نامزدهای مستقل در کشمکش با دیکتاتوری حزبی آمریکا

مردم آمریکا تا چند ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری را برگزار می‌کنند که به اذعان تحلیلگران و کارشناسان خود این کشور، در برخی جنبه‌ها و جهات کاملا منحصر به فرد است. یکی از این موارد، احساس تنفری است که رای‌دهندگان و مردم آمریکا نسبت به دو نامزد نهایی این انتخابات دارند. نظرسنجی‌های چند ماه گذشته نیز نشان داد که حمایت مردم این کشور از دونالد ترامپ یا هیلاری کلینتون به دلیل برنامه‌ها و یا شعارهای انتخاباتی آنها نیست، بلکه علت آن تنفری است که مردم از هر کدام از این افراد دارند.
کد خبر: ۹۳۴۵۹۹

در چنین شرایطی، بحث ورود نامزدهای مستقل و به عبارت دیگر «جریان سوم» ممکن است طی ماه‌های آتی بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. در همین راستا، ران فوچکس رئیس یک موسسه نظرسنجی فراحزبی گفت: نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد رای‌دهندگان فکر می‌کنند حزب سوم می‌تواند ورود کند؛ در چنین انتخاباتی که اکثریت رای‌دهندگان از هر دو نامزد اصلی خوششان نمی‌آید دلیل خوبی خواهد بود که به مردم فرصت انتخاب یک گزینه دیگر داده شود.

معرفی 3 نامزد مستقل

یکی دیگر از نکات قابل توجه در انتخابات پیش رو ریاست جمهوری آمریکا این است که تعداد نامزدهای مستقل در این دوره نیز در مقایسه با چند دوره قبل بیشتر است. در همین راستا، تحلیلگران می‌گویند که پدیدار شدن این سه نامزد مستقل می‌تواند حوادث پیش‌بینی‌نشده‌ای را رقم بزند. داده‌های نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهد آزادی‌خواهان هر دو جناح سیاسی نگاه دیگری به نامزدهای مستقل دارند. گری جانسون 63 ساله و فرماندار سابق نیومکزیکو، خانم جیل استین از حزب سبز و اوان مک مولین افسر سابق سازمان سیا سه نامزدی هستند که احتمالا طی ماه‌های آتی اخبار بیشتری از آنها شنیده می‌شود.

جیل استین در سال 2012 نیز نامزد حزب سبز بود و مواضع سیاسی‌اش را تحت عنوان «قرارداد سبز» با تاکید بر مشاغل انرژی‌های تجدیدپذیر در سال 2030 تدوین کرده بود. او همچنین پیشنهاد کاهش بودجه نظامی و ساخت سیستم غذایی منطقه‌ای بر اساس کشاورزی ارگانیک پایدار را نیز داده بود. مک مولین هم که جنبش «ترامپ هرگز» را رهبری می‌کند، قبل از این‌که اولین کمپین انتخاباتی‌اش را راه‌اندازی کند از صندوق رای در 26 ایالت جا مانده است. با این حال او به عنوان یک نامزد جایگزین محافظه‌کار برای جمهوری‌خواهان مطرح است. بالاترین شانس مک مولین زمانی خواهد بود که ترامپ رقابت انتخاباتی را به دلایل نامعلوم ترک کند. آخرین نظرسنجی وال‌استریت ژورنال نیز نشان می‌دهد که جانسون در ایالت کلرادو که یکی از ایالات خاکستری آمریکا به شمار می‌رود، 15 درصد شانس دارد.

به عقیده تحلیلگران، به دلیل غیر قابل پیش‌بینی بودن این انتخابات، احتمال افزایش رای استین و جانسون وجود دارد. هنک شینکوپف، مشاور دموکرات‌ها اخیرا گفت که در حال حاضر به نظر نمی‌رسد این نامزدها بتوانند تاثیرگذار باشند اما اگر رقابت‌ها نزدیک‌تر شود آنها می‌توانند این رقابت را به سمت دیگر سوق دهند. او معتقد است انتخابات در این دوره بیشتر حول محور شخصیت افراد در جریان است تا اهداف رهبران احزاب. تاثیر این مساله می‌تواند در بلند مدت در نگاه مردم به دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان قابل توجه باشد. در این شرایط استین، جانسون و مک مولین می‌توانند نقش تعیین‌کننده در جذب آرای افرادی را داشته باشند که ازهر دو نامزد اصلی متنفر هستند.

معضل مشروعیت در انتخابات

مساله‌ای که کارشناسان آمریکایی طی چند ماه گذشته بر آن تاکید دارند، این است که بحران مشروعیت، انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 را به شدت تهدید می‌کند. مساله تنفر مردم از هر کدام از نامزدهای اصلی یکی از دلایل اصلی در این زمینه به حساب می‌آید. در حالی‌که طبقه متوسط آمریکا (مهم‌ترین گروه انتخاباتی) تحت شدیدترین شرایط اقتصادی قرار دارند و فساد سیستماتیک بخش‌های زیادی از سیاست در آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است، در نتیجه بسیاری از آمریکایی‌ها اعتقاد چندانی به گزینه‌های موجود ندارند.

این بحران مشروعیت تنها محدود به انتخابات ریاست جمهوری نمی‌شود. مردم این کشور، توانایی، کفایت و عملکرد نخبگان جامعه خود را به چالش می‌کشند. حدود سه‌چهارم آمریکایی‌ها عقیده دارند که اقدامات دولت واشنگتن دیگر مورد رضایت مردم نیست. در سال‌های اخیر نیز نظرسنجی‌های متعدد نشان داده که اکثریت مردم آمریکا آینده این کشور را در بحران پیش‌بینی می‌کنند. براساس مجموعه‌ای از نظرسنجی‌ها نیز، حدود 80 درصد آمریکایی‌ها بر این باورند که ائتلاف سیاست‌مداران، رهبران رسانه‌ای و لابی‌ها تنها در جهت تحقق اهداف خود آنها است و منفعتی برای مردم ندارند.

محسن جلیلوند، استاد دانشگاه:

کاهش شأن رئیس‌جمهور هدف کانون‌های قدرت در آمریکا

انتخابات این دوره از ریاست جمهوری آمریکا با تمام دوره‌ها فرق دارد. بیشتر مردم فکر می‌کنند که هیچ‌کدام از این نامزدهای دو حزب اصلی، لیاقت ورود به کاخ سفید را ندارند و بیشتر بحث ترجیح بد به بدتر هست. نظر شما در این باره چیست؟

احساس می‌کنم کانون‌های قدرت در آمریکا بر آن هستند تا شأن ریاست جمهوری را پایین بیاورند. دیگر رئیس‌جمهورهایی مانند روزولت و کندی وجود ندارند تا بتوانند آمریکا را به این راحتی اداره بکنند. تصور می‌کنم که کانون‌های قدرت در آمریکا برای این‌که بتوانند قدرت رئیس‌جمهور را پایین بیاورند، می‌خواهند کاراکتر و شخصیت خود رئیس‌جمهور را پایین بیاورند و با آوردن افرادی در راس قدرت بتوانند براحتی اقتدار آن را بشکنند و آن‌را به نحوی در سطوح بالا توزیع کنند. تصورم این است که کانون‌های قدرت بر آن هستند تا قدرت رئیس‌جمهور را اول به صورت نمادین توزیع بکنند، بعد وقتی این تفکر نهادینه شد، بتوانند سیاست‌های خود را پیش ببرند و اینها با رئیس‌جمهور قدرتمند نمی‌توانند کنار بیایند.

بجز یک مورد که در آن سرمایه‌داری به نام «راس‌پرو» توانست در یک حزب سوم مطرح شود، تاکنون دو حزب اول در آمریکا بر قدرت سوار بودند، چرا حزب سوم قدرتمندی در آمریکا نیست؟

آمریکا ساختار دو حزبی دارد و حزب سوم نمی‌تواند در آن قدرت بگیرد، چرا که مدیریت دو حزب برای کانون‌های قدرت راحت‌تر از تکثر احزاب است، زیرا جمعیت آمریکا زیاد است و اقتصاد آن قدرتمندترین اقتصاد جهان. در حقیقت دونالد ترامپ همان راس پروی سرمایه‌دار است که اوایل دهه 90 از حزب مستقل بالا آمد، اما ترامپ مثل راس پرو به شکل مستقیم و مستقل عمل نمی‌کند و فعلا با گاری حزب جمهوریخواه به پیش می‌رود. ترامپ تجربه راس پرو را دارد و تشکیلات سیاسی حزب جمهوریخواه را هم با سرمایه‌های خود خریده است. همه می‌دانیم که او یک بساز بفروش است و هیچ‌گونه سابقه سیاسی ندارد، پس چطور می‌تواند اولین کشور دنیا را اداره کند.

آیا به نظر شما این نوع سیستم انتخاباتی، دیکتاتوری حزبی نیست؟

رابرت میخلز به مطلبی در کتاب «جامعه‌شناسی احزاب» اشاره می‌کند و آن قانون آهنین الیگارشی است. وی در این کتاب می‌نویسد: وقتی که احزاب به یک نقطه و مرحله‌ای می‌رسند یک الیگارشی ایجاد می‌کنند و برخی آدم‌ها را دور خود جمع می‌کنند و دیواری آهنین دور خود می‌کشند و مانع ورود دیگران می‌شوند. آلکسی دوتوکویل در کتاب خود به نام «دموکراسی در آمریکا» هم همین نظریه را مطرح و عنوان می‌کند که در آینده همچین اتفاقی خواهد افتاد. آنهایی که در آمریکا رئیس‌جمهور می‌شوند، دست‌پرورده کانون‌های قدرتی هستند که در جامعه آمریکا توزیع شده و به شکل هرمی عمل می‌کنند و خیلی مواقع شاهد آنیم که در آمریکا نوعی مدیاکراسی یا حکومت رسانه‌هاست. رسانه‌ها در آمریکا طوری افکار عمومی را آماده می‌کنند که بتوانند نیروهای خود را خیلی راحت به قدرت برسانند و این همان قانون آهنین الیگارشی احزاب است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها