شاخص اول: این بحران سرآغاز تغییر جدی در اوضاع فعلی منطقه غرب آسیا و حرکت آن به سمت شکلگیری «خاورمیانه جدید» است.
در دو سوی این بحران، یکسو محور مقاومت است و سوی دیگر محور شر است که هر دو طرف با تمام امکانات به دنبال یکسره و قطعی کردن شرایط به نفع خود هستند که سرانجام آینده این منطقه مهم را به نفع منافع خود مشخص و به کنترل خود درآورند. این شاخص بسیار مهم و حیاتی محسوب میشود.
شاخص دوم: دوران گذار منطقه از نظم قدیم به نظم جدید است. شماری از دولتهای مستبد که از حمایت آمریکا برخوردار بودند، سرنگون شدند و در نتیجه شرایط با یک خلأ توازن قدرت استراتژیک روبهرو شده است و این بازی دومینو ادامه پیدا میکند و جنگ داخلی سوریه هم آن معنی را تفسیر میکند.
در حقیقت خاصیت دوران گذار، وضعیت بسیار خشن و بیثباتی است، زیرا هر کدام از کنشگران منطقهای و بینالمللی سعی وافر دارند که در ائتلافسازی و محورسازی، یارگیری بیشتری کنند که بتوانند سهم بیشتری از منافع آینده منطقه را به خود اختصاص دهند. به همین دلیل شاهدیم که تمام قدرتهای بزرگ دنیا در تکمیل این پازل نقش داشتهاند و ائتلافها هم بهصورت خیلی روشن به منصه ظهور رسیده است؛ ائتلاف و محور غربی که بهعنوان محور شر عنوان میشود و طرف مقابل آن محور مقاومت. همین دو شاخص نشان میدهد که بحران سوریه، بحرانی بسیار عمیق و جدی است که تغییرات و وضعیت آینده منطقه را مشخص خواهد کرد. اگر سوریه سقوط کند، محور مقاومت در محاصره و فشار و حتی ممکن است در معرض نابودی قرار گیرد و اگر این کشور بر حل بحرانها فائق بیاید، شاهد افزایش روزافزون مقاومت خواهیم بود.
بحران سوریه با تحولات ترکیه نیز گره خورده است. درباره ترکیه باید اذعان کرد که در ابتدای شروع جنگ داخلی سوریه، مقامات ترکیه به نوعی دچار توهم شدند و تصور میکردند که نظام سوریه و بشار اسد مانند لیبی و سرهنگ قذافی با مختصر عملیات نظامی دچار فروپاشی شده و لقمهای دلپذیر برای ترکیه فراهم خواهد شد.
نیت اصلی ترکها، تصرف سرزمینهای شام و الحاق آن به ترکیه و تشکیل یک امپراتوری عثمانی جدید بود، حتی آقای اردوغان در آن زمان اظهار کرد که تا دو هفته دیگر در مسجد جامع دمشق نماز جمعه خواهیم خواند.
اشتباه استراتژیک آقای اردوغان که اغواهای قطر و عربستان هم در ارتکاب آن بیتاثیر نبود، باعث شد که ترکیه در محور شرارت قرار گرفته و مسیر عبور تروریستهایی را که مورد حمایت مالی و پشتیبانی آمریکا، اسرائیل، قطر و عربستان بودند، از داخل خاک خود به سوریه فراهم کند، اما در میانه راه اردوغان متوجه اشتباههای خود شد و سعی کرد با انجام حرکتهای تاکتیکی خود را از طلسم مرگباری که گرفتار آن شده بود، نجات دهد.
انفجارهای ترکیه، برهم خوردن ثبات و آرامش این کشور و همچنین اشتباه بزرگ در ساقط کردن هواپیمای نظامی روسیه، خسارتهای سنگینی را متوجه ترکیه کرد. وقوع کودتا هم زمینه برهم خوردن توازن قدرت ترکیه را فراهم آورد و حزب عدالت و توسعه و شخص آقای اردوغان را وارد فاز جبران گذشته کرد.
این کودتا شوک شدیدی را به رئیسجمهور ترکیه وارد کرد، چراکه متحدان قدیمی آن از جمله آمریکا، اروپا و عربستان نهتنها از حاکمیت ترکیه در مقابل کودتاگران حمایت نکردند، بلکه با کودتاگران همراهیهایی هم داشتهاند.
در شرایط کنونی اردوغان متوجه اشتباهات خود شده و به همین دلیل است که در اولین سفر خارجی خود بعد از کودتا، روسیه را انتخاب کرد و کوشید یک تعادلگرایی را نسبت به همسایگان خود بخصوص جمهوری اسلامی ایران و روسیه اعمال کند و صحبتهایی را برای بستن معبر ورود تروریستها عنوان کرده است.
شاید در آینده محور ترکیه، ایران و روسیه برای حل بحران سوریه شکل گیرد، اما نکته این است که محور غرب در این شرایط کاملا شکست خورده است، به این دلیل که زمانی تروریستهای تکفیری تا 40 کیلومتری کربلا رسیده بودند و قسمت اعظم خاک سوریه را هم در اختیار داشتند، اما اکنون به اضمحلال خود رسیدهاند.
احمد دستمالچیان - سفیر پیشین ایران در لبنان
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد