یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
به گزارش جام جم سیما،اولی بازنمایی واقعیت است و دومی نمایش حقیقت. سینمای داستانی، مخاطب را سرگرم میکند و به او لذت میبخشد و سینمای مستند به وی آگاهی و روشنی میدهد.
هرچند هر دو گونه مذکور میتوانند واجد کارکردهای هم باشند. واقعیت این است که سینمای مستند همچون سینمای داستانی در کشور ما جای خود را باز نکرده و هنوز هم در نزد افکار عمومی فیلم مستند مترادف با رازبقاست.
این مساله از یکسو به عملکرد تلویزیون برمیگردد که به تنوع ژانری در سینمای مستند توجه نکرده و در نمایش مستند از شبکههای تلویزیونی بیش از هر چیز بر مستندهای جانوری و طبیعت گرا تمرکز داشته و توجه کمتری به مستندهای اجتماعی و هنری داشته است.
دستکم نیز به مستندهای صنعتی پرداخته که آن هم از حیث فقدان جذابیتهای دراماتیکی و خاص بودن سوژه نمیتوانسته طیف متنوع و متعددی از مخاطبان را جذب خود کند.
یکی از جذابترین آنها مستندهای پرتره یا شخصیت محور است که شبکه مستند نسبت به قبل توجه بیشتری به آن نشان داده است.
مستندهای پرتره چقدر میتواند با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کرده و اساسا سینمای ایران چقدر ظرفیت و امکان ساخت مستندهای شخصیت محور را دارد؟
مستندهای پرتره با محور قرار دادن یک شخصیت برجسته و غالبا مشهور به ابعاد شخصی و خصوصیتر زندگی وی پرداخته و در کنار توجه به زندگی حرفهای و اجتماعی وی، لایههای درونیتر و زندگی شخصی و خصوصی وی را هم برای مخاطبان به تصویر کشیده و بازنمایی میکند.
در این روایت واقعگرا تلاش میشود ابعاد مختلف یک انسان مشهور جلوی دوربین رفته تا مردم با ساحتهای ناشناخته زندگی وی آشنا شوند و احتمالا درس و پیام اخلاقی بگیرند.
میل به دانستن و حس کنجکاوی درباره زندگی بزرگان در زمینههای مختلف از ورزش و سیاست گرفته تا سینما و دانش در فرهنگ ما ایرانیان ریشهدار بوده و از حیث روانشناختی اجتماعی نیز، کسب آگاهی نسبت به ابعاد ناشناخته یک فرد مشهور، جذاب بوده و خواهان دارد.
این مساله خود فرصت خوبی از لحاظ مخاطبسازی و چرخش گیشه سینماست تا با پرداختن به زندگی افراد سرشناس در حوزههای مختلف، مردم را به تماشای چنین آثاری در سالنهای سینما ترغیب کرد.
مثلا فرض کنید از همین فردا سینماهای کشور قرار است فیلمی مستند درباره علی دایی در سالنهای سینما به نمایش بگذارد، قطعا تعداد زیادی از مردم تمایل دارند به تماشای چنین مستندی بروند.
منظور اینکه روانشناختی تاریخی که پشت فرهنگ توده ما درباره کنجکاوی نسبت به زندگی آدمهای مشهور وجود دارد، پتانسیل خوبی برای ساخت و نمایش چنین آثاری است که شاید بتواند به گیشه سینما رونقی دوباره ببخشد، اما همین مولفههای فرهنگی در ساخت و تولید مستندهای پرتره به عنوان یک عامل بازدارنده عمل میکند.
به این معنی که در فرهنگ عمومی ما که ریشه در تحولات تاریخی دارد، نوع پنهانکاری و محافظهکاری درباره زندگی شخصی و بازگو کردن منویات و مکنونات قلبی و ذهنی وجود دارد که گاهی موجب میشود قهرمان یک مستند بیوگرافیک، نتواند درباره خود خیلی شفاف صحبت کند یا آنقدر دایره خط قرمزها را تنگ میکند که کارگردان از پرداختن به جوانب و زوایایی از زندگی آن قهرمان محروم شده و در واقع مستند در بیان واقعیت، ابتر و عقیم میماند.
این موانع البته گاهی در مرحله اکران و نمایش بروز کرده و با موانع سازمانی و ارشادی در نمایش عمومی مواجه میشود.
در حالی که مخاطب در یک مستند زندگینامهای به دنبال کشف رازهایی از شخصیت فیلم است که درباره آن کمتر گفته یا نوشته شده است.
اما بسیاری از مستندهای پرترهای کلام محور هستند و از طریق نریشن یا مصاحبه با شخصیت فیلم یکسری اطلاعات دسته چندم و تکراری به خورد مخاطب میدهند که فاقد جذابیت و تازگی است.
استفاده از فرم و الگوهای تکراری در ساختار روایی و بصری مستندهای پرتره نیز در مخاطبگریزی آنها تاثیر دارد.
اکثر آنها مثل گزارشهای خبری تلویزیون دوربین را در مقابل طرف گذاشته تا او به بیان خاطرات خود بپردازد و کمتر از تمهیدات سینماییتر یا تکنیکهای گرافیکی برای بازنمایی آن استفاده میشود.
لحن، بیان گفتاری حرافانه و عدم پرداخت تکنیکال و سینمایی به مستندهای زندگینامهای، تماشای بسیاری از این مستندها را برای مخاطب با دافعه و ملال همراه کرده و آن را بیشتر به یک گزارش خبری بدل میکند.
در حالی که مستندهای پرتره این قابلیت را دارد که حتی بیش از یک اثر داستانی واجد تعلیق و رازگشایی لذتبخش بوده و مخاطب در عین آگاهی یافتن نسبت به یک شخصیت مشهور از بازنمایی زندگی شخصی وی نیز لذت ببرد.
سیدرضا صائمی
ضمیمه قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد