هنوز هم برخی از مسئولان و ارگانهای متولی و مرتبط فضای مجازی، چشم را بر واقعیات بسته و سر را به زیر برف غفلت و نادیده انگاری فرو بردهاند. دکتر اکبر نصراللهی معتقد است بخشی از فعالان و گروههای سیاسی از آنجا که خود را بینیاز از کارکردها و ابزارهای فضای مجازی احساس میکنند، این فضا را به رسمیت نمیشناسند. این استاد و مدرس ارتباطات البته تاکید میکند که کنشگران سیاسی باید پیوسته آرایش رسانهای جامعه را رصد کرده و پیگیر باشند وگرنه دچار خسران خواهند شد. کارکردها و قابلیتهای سیاسی فضای مجازی و نحوه تعامل سیاستمداران با این فضا بهانه گفت وگویی شد با دکتر اکبر نصراللهی؛ که پیش از این مدیرکل نظارت و ارزیابی اخبار و برنامههای سیاسی سازمان صداوسیما بود. وی همچنین کتابهایی را در حوزه رسانه و ارتباطات منتشر کرده است که از آن جملهاند: «اصول خبر نویسی»، «جنگ روانی»، «مدیریت پوشش اخبار بحران در رسانههای حرفهای»، «راهنمایی پوشش خبری در رسانهها».
دو انتخابات اخیر نشان داد، فضای مجازی علاوه بر پتانسیلهای بالقوه و بالفعل شناختهشدهاش، کارکرد دیگری هم در ایران دارد و آن، ارائه خدمات به عالم سیاست و سیاستمداران است. به نظر میرسد، این کارکرد تا به امروز مغفول مانده و چنان که باید و شاید، مورد توجه واقع نشده است.
شبکههای اجتماعی، کارکردهای مختلفی در حوزههای گوناگون از جمله در حوزه سیاسی دارند اما ما دیر آن را کشف کردیم. البته بهتر است به جای کلمه ما از واژه مسئولان و برخی سیاستمداران استفاده شود. بعضی شخصیتهای حقیقی و حقوقی، دیر به این کارکرد پی برده و زیانهای زیادی متحمل شدهاند. اینکه هر فرد حقیقی و حقوقی مثل کنشگران و احزاب و گروههای سیاسی بخواهند هر چیزی را خودشان تجربه کنند، معقول، معمول و منطقی نیست. استفاده از شبکههای اجتماعی در کشورهای مختلف تجربه شده است این ابزار در برخی کشورها قبل از اینکه در کشور ما در انتخابات اخیر تجربه شود، حتی سرنوشت انتخابات را تغییر داده است. با این حال، در کشور ما هیچگاه ارادهای وجود نداشته تا این شبکهها به رسمیت شناخته شده و توجه کافی به آنها شود. به اهمیت این رسانهها پی برده نشد و اگر هم درک شد، تصمیم برآن بود که به زبان آورده نشود. هنوز هم برخی مسئولان و ارگانهایی که باید مسائل مربوط به فضای مجازی را طرح و آنالیز کنند، چشمها را بر واقعیت بسته و آنگونه که باید و شاید، با واقعیت تکنولوژیهای ارتباطی بویژه فضای مجازی برخورد نمیکنند.
به نظر میرسد، برخی طیفهای سیاسی زودتر به قابلیتهای فضای مجازی پی برده باشند. آقای دکتر، نگاه بدبینانه و به تعبیر بهتر، هراس از فضای مجازی برخی از کجا نشات میگیرد؟
کاملا درست است؛ برخی گروههای سیاسی و شخصیتها از آن نظر چندان فضای مجازی و کارکردهایش را به رسمیت نشناختند که اصولا نیازی به این فضا احساس نمیکردند. آنها گمان میکردند، رسانههای رسمی برایشان کفایت میکند. به عبارت بهتر، آرایش جدید رسانهای را درک نکرده یا روی رسانههای رسمی حساب زیادی باز کرده بودند. کنشگران سیاسی باید به شکل مداوم، آرایش رسانهای را رصد کنند و مدنظر قرار دهند.
مصرف رسانهای مردم تغییر کرده و باید به این مهم، توجه ویژه داشت. با ورود یک ابزار رسانهای، جامعه الزامی ندارد به همان رسانههای قدیمی وفادار بماند. فضای مجازی به کاربرش این امکان را میدهد که در همه مکانها و زمانها به اخبار دسترسی آسان، سریع و ارزان و تقریبا داشته باشد و علاوه بر آن، راسا تولید محتوا کند، بدون آنکه مسئولیت چندانی متوجهاش باشد. به شکل طبیعی، کنشگران سیاسی هم علاقه دارند از این فضا و امکاناتش استفاده کنند. تا حدود زیادی، امکانات و قابلیتهای فضای مجازی، حالت چسبندگی و شیفتگی در کاربران به وجود آورده و آرام آرام، سیاستمداران را هم درگیر خود کرده است .
با همه این حرفها تا همین اواخر، سیاستهای کلی بر مبنای نادیده گرفتن فضای مجازی بود. برخی رسانهها هم بنا را بر هشدار و ترساندن مخاطبان خود از این فضا گذاشته بودند. آیا ممکن است سیاستمداران جدیدی که از خدمات این فضا در کارزار انتخاباتی بهره بردهاند، از باب تعامل به این فضا وارد شوند و بازتاب این رویکرد در رسانههای رسمی هم مشاهده شود؟
با یک پدیده چند نوع میتوان برخورد کرد؛ انکار و مقاومت، پذیرش با اکراه و در نهایت، استقبال و تعامل. به گمانم، نحوه برخورد با فضای مجازی در ابتدای کار بیشتر از نوع انکار و مقاومت بوده است؛ در مرحله بعد هم پذیرش همراه با اکراه و از روی اجبار. همه اینها در حالی است که از زاویه دیگر یعنی تعامل میتوان از پتانسیلها و قابلیتهای این فضا نهایت استفاده را برد. برای مثال، تلویزیون در مقام یک رسانه رسمی، قدرتمند و مسلط، میتواند برای تهیه و انتشار خبرهایش در سطح گسترده و انتقال فوری و ارزانتر تصاویر و همچنین مشارکت دادن مخاطبان در تولید و پخش و گرفتن بازخورد، از اپلیکیشنهای موبایل بهره ببرد اما کاملا آشکار است که رسانه ملی در برخی حوزههای گفته شده خودش را کاملا محروم یا استفاده حداقلی کرده است . بنابراین باید پرسید چرا رسانههای رسمی از این ابزارهای کارآمد استقبال نکرده،به چشم مکمل مناسب به آن نگاه نمیکنند؟
رسانههای رسمی هم میتوانند به مجازیها به چشم یک مکمل بنگرند و ظرفیتهایش را در خدمت خود قرار دهند. مقاومت در این حوزه و ندیدن واقعیتها، خسران بیشتر و گریز مخاطبان را موجب میشود.
به عنوان یک استاد و محقق و دارای سابقه مدیریت طولانی در حوزه رسانهها، چه پیشنهادهایی دارید برای رفع یا حداقل کمرنگ شدن هراس از فضای مجازی؟
راههای مختلفی وجود دارد که در یک جمله، «آگاه شدن از ظرفیتها، فرصتها و تهدیدها و جایگاه و نقش ابزارهای ارتباطی در آرایش جدید رسانهای و آگاه کردن مردم و مسئولان در این خصوص و بالا بردن سواد رسانهای» را پیشنهاد میکنم؛ اما راههای دیگری هم وجود دارد؛ راه اول، اطلاعرسانی ویژگیها و مختصات فضای مجازی به عموم مردم است. بخشی از نگرانیهای جامعه حاصل کماطلاعی و فقدان آگاهی است.
دوم، مشارکت افراد خوش نام سیاسی و دانشگاهی و دارای سوابق مثبت و روشن در این فضاست که کاهش استرس و نگرانی در افراد پروسواس و کاهش بدبینی و مجازیهراسی را موجب میشود. نمونه بارزش هم فعالیت عزتالله ضرغامی در اینستاگرام و آقای ظریف در توئیتر است. مشارکت فعال این افراد، قدرت مانور افراد مسالهدار و ناپاکیهای این عرصه را کم میکند.
راه سوم، رسانهای کردن فواید و کارکردهای مثبت این فضا در کشور است؛ کارکردهایی مثل کاهش اسلامهراسی و ایران هراسی،کارآفرینی، معرفی و فروش محصولات و آموزش و تسهیل و تسریع در ارتباط خانوادهها البته با روش متفاوت با قبل؛ فضای مجازی را میتوان در خدمت تصحیح تصویر غلط از ایران و اسلام و بازتاب واقعیات و حقایق زندگی ایرانیان به افرادی که در تیررس تبلیغات یکسویه و غیرمنصفانه هستند، قرار داد و اگر هوشمندانه، درست و همراه برنامه و سناریو باشد، جریان یکطرفه تولیدات رسانهای از غرب به جهان سوم،مرکز به پیرامون و شمال به جنوب را تا حدودی کاهش داد.
چه پیشبینیای دارید از آینده شبکههای مجازی در کشورمان؟
شیفتگی و چسبندگی موجود به این شبکهها دایمی نیست و سرانجام روزی به پایان خواهد رسید یا حداقل این سرعت و شتاب را نخواهد داشت. در حال حاضر یک سونامی در استفاده از این فضاها بهوجود آمده است. یکی از عوامل موثر در این چسبندگی، عملکرد رسانههای رسمی ماست که با رخوت و تعلل در وظایف خودشان، مردم را به سوی رسانههای مجازی متمایل کردهاند.
با توجه به کشف هر چند دیرهنگام قابلیتهای سیاسی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، آیا ممکن است سیاستمداران بخصوص در ایام پیش از انتخابات به سرمایهگذاری روی این فضاها متمایل شوند؟
سیاست کلی و هدف نهایی سیاستمداران، کسب، حفظ و افزایش قدرت است. بر این اساس، از هر فرصت و ابزاری برای رسیدن به این هدف استفاده میکنند. اتفاقا نظام و حاکمیت باید در این فضای مبهم و نامشخص که هر کس به دلخواه و هر مدلی که دوست دارد از شبکههای اجتماعی بهره میبرد، ورود یابد و با وضع قانون جامع، استفاده از این فضا را مدیریت کند. تعطیل و مسدود کردن شبکههای اجتماعی حتی اگر دلایل موجهی داشته باشد، هزینه بسیاری دارد.
آیا چنین کاری شدنی است؟
بله، حداقل با این کار از این به بعد تکلیفمان با ابزارهای جدید ارتباطی مشخص میشود. نظام باید بنشیند و طرحی جامع را در این خصوص وضع و پیاده کند. حتی اگر بخشهایی از این طرح مشکل داشته باشد، بهتر از این است که هیچ چیز وجود نداشته باشد. در حال حاضر، رویکرد به فضای مجازی سنتی است. نگاه حذفی و سلبی هم به هیچ عنوان جواب نمیدهد.
تکنولوژی کار خودش را میکند
چه بخواهیم و چه نه، چه دولت، حزب و تشکیلاتی دوست داشته باشد و چه نه، و چه در ایران باشد یا هر کشور دیگری، جبر تکنولوژی کار خودش را میکند. یعنی ابزار و تکنولوژی ارتباطی، شرایطی را به گونهای پیش میبرد که همه مجبور میشوند خودشان را با آن تطبیق دهند. اینگونه نیست که فضای مجازی در کنترل یک فرد حقیقی یا حقوقی مثل دولت باشد.
سرعت، قدرت، جذابیت و فراگیری تکنولوژیهای ارتباطی آنقدر زیاد است که دولتها و سایر نهادها و تشکیلات را مجبور کند، به شکل یک واقعیت عینی به آن نگاه کنند. اگر دولت یا هر شخصیت حقیقی و حقوقی بموقع و بدون تاخیر پی به کارکردهای مثبت فضای مجازی برده، از آن نهایت استفاده را ببرد و در عین حال، تبعات منفیاش را دفع کند، برنده است.
مردم معطل نخواهند ماند
اگر رسانهها به خود بیایند و زودتر، فضای جدید رسانهای را درک کنند و با آن منطبق شوند، مردم هم دیگر تمایلی به رسانههای مجازی نخواهند داشت یا حداقل از شدت علاقهشان کاسته خواهد شد. اگر رسانههای رسمی کار خودشان را درست انجام ندهند، مردم معطل نخواهند ماند و به سایر رسانهها مراجعه خواهند کرد. واقعیت این است که بخش قابل توجه گرایش مردم به شبکههای اجتماعی به خود این شبکهها مرتبط نیست بلکه به نوع عمل رسانههای رسمی یعنی مشارکت ندادن مردم در تولید و انتشار، توجه ناکافی به نیازهای آنان، تعلل و تاخیر در رساندن اخبار مورد نیاز مردم و فاصله زیاد زمان وقوع و زمان انتشار اخبار، نگاه یکطرفه، بالابه پایین و ادبیات نامناسب رسانههای رسمی مربوط است.
یکبار برای همیشه
امروزه شیوع و گسترش شبکههای مجازی و شیفتگی و استقبال مردم به حدی است که همه رسانهها از تلگرام استفاده و در صفحه اول خود مردم را به پیوستن به آن دعوت میکنند. بیتردید فضای مجازی یک رقیب و چالش جدی برای رسانههای رسمی است اما اگر به شکل هوشمندانه با آن برخورد شود، این تهدید و چالش میتواند یک فرصت باشد وگرنه به سونامی تبدیل خواهد شد؛ باید یکبار برای همیشه تکلیف خودمان را با تکنولوژیهای ارتباطی مشخص کنیم و به جای انکار طولانی مدت و زیانبار واقعیتهای آرایش رسانهای جدید و تغییر ذائقه مصرف مردم، از تجربیات خود و دیگران بیاموزیم و مواجهه درست، هوشمندانه، منفعتطلبانه و بموقع با آنها داشته باشید.
محسن محمدی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد