ادعایی که نتوانست آن را تائید کند و به نظر میرسد بیشتر سوءظن است تا یقین. پس از قتل چند روزی ناپدید شد و بعد خود را به پلیس معرفی کرد. خیلی خونسرد است و بعد از هر پرسش مکث کوتاهی میکند و پاسخ میدهد.
***
خودت را معرفی کن.
علی 29 ساله.
بچه هم داری؟
نه.
تحصیلاتت؟
مهندسی عمران.
چرا همسرت را کشتی؟
چون به من خیانت کرده بود. من در زندگی برای او همه چیز فراهم کرده بودم. نمیخواستم او کمبودی در زندگی داشته باشد، اما او جواب محبتهایم را با خیانت داد.
اما این ادعا ثابت نشد.
خب حرف من هم همین است. او آن قدر حرفهای عمل کرد تا ردی از خودش برجای نگذارد. من با او در یک خانه بودم و تغییر رفتارش را حس میکردم.
تنها دلیلت همین تغییر رفتار بود؟
نه. همیشه تلفن همراه دستش بود. برای ورود به تلفن همراهش هم رمز گذاشته بود تا نتوانم آن را چک کنم.
چرا از خودش نخواستی اجازه بدهد تلفن همراهش را چک کنی تا مطمئن شوی؟
این را میگفتم دوباره دعوا راه میانداخت که شکاک و بدبین هستم. هر دفعه هم میگفت باید بروی پیش روانپزشک.
چرا او را کشتی؟
من نمیخواستم او را بکشم، اما نمیدانم چه شد که خفهاش کردم. وقتی به خودم آمدم نفس نمیکشید. حدود ساعت یک نصف شب بیدار شدم دیدم در پذیرایی نشسته و تلفن همراهش دستش است. سر این موضوع درگیر شدیم. شروع به سر و صدا کرد، فحاشی میکرد. خواستم ساکتش کنم. دستم را جلوی دهانش گرفتم. عصبانی بودم؛ نفهمیدم و خفهاش کردم.
بعد از قتل چرا ناپدید شدی؟
به دنبال مردی بودم که همسرم با او ارتباط داشت.
میشناختی؟
نه. اگر میشناختم که الان اینجا نبودم.
پس چطور دنبالش بودی؟
به محل کار همسرم رفتم، اما همه زن بودند. همسایهها را زیر نظر داشتم. وقتی به نتیجه نرسیدم به پلیس مراجعه کردم و از آنها برای شناسایی مرد غریبه کمک خواستم.
به نتیجه رسیدی؟
نه. آنها بعد از تحقیقات گفتند که دچار توهم شدهام و همسرم با کسی ارتباط نداشته است. همسرم آن قدر حرفهای عمل کرده بود که ماموران هم به نتیجه نرسیدند.
چرا به این فکر نمیکنی شاید تو اشتباه میکردی؟
من اشتباه نمیکنم.
به نظر می آید که با این ادعا قصد تبرئه خودت را داری؟
شما هم مرا درک نمیکنید.
درخواست اولیای دم چیست؟
قصاص.
بهتر نیست به جای طرح این ادعا از آنها بخشش بخواهی؟
اینطوری ثابت کردهام که دروغ گفتهام.
در زندان چه میکنی؟
به این فکر میکنم اشتباهم چه بود که همسرم به من خیانت کرد و آن مرد چه کسی بود.
معتاد بودی؟
یه مدت شیشه میکشیدم، اما قبل ازدواج ترک کردم.
شاید توهمات به خاطر عوارض آن است.
دکترها هم گفتند، اما ربطی ندارد. من ترک کرده بودم.
از کارت پشیمان نیستی؟
پشیمان که هستم. من عاشق همسرم بودم. او را خیلی دوست داشتم و از دوری او ناراحتم. دوست دارم زودتر قصاص شوم و پیش او بروم.
از مرگ نمیترسی؟
میترسیدم اما الان نه. میدانم که آخرش اعدام میشوم؛ پس هرچه زودتر بهتر. الان در شرایط برزخ هستم و اعدام مرا از این شرایط بیرون میآورد. در زندان توبه کردم که امیدوارم خدا هم توبهام را قبول کند شاید اینطوری با خیال راحتتری پای چوبه دار بروم.
اما هنوز فرصت برای بخشش اولیای دم داری.
آنها دخترشان را از دست دادند و به آنها حق میدهم که قصاصم کنند. شاید اگر قضیه برعکس بود خانواده من هم همین درخواست را داشتند.
مجید غمخوار / ضمیمه تپش
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد