در آمریکا بر خلاف آنچه در رسانه میبینیم در پشت قضیه، کانونهای قدرت هستند که برنامههایی را برای رئیس جمهور مینویسند و نامزدهایی که توان عملی کردن این برنامههای تدوین شده را دارند با شگردهایی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب میشوند.
بهعنوان مثال، اگر شما انتخابات ریاست جمهوری را در سال 2001 در نظر داشته باشید در آن جورج بوش و الگور شرکت کرده بودند.
ال گور رای بیشتری آورد ولی برنامهای که تحت عنوان «آمریکای قرن 21» نوشته بودند، برنامه ای بود که جورج بوش پسر میتوانست آن را اجرا کند، ازاین رو، سیستم آمریکا با بالا پایین کردن رای، ال گور را کنار گذاشت و بوش پسر را بر مسند قدرت نشاند و آن اتفاقاتی که در افغانستان و عراق افتاد.
اکنون ما میبینیم که کلینتون و ترامپ، هر دو وعدههای مختلفی میدهند اما علیالقاعده این وعدهها قرار نیست که اجرا شود.
مورد دوم اینکه رئیسجمهور هم در آمریکا محدودیتهایی دارد. این نکته درست است که آمریکا یک سیستم سیاسی ریاستی است اما رئیسجمهور در این کشور هم دارای برخی محدویتهاست. مورد سوم اینکه تا زمانی که شما پشت میز ننشینید، نمیتوانید محدودیتهایی راکه روسای جمهور آمریکا با آن درگیر هستند، لمس کنید.
رئیس جمهور در آمریکا هم با این سه حالت وارد کاخ سفید میشود. نکته دیگر این که معمولا نمی شود روی روند تحولات برنامهریزی کرد و این ذات حرکت جهان است و شما هر قدر برنامهریزی دقیق داشته باشید، وقایعی اتفاق میافتد که به هر صورت برنامه ریزی شما را مختل میکند.
در هر صورت رئیس جمهور آمریکا خیلی از کارها را بر اساس برنامه انجام میدهد اما روند تحولات جهان این برنامهریزی را هم مختل میکند و به این دلیل اوباما و هیچ کدام از رئیسجمهورهای آمریکا نمی توانند به همه وعدههایی که داده اند، عمل کنند.
محسن جلیلوند - کارشناس مسائل بینالملل
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد