او وقتی روبهروی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش چنین گفت: هشت سال است با سجاد ازدواج کردهام. از همان روز اول زندگیمان هم به او گفتم که نمیتوانم از خانوادهام بخصوص مادرم دور بمانم و باید خانهای در نزدیکی آنها داشته باشم. از آنجا که سجاد از اول زندگیمان خانهای نداشت، مجبور بودیم مستاجر باشیم. برای همین شرط کردم خانهای در نزدیکی مادرم اجاره کنیم. سجاد هم مخالفتی نکرد. ما در این مدت هشت سال همیشه در اطراف خانه پدریام زندگی میکردیم. سجاد هم هیچوقت اعتراضی نداشت تا اینکه چند وقت پیش بالاخره پس از سالها کار کردن توانستیم کمی پول پسانداز کنیم و قرار شد پس از جور کردن پول بیشتر یک خانه به دلخواهمان بخریم، اما چند شب پیش سجاد به خانه آمد و گفت که پول را جور کرده و خانه را خریده است. وقتی شنیدم خیلی خوشحال شدم، اما چند لحظه بعد شوکه شدم. خانهای که سجاد خریده بود، با محلهای که در آن زندگی میکردیم، مسافت زیادی داشت. او در یک منطقه دیگر که با خانه مادرم فاصله زیادی داشت، خانه خریده بود. از این رفتارش بشدت شوکه شدم. سجاد میدانست چقدر روی این مساله حساس هستم، اما بدون در نظر گرفتن حساسیت من این کار را کرد. من هم به او گفتم اگر خانه را پس ندهی، باید از من جدا شویم. سجاد هم جدایی را انتخاب کرد.
پس از آن شوهر این زن نیز به قاضی گفت: من فقط میخواستم همسرم را غافلگیر کنم. در آن لحظه به منطقه و محله فکر نکردم. تا کی باید در یک محله زندگی کنیم؛ آن هم به خاطر نزدیک بودن به مادرزنم. به نظر من همسرم خودخواه است. او به جای اینکه خوشحال باشد که من این پول را جور کرده و او را غافلگیر کردهام، این جنجال را به راه انداخته است.
در پایان قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد