او معتقد است باید پدر و مادرها فارغ از شغل و پست اداریشان برای بچههایشان وقت بگذارند و با آنها بازی کنند و آن را کار بیهوده فرض نکنند و از سوی دیگر باید رفیق باشند تا بچهها خیلی راحت حرف دلشان را به آنها بزنند. مسلمی دو فرزند دارد؛ یکی پسر که دانشجوست و دیگری دختر که کلاس اول ابتدایی است. همین بهانهای شد تا با او همصحبت شویم.
آقای مسلمی! شما سالهاست برای بچههای این مملکت وقت میگذارید و برنامه تولید میکنید. آیا در زندگی شخصیتان هم برای فرزندانتان زمان میگذارید؟
این وظیفه هر پدر و مادری است که برای بچههایش وقت بگذارد و شنونده حرفهایشان باشد. من هم تا جایی که وقت داشته باشم این کار را میکنم، اما باید اعتراف کنم وقتی برنامهای ملی میشود، متاسفانه وقت ما برای رسیدن به زندگی شخصی نیز کمتر میشود. من هم دلم میخواهد با بچههایم بازی کنم، اما راستش را بخواهید خیلی وقت نمیکنم. البته پسرم بزرگ شده و دانشجوست، اما دخترم کلاس اول ابتدایی است. تلاش خودم را میکنم با دخترم در خانه همبازی شوم.
روانشناسان معتقدند اگر میخواهید رفیق خوبی برای بچههایتان شوید، حتما خودتان را همسن و سال آنها فرض کنید. آیا شما هم به این مساله معتقدید؟
بله، وقتی چنین تصوری داشته باشیم، میتوانیم با بچهها ارتباط خوبی برقرار کنیم. باید وارد دنیای بچهها شد تا مسائل آنها قابل درک باشد. من همیشه اعتقاد دارم برای نزدیک شدن به بچهها باید مثل آنها فکر کرد و از نگاه آنها به موضوعات توجه کنیم. این وظیفه هر پدر و مادری است، حتی معلمها هم باید این ویژگی را داشته باشند تا در کارشان موفق باشد. با توجه به اینکه شغل تخصصی من و دو همکار دیگرم در برنامه فیتیلهایها، ساخت برنامه برای کودکان است، به همین دلیل باید چنین نگاهی داشته باشیم.
فکر میکنید کودک درونتان زنده است؟
بله و تا زمان مرگم کودک درونم زنده میماند.
پس چرا بین والدین و فرزندانشان همیشه فاصله وجود دارد؟ باید چه کار کنیم این فاصله کمتر شود؟
بخشی از این مساله به فرهنگمان برمیگردد که باید روی این مساله کار کرد، زیرا تعریف ما از بچه خوب این است که حتما ساکت باشد. درحالی که این معیار درستی نیست. وقتی کودک بودم این معیار بچه خوب بود و همین باعث شد شیطنت و کودکی نکنم و همیشه بچه ساکتی باشم. شاید دلیل این که کودک درونم زنده است، به این خاطر است که کودکی نکردم. باید رسانه روی این موضوع کار کند تا این تعریف در فرهنگمان اصلاح شود. نباید بین والدین و بچهها فاصله باشد. اتفاقا باید بگذاریم بچهها راحت حرفشان را بزنند. برای آنها شخصیت حقیقی قائل شویم و در بخشی از کارهایمان آنها را مشارکت بدهیم. وقتی ما با توجه به سنشان به آنها مسئولیت بدهیم، حتما استقبال خواهند کرد. باید بچهها احساس کنند نظرشان برای والدین مهم است. در این صورت میتوان فاصله را کم کرد. متاسفانه برخی والدین دور از شأن خودشان میدانند با بچههایشان بازی کنند؛ درحالی که باید فارغ از پست اداریشان فقط وارد دنیای بچهها شوند.
شما به عنوان یک پدر چقدر با دنیای بچههایتان مانوس هستید؟
تلاش خودم را کردم تا به بچههایم همیشه شخصیت بدهم، نظرشان را بپرسم و برایشان وقت بگذارم.
رابطه خودتان با پدرتان چطور است؟
رابطه من با پدرم رسمی و توام با احترام است. از کودکی همینطور بوده، اما دلم میخواست رفیق بودیم و به قول معروف از سر و کول پدرم بالا میرفتم! معتقدم باید رابطه والدین با بچهها صمیمی توام با احترام باشد. البته منظورم به هیچ وجه بیاحترامی نیست، ولی چرا با بچههایمان رفیق نیستیم. وقتی ما با فرزندمان دوست باشیم، او خیلی راحت با ما حرف میزند و مشکلات را بدون ترس و واهمه بیان میکند. باید رابطه صمیمانه، جایگزین رابطه خشک و رسمی شود.
چه رفتاری را از پدرتان یاد گرفتید و به بچههایتان منتقل کردید؟
پدرم همیشه بر ادب، احترام و دروغ نگفتن تاکید میکند و من هم تا جایی که توانستم این رفتار را به بچههایم یاد دادهام.
کامبیز بهارمست - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد