
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در نمایشهای آیینی و سنتی ایرانی که به مقولات اجتماعی میپردازند شاهد نقدهایی هستیم که با زبان طنز بیان میشوند. چرا طنز در این کارها غالب میشود و صراحتی در بیان انتقادات نیست؟
کسانی که میخواهند در عرصه نمایشهای شادیآور ایران انتقادی کار کنند، باید هم به انتقاد توجه داشته باشند و هم به طنز و هیچ کدام از این دو نباید به دیگری غالب شود. وقتی میگوییم طنز، این لغت همراه خودش نیش و گزندگی دارد. به قول معروف که میگویند گردو گرد است، اما هر گردی گردو نیست. ممکن است یک نوشته طنزآمیز خندهدار باشد، اما هر نوشته خندهداری طنز نیست، چون در طنز نیش و نوش همراه است و باید گزندگی داشته باشد.
شما هم در نمایش تازه تان انسانم آرزوست از همین شیوه طنازانه استفاده کردهاید؟
انسانم آرزوست، داستان تلخ و گزندهای دارد، باید راهکاری پیدا میکردم تا این نقد را در قالب طنز بگویم که هم گزنده باشد و هم آزاردهنده نباشد. در چنین شرایطی نوع اتفاقات و چینش وقایع مهم است. اگر رگههای مضحکه و کمدی را در طول قصه به کار ببریم، هم قصه پیش رفته و هم در بزنگاههایی کمدی اتفاق افتاده و موجب انبساط خاطر میشود، اما اگر بخواهیم فقط به جنبههای خندهآور ماجرا توجه کنید و قصه به حاشیه برود و تاکید فقط روی خنداندن باشد هم خوب نیست. این دو بخش باید در کار موازی هم پیش برود.
در نمایش انسانم آرزوست مانند بسیاری از آثارادبی و دراماتیک دنیا به تقابل فقر و ثروت پرداختهاید. این پرداخت در نمایشهای ایرانی چقدر با دیگر فرهنگهای جهان متفاوت است؟
خیلی وقتها معیارهای اخلاقی تعیینکننده فرق متفاوتند. در بعضی آثار مانند شاهزاده و گدا، تقابل بین فقر و ثروت است. این یک معضل جهانی است که از بدو تشکیل اجتماع، بشر با آن درگیر بوده است، اما تفاوت این تقابل در فرهنگ ما با دیگر بخشهای جهان در بنمایههای مذهبی ماست و باورهایی که داریم.
به نظر میرسد به در انسانم آرزوست، این بنمایههای مذهبی توجه داشتهاید و سیاه در این نمایش بارقههایی از عرفان دارد. درست است؟
بله. هیچ وقت نمیتوان اثری را از نویسندهاش جدا کرد. من در همین اجتماع زندگی میکنم و مختصری از این فرهنگ غنی را میشناسم. طبیعتا برای من عرفان کارکردی اجتماعی دارد. زهد، عرفان و تقوای تنها به درد نمیخورد. زمانی پرهیزگاری خوب است که فرد در خدمت جامعه باشد و مفید واقع شود. در این قصه من نگاهی اینچنین داشتهام، شیخ چراغ به دست خودش یک نشانه است که به صورت نمادین آوردهام و در حقیقت پیر راهنماست. درست است که مهرک قصه ما، از او میپرسد راه مسجد کجا ست، اما پیر او را به سمتی هدایت میکند که مفهوم واقعی شعر معروف سعدی: «عبادت بجز خدمت خلق نیست» را نشان بدهد.
به نظر شما سیاه نسبت به گذشته به روز شده است؟
سیاه در طول تاریخ حیات خودش حرکت کرده است، همین طور که زمان میگذرد و جامعه تحول پیدا میکند او هم متحول شده است. همین نمایش تختحوضی که ما این روزها اجرا میکنیم نسبت به صدسال قبل بهروزرسانی شده است. قبلا فقط تخت حوض بود، اما الان در دکور اجرا میشود. در سالهایی هم که وارد نمایشهای لالهزار شده بود آنجا دکورهای عریض و طویلی ثابت داشتند، اما امروز ما در نمایش انسانم آرزوست دکور را هم متحرک کردهایم و برای هر قسمت از نمایش دکور تغییر و فضاهای جدید ایجاد میکند.
ما مردم عبوسی شدهایم. میخواهیم جدی حرف بزنیم و جدی بشنویم. در صحنه نمایش هم کارهایی بیشتر با اقبال روبهرو میشوند که بیانی جدی دارند. چرا این اتفاق افتاده و بیان طنز گونه نسلهای گذشته کمرنگ شده است؟
نمیتوانیم در این مورد حکم قطعی بدهیم، مگر این که آمار دقیقی داشته باشیم، اما این حقیقت است که زندگی گران قیمتی اطراف ما را گرفته است و همین فشارهای عصبی را زیاد میکند. سختیای که در این روزگار پیدا شده تنها مختص جامعه ما نیست و در خیلی جوامع دیگر هم هست، اما این مشکلات باعث شده از شادی و همنشینی با هم فاصله بگیریم و خانوادهها بیشتر اوقات پای جعبه جادو مینشینند بدون این که شاد باشند یا با یکدیگر حرف بزنند، در حالی که در کنار هم شاد بودن روحیه آدمها را تلطیف و خستگی را کم میکند.
نمایشهای آیینی و سنتی میتواند شادی از دست رفته صحنههای نمایش را به مردم برگرداند؟
بله، اساسا بستر ارائه نمایشهای شادیآور ایرانی، مجالس شادی و عروسی بوده است. اگر امروز هم محلهایی دایر شود ویژه اجرای نمایشهای شادیآور ایرانی، میشود شبهای قشنگ ایرانی تدارک دید که مردم بیایند با اقوام و دوستان خود بنشینند و لذت ببرند و هم به نشاط برسند و هم فضایی ایجاد شود که روح و روانشان شاد شود. تماشاگرانی که میآیند نمایش انسانم آرزوست را میبینند حداقل تا یک هفته شادند و با تخلیه انرژی و شادکامی به خانه میروند. چهبسا بیاختیار در طول روز لبخند بزند. خنده بر هر درد بیدرمان دواست. خندیدن و شادمانه زیستن نیاز آدمیزاد است. نهتنها در اینجا بلکه در همه جای دنیا نمایشهای کمدی موزیکال طرفدار دارد.
به نمایش موزیکال اشاره کردید. به نظر میرسد در نمایش انسانم آرزوست هم اهمیت ویژهای به موسیقی دادهاید. برای این نمایش تصنیف ساختهاید که حاجی فیروزها روی صحنه اجرا میکنند. چرا از همان قطعات ضربی متداول این گونه نمایشها استفاده نکردید؟
به دلیل اینکه ریتم و موسیقی در چنین نمایشهایی بسیار تاثیرگذار است و اهمیت بسیاری دارد. من در نمایشنامه، اشعار کوتاهی نوشته بودم. اگر قرار بود همانها کار بشود میتوانست در حد قطعات زیبای ضربی باشد. ولی ترجیح دادم خانم هنگامه مفید، ترانهسرایی که هم موسیقی ایرانی را میشناسد و هم با نمایشهای شادیآور ایرانی آشنا ست از ذوق و قریحه خودش استفاده کند و براساس ترجیح بندهایی که من نوشته بودم تصنیفهای جدید بسازد. مجموعه تصنیفها خیلی دلنشین از کار درآمد و من نگذاشتم گروه موسیقی آنها را اجرا کند، بلکه تصمیم گرفتم جلوه نویی از حاجی فیروز روی صحنه داشته باشم و خواندن ترانهها را سپردم به دسته حاجی فیروزها که هم بخوانند و هم صحنه را تعویض کنند و بخش قابل توجه این نمایش هم همین قسمتهای موزیکال است.
سیاه هنوز هم میتواند برای مردم جذاب باشد
وقتی هنوز مردم به دیدن این نمایشها میآیند و لذت میبرند یعنی هنوز سیاه مخاطب دارد. تماشاگرانی که به تماشای نمایش انسانم آرزوست، میآیند مردم همین دوره و زمان هستند و در پایان نمایش، بازیگر نقش سیاه را بیشتر از همه تشویق میکنند.
زینب مرتضایی فرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد