در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
هیچ وقت رویم نشد از خودش بپرسم این جمله یعنی چی؟ ولی یک بار از دوستی نزدیک که شاگرد سالهای دور و نزدیک امیر ادبیات انقلاب بود، پرسیدم این جمله که میگوید یعنی چی؟ گفت گویا زمان جنگ یک رزمنده برای شناسایی به مقر دشمن میرود. به آب میزند و نزدیک مقصد درست وقتی که دست میگذارد روی خشکی تا بیرون بیاید سرباز دشمن که داشته گشت میداده پا میگذارد روی انگشتهای او. از شانس او، سرباز عراقی همانجا میایستد و سیگاری میکشد و آوازی میخواند و خسته که شد میرود. میگفت انگشتهای آن رزمنده کبود شده بودند و بیحس. درد چنان فشار آورده بود که خودش هم داشته از حال میرفته. اما باز مقاومت کرده تا نکند اسیر شود و عملیات لو برود...
داستان عجیبی است این دستی که زیرپوتین میرود، نمیدانم چرا وقتی در تقویم دیدم سالگرد شهادت «همت» هست ناخودآگاه یادش افتادم، همتی که متاسفانه بزرگترین نمادش یک بزرگراه است، یک اسم، در طول این سالها انگار غیر از شهرداریها بقیه نهادها و ارگانهایی که با واسطه یا بیواسطه برای شهدا کار میکنند، بیشتر اوقات دستشان زیر پوتین بوده است. همت که خودش به تنهایی میتواند یک نماد و اسطوره تمامعیار نه فقط برای مبارزه و مقاومت بلکه برای تمام وجوه زندگی باشد، این روزها مظلومانه در یک بزرگراه هر روز تکرار میشود و تماشا میکند که آشنایانش با ربط و بیربط به جایش حرف میزنند، موضع میگیرند و...
فکر میکنم شاید همت اگر بود این روزها دستش زیر پوتین گیر میکرد، ما که برایش کاری نکردیم، نه فیلمی ماندگار ساختهایم نه تئاتری روی صحنه بردهایم و نه تندیسی درخور برایش طراحی کردهایم، گاهی کتابی نوشته شده است که آن هم نویسندهاش با موضعگیریهای عجیب و غریب خانواده شهید و البته سهلانگاری و کمدقتی خودش، دستش زیر پوتین گیر کرد.
سینا علیمحمدی - دبیر گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد