اسناد و گزارشهایی که از کودتاهای نظامی در خاورمیانه منتشر شده نشان میدهد که پشت پرده بسیاری از این رویدادهای دستهای پنهان ابرقدرتهای شرقی و غربی و سرویسهای جاسوسی متعلق به این دو بلوک قرار دارد.
آنچه میخوانید مروری کوتاه به برخی از رویدادهاست.
از کودتای انگلیسی رضاخان تا کودتای آمریکایی علیه مصدق
کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را باید اولین کودتا به شکل رسمی آن در ایران قلمداد کرد که در پی آن رضا خان به همراه سید ضیاءالدین طباطبایی با همکاری یک افسر انگلیسی به نام ژنرال آیرونساید در نتیجه مذاکرات و هماهنگیهایی که با سیاستمداران بریتانیا موفق شدند قدرت را در ایران به دست بگیرند و با تحمیل موضوع نخستوزیری سیدضیاء مقدمات روی کارآمدن دولتی مستعجل که بعدها به کابینه سیاه معروف شد مقدمات قدرتگیری رضاخان را فراهم کنند. این کودتا که کاملا دست پنهان و آشکار انگلیسیها در آن پیدا بود، کمی بعد شرایط را برای براندازی سلسله قاجار و جایگزینی رژیم پهلوی فراهم کرد.
افزون بر این، کودتای 28 مرداد را باید کودتای سیاه نامید. شیرینی ملی شدن صنعت نفت که با همکاری نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی و نیروهای ملی به رهبری دکتر مصدق کام مردم ایران را حلاوتی تازه بخشید، اما با رقم خوردن کودتای 28 مرداد 1332 ثمره این کامیابی توسط عوامل داخلی و خارجی به یغما رفت. اختلاف و شکافی که میان این دو رهبر با آتشافروزیهای جریان مخالف استقلال ملی شکل گرفت، همراهان رژیم پهلوی و عوامل وابسته به دو جریان آمریکایی و انگلیسی را بر آن داشت تا مقدمات راهاندازی آشوب و فتنه در کشور را علیه دولت قانونی ایران فراهم کنند. در نتیجه در صبح نوزدهم آگوست 1953 (28 مرداد 1332) جمعیتی شامل افراد بانفوذ سنتی به همراه قوای نظامی ناآرامیها را از جنوب به سمت شمال تهران هدایت کردند و باعث براندازی دولت مصدق شدند. نتیجه چنین اقدامی قدرتگیری مجدد نظامیان و بازگشت دوباره خاندان سلطنتی به عرصه سیاست و حکومت و نخستوزیری سرلشگر فضلالله زاهدی بود و در بعد خارجی جایگزینی ایالات متحده آمریکا به جای بریتانیا در صحنه سیاسی ایران بود.
همچنین در پی تسخیر لانه جاسوسی و اوجگیری خط ضدامپریالیستی انقلاب، دولت آمریکا سیاستهای ضدایرانی خود را تشدید کرد و در همین رابطه طرح کودتای نوژه را به اجرا گذاشت. این کودتا با حضور افسران سلطنتطلب که در داخل کشور فعالیت داشتند صورت گرفت. در طرح عملیات قرار بود مراکز مهم قدرت همچون بیت امام(ره)، پادگانهای اصلی و رادیو تلویزیون توسط هواپیماهای جنگی بمباران شده و با خاک یکسان شود و سپس نیروی زمینی کودتا با حمایت برخی از واحدهای زرهی وارد عمل شوند و هر نوع مقاومت در برابر کودتا را از بین ببرند. کودتاچیان اعتراف کردند که برای اجرایی شدن این طرح با سازمان سیا هماهنگ بودند. حتی عراق هم از نحوه اجرای کودتا اطلاع داشت و با آمادهباش نیروهای نظامی در پی فرصتی بود تا در صورت پیشرفت طرح کودتا اقدامات لازم را برای حمایت از کودتاچیان انجام دهد، اما با پشت کردن دو نفر از نظامیان شرکتکننده در کودتا به کودتاچیان در شب قبل از عملیات و آگاه کردن مسئولان جمهوری اسلامی، کودتا در نطفه خفه شد.
مصر در دام زنجیرهای از کودتا
نظام شاهنشاهی مصر با انجام کودتایی در 1952 با همدستی برخی از افسران ارتش این کشور تحت عنوان افسران آزاد سرنگون شد.
این کودتا که نام دیگر آن انقلاب 1952 است به رهبری محمد نجیب، جمال عبدالناصر و محمد انورسادات صورت گرفت و اقدام آنان سبب خلع ملک فاروق از پادشاهی مصر و جایگزینی ملک فواد دوم شد، اما کمی بعد او نیز از سمت خود عزل و حکومت جمهوری جایگزین نظام پادشاهی مصر شد. استقلال سودان و پایان حضور نظامی بریتانیا در مصر ازجمله تبعات این رویداد بود.
در سال 2013 بار دیگر مصر کودتایی دیگر را تجربه کرد. در پی اعتراضات عمومی کودتا علیه مرسی رئیسجمهوری مصر و تجمعاتی که در میدان تحریر قاهره و شهرهایی چون اسکندریه، پورت سعید و سوئز برگزار شد، معترضان خواهان کناره گیری محمد مرسی شدند و در پی آن بسیاری از وزرای کابینه استعفا کردند. با اینکه حامیان رئیسجمهور هم تقلایی برای نشان دادن حمایت خود از مرسی نشان دادند، اما اعتراضات نسبت به حکومت او هر روز فزونی پیدا میکرد.
در نهایت ارتش مصر به رهبری عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع در شامگاه سوم ژوئیه 2013 اقدام به برکناری مرسی و دستگیری او و بسیاری از اعضای اخوانالمسلمین کرد.
صدام؛ کودتاچی دیکتاتور
عراق را باید کشور کودتاها نامید، چون بسیاری از قدرتگیریهای سیاسی در این کشور بر پایه کودتای نظامیان علیه دولت صورت میگرفت. در اولین کودتا در 23 تیر 1337 عبدالکریم قاسم که یکی از نظامیان چپگرا بود با حمایت شوروی اقدام به براندازی سلطنت فیصل دوم در عراق کرد و با این کار بساط رژیم سلطنتی را در این کشور بر چید. در پی این کودتا قاسم مقدمات خروج عراق از پیمان سنتو در سال 1959 را فراهم آورد و همکاری گستردهای را با شوروی آغاز کرد. غرب و در راس آن آمریکا که این سوگیری و گردش به چپ درنظام سیاسی عراق را بر نمیتافتند وارد عمل شدند و برخی از افسران ناراضی با طرحی که دست سازمان سیا در آن بشدت آشکار بود ترور عبدالکریم قاسم را در دستور کار قرار دادند. برای این کار شش نفر از جمله صدام حسین طرح ترور او را در 7 اکتبر 1959 پیگیر شدند که نافرجام ماند، اما در نهایت با قدرتگیری حزب بعث در سال 1963 کودتایی دیگر علیه عبدالکریم پیگیری شد و سرانجام این طرح با حمایت افسران ارتش موفق به انجام کودتایی خونین علیه عبدالکریم قاسم شد. بعد از او عبدالسلام عارف تا ۱۳ آوریل ۱۹۶۶ حکومت عراق را به دست گرفت، اما در همین تاریخ در یک سانحه هوایی مشکوک کشته شد و در پی آن برادرش عبدالرحمان عارف به قدرت رسید.
دوران حکومت عبدالرحمن محمد عارف دو سال بیشتر دوام نیاورد حزب بعث در دوران حکومت او اتهامات فراوانی ازجمله وابستگی او به سیا و آمریکا زدند در نتیجه در ۱۷ جولای ۱۹۶۸ کودتای نظامی بر ضدحکومت عبدالرحمن محمدعارف صورت گرفت و در نهایت با اخراج عارف به ترکیه، احمد حسن البکر به عنوان رئیسجمهور عراق انتخاب شد و صدام حسین بهعنوان مغز متفکر کودتا به عنوان نخستوزیر عراق منصوب شد. البته صدام حسین کسی نبود که به مقام نخستوزیری بسنده کند. او قدرت مطلق را در عراق میخواست. او برای اینکه به عنوان نیرومندترین چهره سیاسی عراق در بین مردم این کشور جلوه کند با انعقاد قرارداد 1975 با ایران خیالش را از مقابله نظامی با ایران راحت کرد. با نقشآفرینی صدام در سیاست عراق جایی برای مانور البکر باقی نماند بود و او ناچار شد در شب 17 جولای 1979 یک متن از پیش نوشته را که به مناسبت یازدهمین سالروز وقوع کودتای 17 جولای 1968 را قرائت کند که به وسیله برزان تکریتی رئیسکل استخبارات (ضدجاسوسی) به او داده شد و او را تهدید کردند اگر قرائت نکند فرزندش هیثم که در گروگان آنهاست کشته خواهد شد. حسن البکر در این نوشته ضمن اعلام کناره گیریاش از قدرت، صدام حسین را جایگزین خود در مقام ریاستجمهوری عراق اعلام کرد. صدام در طول دوران حکومتش البته مصون از تهدید کودتا نبود. وی بعد از تجازو به کویت و حمله نیروهای غربی به این کشور با توجه به فرار دو دامادش بنامهای حسین کامل حسنالمحید و صدام کامل حسن المجید به اردن مقدمات بازگشت به عراق به بهانه عفو آنان را فراهم آورد، اما بعد از مراجعت این دو، آنان را به بهانه شرکت در کودتا علیه صدام به قتل رساند.
افغانستان و پاکستان، قربانیان آشوب
افغانستان بعد از استقلال تا به امروز روی آرامش ندید و بسیاری از حکومت و دولتها در پی کودتای نظامی که اغلب آن خونین بود روی کار آمدند.
قدرت محمد ظاهر شاه آخرین پادشاه افغانستان با کودتای پسرعمویش ژنرال داوودخان سال 1352 به پایان رسید و داوود به عنوان اولین رئیسجمهور این کشور به قدرت رسید، اما در 27 آوریل 1978 بخشی از افسران داخلی با حمایت ک.گ.ب و با یک کودتای خونین حکومت داوود را سرنگون کردند و او و 3000 نفر دیگر را به قتل رساندند. داوود در پی اتخاذ سیاست بیطرفانه یا موازنه قدرتی میان آمریکا و شوروی در افغانستان بود که این رویه با سلیقه زمامداران شوروی همخوانی نداشت. بعد از داوودف نورمحمد ترهکی با تشکیل یک جمهوری خلقی تلاش گستردهای را برای نزدیکی به شوروی داشت، اما این رویکردها با ماهیت و فرهنگ حاکم در افغانستان ناهماهنگ بود و از این پس مجاهدان در این کشور فعالیت خود را آغاز کردند و زمانی که پایههای حکومت ترهکی در پی اقدامات نظامی مجاهدان تضعیف شده بود، هزاران نفر از سربازان روسی برای حمایت از او تجاوز آشکاری را علیه افغانستان آغاز کردند. با تضعیف قدرت ترهکی، حفیظالله امین نخستوزیر ترهکی او را کشت و قدرت را به دست گرفت. با این اقدام ارتش سرخ شوروی در 24 دسامبر 1979 با پیاده کردن هزاران سرباز در فرودگاه کابل کودتایی علیه امین ترتیب دادند و در پی آن حفیظالله امین کشته شد و ببرک کارمل که تابع محض شوروی بود جانشین او شد. با وجود دخالت 150 هزار نفره نیروهای نظامی شوروی در افغانستان این نیروی نظامی نتوانست به موفقیت کامل برسد و از این رو در 15 فوریه 1989 دستور عقبنشینی ارتش شوروی صادر شد. اما این اتفاق باعث قدرتگیری طلبههایی شد که نگاهی خشن به اسلام داشتند و کمی بعد با همکاری سرویسهای جاسوسی پاکستان و آمریکا اقدام به تشکیل گروهی تحت عنوان طالبان کرد. این گروهستیزه جو از هر شیوه برای سرکوب اقوام مختلف افغان استفاده کردند و اما با وجود اینکه در قدرت بودند دولت آمریکا به بهانه حملات یازده سپتامبر حمله گستردهای را به خاک افغانستان آغاز کرد. این اقدام گرچه به تضعیف شدید این گروه انجامید، اما همچنان بسیاری از اقدامات تروریستی در افغانستان و برخی دیگر از کشورها به نام گروه طالبان صورت میگیرد.
پاکستان نیز وضعیت ناآرامی از زمان استقلال داشت و از زمان شکلگیری حکومت مستقل این کشور کودتاهای زیادی به خود دید. در 7 اکتبر 1959 با لغو قانون اساسی توسط اسکندر میرزا رئیسجمهور و اعلام حکومت نظامی و عزل ژنرال ایوبخان رئیسجمهور، کودتا نظامی در این کشور به پیروزی رسید و مقدمات لغو قانون اسلامی و انحلال مجالس ملی پاکستان فراهم آمد. کودتای موفق دیگر، اقدام نظامی ژنرال ضیاءالحق بود که فرماندهی نظامی ارتش پاکستان را به عهده داشت و در 5 جولای ۱۹۷۷ ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر وقت را سرنگون کرد. ژنرال پرویز مشرف نظامی دیگری بود که مشرف در ۱۲ اکتبر ۱۹۹۹، در پی کودتایی بدون خونریزی با کنار زدن نواز شریف رئیس حکومت پاکستان شد.
سریال کودتای ارتش آتاتورکی
زمانی ارتش در ترکیه از قدرت بالایی برخوردار بود و از اینرو به محض اینکه رفتار و رویه دولت در این کشور را با معیارهای خود مطابق نمیدانست علیه دولت قانونی اقدام به کودتا میکرد.
اولین کودتا سا ل1960 رخ داد. در آن زمان ترکیه به لحاظ اقتصادی شرایط بدی داشت و همواره میان احزاب دموکرات و جمهوریخواه خلق اختلاف و تنش بود. از این رو، ژنرال جمال گورسل فرمانده نظامی ترکیه 27 می1960 علیه دولت عدنان مدرس کودتا کرد که این اتفاق باعث برکناری دولت و محاکمه مقامات دولتی و وزیران کابینه شد.
در پی این رویداد، نخستوزیر معزول به همراه 15 نفر از مقامات دولتی به اتهام خیانت و نادیده گرفتن اصول کمالیسم با مجازات اعدام روبهرو شدند. ارتش اداره امور را به دست گرفت و انتخابات در این کشور 18 ماه بعد از کودتا برگزار شد و قدرت به یک دولت غیرنظامی انتقال یافت. بیتوجهی به اصول کمالیسم همواره یکی از بهانههای ارتش برای کودتا در ترکیه بود. 11 سال بعد از کودتای اول زمانی که سلیمان دمیرل قدرت را در دست داشت و تنش سیاسی میان ترکیه و یونان بر سر جزیره قبرس به اوج خود رسیده بود، نظامیان در 12 مارس 1971 با بهانههایی چون نقض اصول کمالیستی، انحطاط بوروکراسی دولتی، تشدید اعتراضات دانشجویی و... کودتایی بدون خونریزی را علیه دولت دمیرل ترتیب دادند و موفق به سرنگونی دولت شدند. 9 سال بعد یعنی در 12 سپتامبر 1980 ترکیه بار دیگر شاهد کودتایی از سوی نظامیان بود که این بار برخلاف گذشته رویدادی تلخ و خونبار را برای نظام سیاسی و مردم این کشور رقم زد. ارتشیان این بار هم معتقد بودند که دولت ترکیه ضعفهای سیاسی و اقتصادی فراوانی دارد و عملکردش ناقص اصول سکولار مندرج در قانون اساسی این کشور است. ژنرال کنعان اورن با همین بهانهها در 12 سپتامبر 1980 نامهای به سلیمان دمیرل (نخستوزیر وقت)، بولنت اجویت (رهبر وقت حزب جمهوریخواه) و نجمالدین اربکان (رهبر حزب سلامت ملی) فرستاد که متن آن از قرار زیر بود: «حکومتتان فسخ شد. عضویت پارلمانیتان از بین رفت. دستورات آورنده ابلاغنامه را اجرا کنید.» در پی پیروزی کودتا مردم ترکیه شرایط سختی را تجربه کردند و طی دوران حاکمیت نظامیان در این کشور 230 هزار نفر محاکمه و بسیاری اعدام شدند.
در 28 فوریه 1997 چهارمین کودتا در ترکیه شکل گرفت که براساس آن بار دیگر ارتش به دولت برای کنارهگیری از قدرت هشدار داد. ارتش اینبار نجمالدین اربکان نخست وزیر اسلامگرای ترکیه را مجبور به استعفا کرد و در انتخابات در ترکیه برگزار شد و حزب رفاه هم از سوی قانون اساسی ترکیه منحل شد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد