به گزارش جام جم ، بهزاد خداویسی نقش کارگاه جوان را به شایستگی بازی کرد و به همراه حضورش در مجموعه روزگار جوانی تبدیل به یک چهره محبوب تلویزیونی برای مخاطبان شد.
خداویسی فارغالتحصیل مقطع کارشناسی بازیگری و کارشناسی ارشد کارگردانی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و از دهه 70 فعالیتش را به عنوان بازیگر، کارگردان، نویسنده و چهرهپرداز آغاز کرده است.
سوختهدلان، ناگفتهها، سرنخ، مدرسه مادربزرگها، خمره، سرنخ، غریبانه، آشوبگران، باد سبز لکلکها، ضیافت، ایران سرای من است، روزگارجوانی، آی آدمها و ساکن خانه چوبی ازجمله کارهای خداویسی محسوب میشود.
وی همچنین در حوزه کارگردانی فیلمهایی نظیر دخمه و قطار ساعت هشت و نیم را کارگردانی کرده است.
خداویسی در مجموعه تکیه بر باد در یک نقش خاکستری بازی قابل قبولی ارائه میکند و بعد از 15 سال فیلم ایران سرای من است با بازی او به اکران درآمده است. با خداویسی درباره حضور در کارهای تلویزیونی گفتوگویی انجام دادهایم.
دهه 70 در اوج دوران بازیگریتان بودید و با کارگردانهایی مثل مسعود کیمیایی همکاری میکردید. حضور در تلویزیون برایتان چه ویژگیهایی داشت؟
در دهه 70 سریالهای پرمخاطبی توسط کارگردانهای باتجربه ساخته میشد. سریال روزگار جوانی که در آن بازی داشتم توسط اصغر فرهادی نوشته شده بود وبرای نوشتن فیلمنامه سریال سرنخ، کیومرث پوراحمد سالها روی آن کار کرده بود. در 11ماه، فیلمبرداری 12 قسمت سریال با نظم و دقت انجام میشد تا سریال باکیفیتی به مخاطب عرصه بشود. به هر حال من در آن زمان، دوران اوج کاریام در تلویزیون بود و سفری به خارج از کشور برایم پیش آمد و در کار بازیگریام وقفه ایجاد شد و اتفاقا از این وقفه هم بدم نیامد.
چرا این وقفه در کار بازیگریتان به وجود آمد؟
به هر حال رفتن به این سفر اجتنابناپذیر بود و بعدش درگیر کارگردانی هم شدم. البته حالا با تمام قوا آمادهام که دوباره نقشهای خوب را بازی کنم.
در فرانسه فعالیت کاری نداشتید؟
بیشتر در حوزه نویسندگی فعالیت میکردم و چند کارم به فیلم و سریال تبدیل شد و کاظم بلوچی هم یکی از این متنها را تبدیل به فیلم تلویزیونی کرد.
الان شما را بیشتر نویسنده ـ کارگردان باید بدانیم؟
بله، در هر دوی این عرصهها فعالیت کردهام و دردوران مدت زندگیام بجز فعالیت در حوزه هنر، کار دیگری انجام ندادهام. این اواخر هم در مجموعه تاریخی معمای شاه به کارگردانی محمدرضا ورزی، ایفاگر نقش پرویز ثابتی مامور امنیتی رژیم گذشته هستم. پرویز ثابتی اولین نفری بود که دو ماه قبل از شاه در شرایطی که تمام داراییاش را به خارج منتقل کرده بود از ایران گریخت و تا سالها کسی نمیدانست زنده است یا مرده، اما بتازگی معلوم شده به آمریکا فرار کرده و در آنجا زندگی کرده است. پرویز ثابتی، شخصیت به ظاهر آرامی داشت که با راهنمایی محمدرضا ورزی بتدریج شخصیتش را پیدا کردم. در این مجموعه، پرویز ثابتی بیشترین رودررویی را با امیرعباس هویدا دارد که داریوش کاردان نقش وی را ایفا میکند وبازی در معمای شاه تجربه خوبی برایم محسوب میشود.
ظاهرا کتاب شعرتان هم منتشر شده است... .
بله، کتاب شعری با عنوان در کوچه پس کوچههای ونیز توسط انتشارات ادبی چاپ کردهام که شعر نو است. اغلب وقتم نیز با مطالعه و کتابخوانی همراه است.
بنابراین جایتان در برنامه کتاب باز امیر حسین صدیق خالی است... .
از حضور در برنامه کتاب باز استقبال میکنم. مهمترین لذت زندگیام کتاب خواندن و نوشتن است. به قول محمود دولتآبادی «اگر شش صفحه کتاب نخوانید، نمیتوانید یک صفحه کتاب بنویسید.» بنابراین باید شش برابرخواند تا بتوان چیزی نوشت.
شخصیتهای پلیس سریال سرنخ با توجه به این که وارد زندگی شخصیشان میشدیم بخوبی ترسیم شده بودند.
این دو پلیس خیلی رئال بودند و به نظرم تصویری درست از پلیس ایدهآل در این سریال ارائه شده بود.
آیا ویژگیهای فانتزی هم داشتند؟
نه، اصلا فانتزی نبودند، اما پلیسی بودند که در حوزه وظیفهشان درست عمل میکردند. دربخشهای مختلف سریال بتدریج وارد چالشهای زندگی شخصی این دو پلیس هم میشدیم و به همین دلیل بود که سرنخ خیلی به دل مخاطب نشست و از خاطرههای خوبم همبازی بودن با مرحومه پرویندخت یزدانیان بود و ایشان یک مادر مهربان و بازیگر خوب بودند.
از بازی در این سریال خاطراتی هم دارید؟
خاطره فراوان است. به نظرم جهانبخش سلطانی سوای بازیگر خوب بودنش، بسیار خوش زبان و بذلهگو و آدم اهل مطالعه و باسوادی است. خاطرات خوبی در این سریال با ایشان داشتم.
در سریال روزگار جوانی آدم باتجربه، متین و روشنفکر گروه جوانی بودید که با هم همخانه بودند. بازی در آن سریال برایتان چه ویژگیهایی داشت؟
فکر میکنم اصغر فرهادی این شخصیت را براساس ویژگیهای شخصیتی خودش نوشته بود.
مانند اصغر فرهادی شخصیت مجید در سریال ریش پروفسوری داشت... .
ریش پروفسوری جنبه ظاهری ماجراست (با خنده). این شخصیت اصالتی اصفهانی داشت و ابتدا قرار بود نقش را با لهجه بازی کنم. من درباره لزوم لهجه داشتن این شخصیت با اصغر فرهادی که بعد از نوشتن هر قسمت میآمد سر صحنه و با بازیگران همکلام میشد، حرف زدم. به نظرم متن این سریال در زمان خودش پر از نوآوری و نکات جذاب بود، این که چند جوان از شهرستان برای درس خواندن به تهران بیایند و درگیر مسائل مختلفی شوند، کمتر در تلویزیون مورد استفاده قرار گرفته بود. به نظرم چون اصغر فرهادی با این شخصیتها قرابت زیادی داشت و جنسشان را میشناخت، به خوبی توانست در درام نشان بدهد و فرهادی حرفهایی را که میخواست بزند از دهان مجید در سریال میگفت. در قسمتی از سریال که بعد از برد تیم ملی مردم شادی و خوشحالی میکنند و میآیند به خیابان، مجید شخصیتی که من بازی میکردم میگوید «ای کاش روزی هم مردم این شور و هیجان را برای هنرمندانشان که در سطح جهانی موفق میشوند نشان بدهند.» جالب است این اتفاق و استقبال بعد از بردن نخل طلاو اسکار برای او رخ داد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. در سریال روزگار جوانی عدهای در موقعیتهای مختلف از قبیل دستیار کارگردانی حضور داشتند که بعدها بسیار موفق شدند. مثل حمید فرخنژاد و بهرام بهرامیان.
آن زمان پیشبینی میکردید فرهادی دو دهه بعد به این توفیقات جهانی برسد؟
راستش را بخواهید در آن زمان نمیتوانستم چنین پیشبینی داشته باشم. معتقدم تجربیات فرهادی در تلویزیون خیلی به او کمک کرد تا در سینما موفق باشد و سالها نوشتن و کارگردانی در تلویزیون پختهترش کرد.
در حوزه ساخت فیلم بخصوص مستند سالها فعالیت داشتهاید، این عرصه چقدر برایتان دارای اهمیت است؟
در این چند دهه اخیر تعدادی فیلم مستند ساختهام که در جشنوارههای مختلف جوایز متعددی را به خود اختصاص داده، ازجمله فیلم داستانیام با عنوان «دخمه» که پیرامون تاریخچه زرتشتیان است، این فیلم در چند جشنواره بینالمللی به نمایش درآمد و چند جایزه هم گرفته است. یا فیلم دیگرم با عنوان «قطار ساعت هشت و نیم» که آن هم مستند است. تا امروز بیش از 14 فیلم مستند کوتاه و نیمهبلند ساختهام و کارگردانی بخصوص در ژانر مستند برایم جذابیتهای زیادی دارد.
در تکیه بر باد هم در قالب یک شخصیت خاکستری حضور موفقی داشتید... .
محمود معظمی از دوستانم بود و از من درخواست کرد که این نقش را برایش بازی کنم. نقش طول کمی داشت، اما حضورش در درام مهم بود.
با توجه به چهرهتان کمتر نقش منفی بازی کردهاید؟
در همین سریال تکیه بر باد و چند کار دیگر نقش منفی و خاکستری بازی کردم. بازی در کنار فرامرز قریبیان لذتبخش بود، کلی خاطره از دیدن فیلم گوزنها در سینما دارم.
از چه سنی به فیلم دیدن علاقهمند شدید؟
از شش هفت سالگی به همراه برادرم به سینما میرفتم و اغلب فیلمهای مرحوم کیارستمی را در دوران نوجوانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیدهام. در اینجا جا دارد ادای احترامی به این فیلمساز فقید و جهانی سینمای ایران داشته باشیم که خیلی زود از پیش ما رفتند.
مردم میگویند چقدر پیر شدهای
هنوز هم بعد از دو دهه مردم سریال سرنخ را به یاد دارند و در کوچه و خیابان با من دربارهاش صحبت میکنند و بعد از احوالپرسی میگویند چقدر پیر شدهای و درباره کم و کیف سریال صحبت میکنند. مردم ما باهوش هستند و کار خوب را از بد تشخیص میدهند. به نظرم سرنخ از کارهای ماندگار پلیسی تلویزیون است.
احمد محمد اسماعیلی
ضمیمه قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد