نگاهی مشترک به کتاب‌های شعر غلامعلی حداد عادل و فاضل نظری که در روزهای اخیر منتشر شده است

عادلانه، فاضلانه

داشتم فکر می‌کردم چطور می‌توانم وارد این مطلب بشوم دیدم عشق بهترین آغازکننده است:
کد خبر: ۹۰۴۹۶۹
عادلانه، فاضلانه

کاش ای عشق! شبی با تو سفر می‌کردم

کاش شب را به کنار تو سحر می‌کردم

اگر بخواهیم باز هم از عشق کمک بگیریم می‌رسیم به این بیت:

با آن که بی‌دلیل رها می‌کنی مرا

آن‌قدر عاشقم که نمی‌پرسمت چرا

دو نمونه عاشقانه‌ای که در بالا خواندید به دو شاعر متفاوت تعلق دارد. اولی چندان ادعای شاعری به صورت حرفه‌ای و تمام وقتش را ندارد و بیشتر شما نامش را به عنوان سیاستمداری برجسته و دانا شنیده‌اید و دیگری یک شاعر حرفه‌ای و اسم و رسم دار است که بسیاری از علاقه‌مندان به ادبیات، بیت و مصراعی از او را به خاطر دارند.

غلامعلی حداد عادل، سراینده بیت عاشقانه اول است. یک سیاستمدار که ریاست مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد و البته مردی که به عنوان رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی همواره نسبت به ادبیات دغدغه‌مند بوده است.

اما بیت دوم که خواندید متعلق به شاعری به‌نام فاضل نظری است. یکی از بهترین شاعران دست‌کم یک دهه اخیر که هم کتاب‌هایش پرفروش بوده و هم این روزها وارد فضای ترانه هم شده است که نمونه آخر آن تیتراژ مجموعه نمایشی «شهرزاد» با شعر او و صدای محسن چاوشی بود، البته فاضل در جایگاه مدیریتی هم همواره مسئولیت‌های فرهنگی داشته است ازجمله معاونت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

حالا چرا این دو را کنار هم قرار داده‌ام؟ پاسخ چندان دشوار نیست. نخست آن که هر دو بزرگوار مجموعه شعری را در روزهای اخیر روانه بازار نشر کرده‌اند که بازخوردهای مثبتی داشته است. دوم آن که هر دو کتاب شباهت‌هایی به هم دارند، به عنوان مثال نگاه و انتظارشان به شعر و هنر از ریشه فکری و ایدئولوژیک مشترکی برخوردار است یا آن که ناشر مشترکی هم هر دو کتاب را منتشر کرده و دست آخر این که ترکیب عادل و فاضل بودن چقدر خوب است.

خلاصه کلام آن که همین بهانه‌ای شد تا خیلی کوتاه به معرفی و تا حدی بررسی مجموعه شعر «هنوز هم...» سروده غلامعلی حدادعادل و مجموعه «کتاب» سروده فاضل نظری بپردازیم.

شیرین زبانی‌های یک سیاستمدار

مواجه با هر مجموعه شعری البته پس از طراحی جلد و گرافیک با نخستین شعر آغاز می‌شود. حدادعادل بر همین اساس اولین شعر کتاب را غزلی تقدیمی به امام راحل(ره) قرار داده است و در ادامه با تورق صفحات به نام‌هایی همچون شهید مرتضی مطهری هم بر می‌خوریم که نشانگر اردوگاه فکری و ایدئولوژیک سراینده کتاب است. در همان غزل ابتدایی می‌توان بصراحت مفهوم ولایت را هم رصد کرد، آنجا که شاعر با وجود اندوه فراوان از رحلت امام این گونه می‌سراید:

تسلای دل ما در غروب آفتاب او

طلوع آفتابی دیگر آمد روز دیگر را

رویکردهای مذهبی در این مجموعه بخصوص میان قصیده‌ها بسیار پررنگ می‌نماید که نمونه اش می‌شود قصیده‌ای که برای حضرت رسول(ص) یا یک غدیریه متمایز که در صفحه 223 می‌خوانیم.

تخلص شاعر در این کتاب «عادل» است و همان طور که خودش در مقدمه کتاب اشاره داشته شعرهای این مجموعه را از میان چند دهه تجربه ادبی انتخاب و گزینش کرده است؛ اتفاقی که می‌توانست باعث شود یکدستی کتاب از نظر فرم و زبان دست‌کم دچار نوعی آشفتگی شود؛ اما به نظر می‌رسد با برخی تمهیدات مانند دوباره‌سرایی و بازنویسی کامل برخی شعرها این آفت بخوبی مهار شده است و ما با مجموعه‌ای یکدست و روان مواجه هستیم. البته استثنائات همیشه هستند و در اندک موارد مانند صفحه 190 می‌بینیم با آن که زبان شاعر به زبان زنده و محاوره امروز ایران بسیار نزدیک است ناخودآگاه از «ز» به جای «از» استفاده می‌کند.

اوزان نرم، به‌کارگیری واژه‌ها و ترکیب‌های بدیع و شیوه سهلِ ممتنع که برمی‌گزیند از ویژگی‌های مثبت و مهم عادل در مجموعه «هنوز هم...» به شمار می‌رود، وسواس و اصرار خوب شاعر بر حفظ موسیقی با قافیه‌های بلند و به کار بردن ردیف، شعرهای او را اگرچه به شکل اصیل و سنتی غزل وفادار و محدود می‌کند، اما او در برخی موارد بخوبی می‌تواند با زبانی امروزی مفهوم مورد توجهش را به مخاطب انتقال دهد.

عادل همچنین در این کتاب بصراحت از عزیزانش یاد می‌کند. اتفاقا از نظر بار حسی و عاطفی بهترین شعرهای مجموعه آثاری هستند که حدادعادل آنها را به همسر، برادر شهیدش یا دخترانش تقدیم کرده است.

نکته دیگری که در این فرصت کوتاه باید به آن اشاره کنم چاشنی طنز در شعرهاست تا آنجا که فصلی مستقل با نام «شوخ‌طبعی‌ها» در کتاب وجود دارد:

ای شاعران خسته ز میزان کسرکار

ای منکران نفع فراوان کسر کار...

البته شعرهای ضعیف هم در این مجموعه مانند بسیاری از کتاب‌های شعر وجود دارد؛ غزل‌هایی که از نوعی آشفتگی فرمی و مفهومی رنج می‌برند، نمونه‌اش صفحه 31 که عادل در آغاز غزل می‌سراید:

آسمان چشم من ابری ست، بارانی ست امشب

دیده‌ام دریاست، دریایی که طوفانی ست امشب

طبیعتا این مطلع می‌گوید وضعیت شاعر به هر دلیلی خراب است، اما دو بیت جلوتر قافیه «چراغانی» برای چشمِ شاعر به کار می‌رود که نشان از روشنی، شادی و امید دارد و عجیب که دوباره در بیت بعدی قافیه «ویرانی» می‌شود که این رفت و برگشت‌های پارادوکسیکال یا متضاد به برخی شعرها آسیب زده است.

اما خاطره انگیزترین شعر کتاب برای من شاید شعر «مهربانی» باشد:

مهربانا! مهربانی را که تعلیم تو کرد؟

ای نسیم! این گل فشانی را که تعلیم تو کرد؟

شعری که در پایان می‌رسد به این بیت:

در جواب هرچه پرسیدم تبسم کرد و گفت:

«عادل!» این شیرین زبانی را که تعلیم تو کرد؟

که بی‌درنگ مرا به یاد شب شعری انداخت که نیمه ماه مبارک رمضان در محضر رهبر معظم انقلاب برپاشد و حدادعادل وقتی این شعر را خواند رهبری فرمودند: این شیرین زبانی خداداد هستش!

کاخ و خاک یک «کتاب»

فاضل نظری که از سال‌های بسیار دور هم با خودش همنشین بوده‌ام و هم با شعرهایش، بی‌تردید یکی از سرمایه‌های امروز ادبیات و هنر کشورمان محسوب می‌شود. آخرین مجموعه فاضل هم بسیار خواندنی است و در مروری کوتاه می‌توان براحتی پختگی بیش از پیش زبان و اندیشه فاضل را در آن رصد کرد. اصولا مهم‌ترین تفاوتی که فاضل از همان دوران جوانی با دیگر همنسلانش داشت، همین نگاه شاعرانه عمیق و گاه فیلسوفانه به جهان پیرامونش بود که وقتی شعرهای او را در کنار برخی غزل‌های فرم‌گرا و زبان‌محور قرار می‌دادیم بشدت تمایزش را نشان می‌داد؛ اینجا و در «کتاب» هم همین رویکرد وجود دارد:

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی

که آنچه کاخ تو را خاک می‌کند ستم است

بازی میان کاخ و خاک کاملا در خدمت مفهوم است و به صرف یک بازی یا شگرد زبانی در دل شعر جا خوش نکرده و اتفاقا به دلیل همین که زبان و اندیشه دو بال پرواز فاضل است، بسیاری از بیت‌های او قابلیت ضرب‌المثل گونه می‌یابند، اتفاقی که در مجموعه‌های قبلی او هم وجود داشت، اما در این کتاب سهم پررنگ‌تری دارد:

گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم

زندگی روز و شبش از غم نشمرده پر است

یا:

در چرخش تاریخ چه سرخورده چه سرخوش

دنیا نه به جمشید وفا کرد نه کورش

از این نمونه‌ها در کتابِ فاضل فراوان است که با یک فرامتن (تلمیح) به بازآفرینی و بازخوانی خلاقانه و شاعرانه می‌پردازد:

از رستم پیروز همین بس که بپرسند

از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی

رویکرد مذهبی در کتابِ فاضل هم به دو شکل اتفاق می‌افتد. یا به طور مستقیم اشعاری تقدیم به ساحت بزرگان است مانند شعر صفحه 33 برای حضرت سیدالشهدا(ع) یا صفحه 41 برای امیرمومنان(ع)، اما شکل دوم که من بیشتر می‌پسندم، اشعاری هستند که مفهومی قرآنی و توحیدی را غیرمستقیم در درون خود پنهان دارند، به عنوان مثال مولا امیرالمومنین فرموده‌اند: مَنْ ظَلَمَ أَفْسَدَ أَمَرَهُ وَ مَنْ جَارَ قَصُرَ عُمُرُه‏ (هر کس ظلم کند، امرش فاسد و عمرش کوتاه می‌شود.) حالا فاضل می‌سراید: ملکی که در آن ظلم شود دیر نپاید

کتابِ فاضل در تمام مولفه‌ها امتداد طبیعی شعر خودش است؛ شعری که ریشه‌دار و اصیل می‌نماید و در آثار قبلی‌اش همچون «ضد» و «اقلیت» هم خوانده‌ایم، شعری که از نمونه‌های ماندگار ادبیات امروز محسوب می‌شود و توانسته مخاطبان فراوانی هم داشته باشد. در این نوشته کوتاه فراز‌های کتاب او را گفتم، به طور طبیعی او هم فرودهایی دارد، مثلا در این مجموعه برخلاف کتاب‌های قبلی و غزل‌های شاخصی که از فاضل خوانده‌ایم، بندرت شاهد مطلع‌های درخشان هستیم و غزل‌ها از میانه به اصطلاح جان می‌گیرند یا بیت پایانی، بار اصلی خلاقیت و آشنایی‌زدایی و درخشش معنایی را به عهده دارد و این آفت و بی‌تفاوتی فاضل به مطلع تا آنجا پیش می‌رود که حتی در شعر صفحه 31 با غلط املایی در بیت نخست مواجه می‌شویم که متاسفانه از چشم ناشر، ویراستار و خود شاعر دور مانده است و برای خود شاعر و یک ناشر بزرگ در چنین سطحی واقعا خوب نیست:

مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون

دیربرخواستی از خواب خوش ای بخت نگون

که همه می‌دانیم «برخاستن از خواب» صحیح است نه «برخواستن از خواب!»

سینا علی‌محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها