اعظم هر شب، خاطرات تلخ 21 روز شکنجه را در ذهنش مرور میکند، مرور میکند که چگونه شوهر معتادش توانست او را با چاقو آزار دهد، مرور میکند آن زمان که آب را به زور در دهانش میریخته و دیگر نمیتوانسته نفس بکشد.
او هر شب که میخوابد به یاد شبهایی میافتد که درون یک صندوق فلزی دربسته و بدون اکسیژن میخوابید و پاهایش میسوخته چون شوهرش زیر صندوق آتش روشن میکرد.
اعظم میخواهد بخوابد اما خیال دخترانش نمیگذارد. او هنگام نفس کشیدن به یاد لحظهای میافتد که شوهرش در حال خفه کردن دخترش بود. به یاد شکسته شدن فک هانیه با ضربات وحشیانه شوهرش میافتد.
در مجموع، این 21 روز میگذرد و یک شب شوهر شیشهای اعظم، مردی غریبه را به خانه میآورد، او که توهم خیانت داشته به مرد غریبه میگوید که تو همسرم را میشناسی و با هم رابطه داشتهاید، مرد که اوضاع زن و بچهها را میبیند به بیرون رفته و به پلیس مشهد زنگ میزند؛ به هر حال بعد از پنهان شدن و فرار کردن شوهر اعظم، پلیس او را دستگیر میکندو به بازداشتگاه میبرد، اعظم و دو دختر نیز توسط اورژانس اجتماعی به بهزیستی واگذار میشوند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
خدایا.........................
خدایا از سر كسانی كه مواد مخدر را وارد كشور ما میكنند و با روح و روان مردم بازی میكنند،
نگذر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینقدر راحت این مطلبو نوشتین كه انگاری اتفاق ساده و معمولیه....من چند بار خوندم اما نتونستم باور كنم كه ممكنه تو ایران ما همچین اتفاقاتی بیفته.
می كنند. شاد وخوشبخت و كم اشتباه خواهند بود. فكر می كنند می توانند همه چیز را از نو بسازند،
محكم و بی نقص!
اما حقیقت ندارد.
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
كردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر كردن را داشتیم،
اگر آدم ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
میساختیم.
زندگیت را بساز…
هر چند اتفاقای بدتر برای دیگران افتاده باز خدا رحم كرد