مادرم خود را گم کرده است او از تیپ و قیافه پدرم ایراد می گیرد. پدر و مادرم چهار سال قبل بهطور توافقی از هم جدا شدند. هیچکس نمیدانست این طلاق حیلهای است برای نقدکردن سهم ارثیهای که پدرم از مادربزرگم میخواست. یک سال از جدایی ظاهریشان گذشت. ما گاهی قرار ملاقات میگذاشتیم و با او مخفیانه به این طرف و آن طرف میرفتیم.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رکنا ، در این مدت، من با پدرم بودم. دو عمهام خیلی اذیتم میکردند و از نگاه تحقیرآمیز دیگران عذاب میکشیدم. پدر و مادرم دلداریام میدادند و میگفتند: صبرکن. ارزشش را دارد.
او بالاخره با این کلک، حق ارث خودش را گرفت. بیچاره مادربزرگ نگران آینده من بود و پدرم از همین مسئله سوءاستفاده کرد و شرط گذاشت برای ازدواج مجدد با مادرم، باید یک زندگی شیک و درست و حسابی به هم بزند.
ما زندگی خود را از سر گرفتهایم، اما مادرم دیگر آن زنی نیست که صادقانه تن به زندگی بدهد. یک سال جدایی هرچند ظاهری، از او آدم دیگری ساختهاست. مشکوک میزند. مدام با گوشی تلفن همراهش درگیر است و سر کوچکترین بهانهای، با پدرم دستبهیقه میشود.
حالا برای پدرم شرط گذاشتهاست که دار و ندارش را باید به نام او سند بزند. حالم از این زندگی به هم میخورد. از خانه فرار کردم و به خانه مادربزرگم رفتم. حقیقت را به او گفتم. زندگی با اینهمه ریا و دروغ به پشیزی نمیارزد. پدر و مادرم درس بزرگی به من دادند و آن اینکه آدم دروغگو آخر و عاقبت ندارد. دیروز مادرم از خانه قهر کرد و کارش به جایی رسیدهاست که حالا از تیپ و قیافه پدرم ایراد میگیرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد