزرگم دو تا و پسر کوچکم یک فرزند دارد. همه خانواده و فامیل ما سنتی ازدواج کردهاند و خدا را شکر زندگیهای موفقی هم داریم. امسال پنجاهمین سالگرد ازدواج من و همسرم هست که همزمان شده با پنجاهمین سال فارغالتحصیلیام از دانشگاه فنی.
پس با ازدواج سنتی و این که جوانها زود ازدواج کنند، موافق هستید؟
بله همیشه به دانشجویانم هم توصیه میکنم زود ازدواج کنند. معتقدم وقتی ازدواج کنند در کار، تحصیل و زندگی موفقتر میشوند. البته باید شرایط ازدواج هم فراهم باشد و خانوادهها هم کمک کنند.
با همسرتان چطور آشنا شدید؟
دخترداییام هستند. بچههای خودم را هم تشویق کردم که زود ازدواج کنند. به نظرم ازدواجهایی ماندگار میشود که از روی احساس نباشد. باید خانوادهها با هم آشنا شوند و نقاط مشترک داشته باشند. حمایت معنوی و مادی خانواده از جوانانی که ازدواج میکنند خیلی لازم است. خانوادهها میتوانند اگر اختلافی بین جوانان پیش آمد آن را حل کنند. به نظرم در رویدادی مثل طلاق خانوادهها هم مقصر هستند، چون گاهی با راهنماییهای اشتباه یا پشتیبانی یکطرفه از دختر یا پسر به آتش اختلاف دامن میزنند.
به نظرتان خانواده چه امکاناتی باید برای موفقیت فرزندان مهیا کند؟
از همه لحاظ باید کمک کند، اما نکته مهم آرامشی است که باید در خانه حاکم باشد تا بچهها بتوانند در آرامش درس بخوانند و راه زندگی را با موفقیت طی کنند. بهترین دانشجویان ما در خانوادههای فرهنگی بزرگ شدهاند. رفاه و ثروت دلیلی برای موفقیت بچهها نیست.
استعدادیابی در مدارس باید چگونه باشد که راه برای دانشآموزان و دانشجویان هموارتر شود؟
بنیاد علمی نخبگان برای کشف استعدادها برنامههای مختلفی دارد که یکی از آنها طرح شهاب است که در دبستان و دبیرستانها اجرا میشود. ابتدا معلمان برای کشف استعدادها آموزش میبینند و استعدادهای برتر را شناسایی و معرفی میکنند. تحقیقات نشان داده افراد مستعد را نباید از دیگر دانشآموزان جدا کرد. مدارس تیزهوشان، دانشآموزان نخبه را از دیگر بچهها جدا میکند که روش درستی نیست. بچههای با استعداد هم باید در مدارس معمولی درس بخوانند، اما برای آنها برنامههای ویژهتری داشت و از آنها حمایت کرد. من با مدارس تیزهوشان و جهشی تحصیل کردن مخالفم و توصیه میکنم دانشآموزان در شرایط معمولی درس بخوانند. با مدارس تیزهوشان فعلا کاری نداریم، اما با تحت فشار گذاشتن دانشآموزان برای تحصیل در مدارس تیزهوشان یا جهشی درس خواندن مخالفم.
این نکته را خیلی میشنویم که دانشجویان ایرانی نخبه هستند و دانشگاههای دنیا تمایل دارند جوانان ایرانی را جذب کنند، شما با این گفته موافق هستید؟
مسلم است که آنها تمایل دارند نخبگان را جذب کنند، اما این طور نیست که همه جوانان ما نخبه هستند. این که بگوییم جوانهای کشور ما از همه باهوشترند، اشتباه است در تمام کشورها باهوش وجود دارد، اما حیف است جوانان باهوش ما که برای ادامه تحصیل به خارج مهاجرت میکنند، دیگر برنگردند. کشور ما از نظر اقتصادی چندین سال با مشکل مواجه بود، ما تحریم بودیم، طرحهای عمرانی با مشکل روبهرو بود، چرخ اقتصاد به کندی میچرخید. اما اکنون با رفع تحریمها امیدواریم تولید رونق بگیرد و مشکلات اشتغال حل شود. همچنین امیدواریم با رونق اقتصادی آنهایی که مهاجرت کردهاند، برگردند و ما بتوانیم شرایط بهتری از نظر کاری و اقتصادی برای آنها مهیا کنیم. چون در شرایط فعلی آنهایی که برمیگردند بیشتر وابسته خانواده هستند که مزایای آنجا را رها میکنند و به ایران برمیگردند. اما واقعیت این است امکانات و حقوقی که آنجا میدهند، اصلا قابل مقایسه با داخل کشور نیست. اما هر چقدر هم که مدارج علمی را طی کرده باشی، در مراکز معتبر هم کار کنی یک مهاجر هستی و عموم مردم به چشم مهاجر و غیرخودی به تو نگاه میکنند و این برای خیلیها آزاردهنده است. اما اگر شرایط مهیا باشد و ما بتوانیم به نخبههایمان خدمات خوبی ارائه کنیم، آنها برای برگشت تشویق میشوند.
طاهره آشیانی - جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد