احترام به پدر و مادر چقدر درزندگی ما تاثیر دارد و چگونه میتواند باعث توفیقاتی در روند زندگی شود؟
آیه معروف قرآن را همه ما شنیدهایم: «بالوالدین احسانا». همه میدانیم که خدمت کردن به پدر و مادر برکات زیادی دارد و باعث اتفاقات خیلی خوبی در زندگی میشود. محبت به والدین خلأیی است که این روزها در جامعه ما بیشتر دیده میشود و لازم است در رسانه بیشتر به آن بپردازیم. زندگی ماشینی امروز و سرعتی که دارد، جایگاه والدین نزد فرزندان را تضعیف کرده است. در ظاهر همه پدر و مادر خود را دوست دارند، اما نشان دادن محبت و عملی کردن آن ضعیف شده است. زندگی شهری باعث شده که از نظر جغرافیا بین اعضای خانواده فاصله بیفتد. باید راهی برای نزدیک شدن افراد خانواده به یکدیگر پیدا کرد و به فرزندان یادآوری کرد که دوری راه دلیل موجهی نیست که آنها به پدر و مادر خود سر نزنند یا پیامک و تلفن را جایگزین دیدار حضوری کنند. فرزندان نباید تصور کنند اگر از نظر جایگاه اجتماعی و شغلی ارتقا پیدا کرده یا خانواده تشکیل دادهاند باید والدین خود را به فراموشی بسپارند. یا اینکه توقع داشته باشند پدر و مادر، آنها را درک کنند و بپذیرند فرزندانشان مشغله زیادی داشته و فرصت ندارند به دیدار آنها بروند.
اکنون این مسأله مطرح است که والدین نیز باید فرزندان و شرایط آنها را درک کنند و به این شرایط احترام بگذارند. رابطه والدین و فرزندان کاملا دو طرفه است ...
کاملا با این ایده مخالفم و معتقدم که این تفکر حرف بیاساسی است، پدر و مادر از زمانی که فرزندشان طفلی بوده که هیچ کاری نمیتوانسته انجام بدهد او را بزرگ کردهاند و تا سن نوجوانی و جوانی از او حمایت کرده و همه شرایط برای موفقیت او را مهیا کردهاند. در همه سالها فرزند خود را درک کردهاند و حالا که پیر شدهاند، نوبت بچههاست که آنها را درک کنند.
یعنی این حق را برای بچهها قائل نیستید؟
به شکل گردن کلفتی خیر! درک متقابل باید وجود داشته باشد. آیا وقتی پدر و مادری 30، 40 سال وقت صرف بزرگ کردن بچههای خود کردهاند و حالا دیگر توان زیادی ندارند بازهم باید فرزندان خود را درک کرده و بگویند تو راست میگویی و فرصت نداری از ما مراقبت کنی! یا به ما سر بزنی؟ پس کی باید فرزندان، والدین خود را درک کنند؟ البته شاید این توقعی اشتباه است که خود ما در فرزندانمان ایجاد کردهایم ...
پس خود والدین هم در این تفکر دخیل هستند و در مقاطعی در تربیت فرزندان خود دچار اشتباه شدهاند؟
بله ! نوع تربیت در نگرش فرزندان بسیار مهم است. اما بیشتر اوقات پدر و مادرها از روی محبتی که به فرزند دارند و کاسب مآبانه با بچههای خود رفتار نمیکنند، این گمانه را در فرزندان ایجاد میکند که لازم نیست به والدین خود توجه کنند، که این کاملا اشتباه است. فرزندان در هیچ شرایطی نباید در محبت خود نسبت به پدر و مادر کوتاهی کنند.
اما پدر و مادرهای امروزی با گذشته تفاوت دارند؛ برخی از آنها به فرزندان وسعت عمل و انتخاب بیشتری میدهند...
این روش اشتباه است! چون این نوع تربیت باعث میشود آنها در کهنسالی کمتر از محبت فرزند بهره ببرند. بخصوص الان که خانوادهها به سمت تک فرزندی پیش میروند. پدر و مادرهای قدیمی که مثلا هفت تا بچه داشتند سر از خانه سالمندان درمیآورند وای به حال والدینی که فقط یک فرزند دارند و همان یکی را هم درست تربیت نمیکنند.
رسانهها وسیع شده و بسختی میتوان جلوی فرهنگ وارداتی را گرفت؛ در چنین شرایطی باید چگونه به والدین آموزش داد که فرزندان خود را درست تربیت کنند؟ رسانه ملی در این زمینه چه سهمی دارد؟
به نظرم باید بیشتر به سمت تولید و پخش برنامههایی برویم که احساسات فرزندان را تحریک کند و در طول سال به آنها یادآوری کند که باید حواسشان به پدر و مادرها باشد. باید به آنها یادآوری کنیم تو همان طفلی بودی که هیچ کاری نمیتوانستی انجام بدهی و اگر پدر و مادر نبودند تو الان نه وزیر بودی، نه وکیل، نه ورزشکار و .... معتقدم رسانه ملی باید برنامههایی با ساختارهای مختلف تولید و پخش کند و مدام احترام به والدین و نوع رابطه پدرو مادرها با فرزندان را بررسی کند و رفتارهای نادرست را به چالش بکشد. باید با عزمی ملی در این باره فرهنگسازی کرد.
طاهره آشیانی
جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد