«جغرافیای تقاطع» که چندی پیش بین ایران به عنوان سمبل مقاومت و آمریکا به عنوان سمبل سلطه در خلیجفارس و همچنین در جنگ بین عراق و ایران وجود داشت بعد از یاس از شکست ایران، به منطقه مدیترانه کشیده شد که اولین مصداق آن جنگ 33روزه بین اسرائیل و لبنان بود که مشخص کرد امکان شکست مقاومت وجود ندارد. پس از شکست رژیم صهیونیستی در این جنگ، جنگ غزه نیز اتفاق افتاد و مشخص شد که در این حوزه نیز امکان پیروزی وجود ندارد و حال شاهدیم که این مبارزه به حوزه سوریه در محدوده مدیترانه رسیده است.البته مختصات جنگ سوریه بسیار وسیعتر از جنگهای لبنان و غزه است زیرا در این نبرد، 60 کشور علیه یک کشور، جنگ را آغاز کردند و تصمیم گرفتند سوریه را شکست دهند اما دیدیم در این شرایط، ایران یکتنه در کنار سوریه، در مقابل 60 کشور ایستادگی کرد و در این نبرد که نظام سلطه قصد ساقط کردن حکومت سوریه را داشت، استراتژی حمایتی مقاومت بود که چنین اجازهای را نداد.
نظام سلطه، در شرایط حداقلی به دنبال تجزیه سوریه بود اما استراتژی مقاومت تاکید داشت که با قدرت نظامی نباید یک حکومت ساقط شود چون این رفتار با اصول روابط بینالملل سازگار نیست. ایران به عنوان محور مقاومت تاکید داشت که مردم سوریه باید در مورد اصلاحات در این کشور در یک انتخابات تصمیمگیری کرده و مذاکره بین دولت و مردم سوریه صورت گیرد. اما آمریکا در سوریه به دنبال استراتژی کودتا بود و حتی گروههایی را مسلح و تجهیز کرد تا حکومت سوریه را به این روش ساقط کنند.استراتژی سلطه در این ماجرا دچار پارادوکس مشروعیت گروههای حاضر شد ولی استراتژی مقاومت که ایران طراح آن بود، بدون اینکه با پارادوکسی مواجه شود رسما اعلام کرد که از دولت مستقر در کشور که با انتخابات بر سر کار آمده است، حمایت میکند.پارادوکس دیگری که استراتژی آمریکا در سوریه با آن مواجه شد این بود که بین بازیگران مختلف ترک، کرد و عرب بشدت اختلاف بهوجود آمد بهطوری که ابتدا دولت اردن مخالفت خود با مدل کودتا را اعلام کرد و سپس مصر نیز از این روش پیروی نمود.
بحث دیگر این بود که چرا آمریکا رسما ارتش خود را به این میدان جنگ وارد نکرده یا اینکه چرا دیگر کشورهای منطقه، مانع از حضور مستقیم ارتش خود به سوریه شدند که در پاسخ باید گفت آنان اعتقاد داشتند استفاده از مدل کودتا بهترین راه برای مبارزه و مخالفت با دولت و ارتش سوریه است.آمریکا میدانست که ورود ارتش این کشور به سوریه به دلیل حضور روسیه در پایگاه نظامی سوریه، خطرات بسیاری دارد، ضمن اینکه ایران، سوریه را به عنوان پایگاه مقاومت در منطقه نگاه میکند و اجازه سقوط دولت قانونی این کشور را نمیدهد، لذا اگر ارتش آمریکا وارد چنین جنگی میشد قطعا بالاترین میزان جنگی که به نوعی جنگ جهانی بود، رخ میداد. از سال 2011، ایران و سوریه در مقابل60 کشور مقاومت کردند و تنها از 2015 بود که روسیه وارد میدان مبارزه شد و از این زمان بود که روند نبرد از شرایط تساوی به برد مقاومت، تبدیل شد و آمریکاییها متوجه شدند امکان تغییر روند فعلی وجود ندارد و بر این اساس شاهدیم که تلاشهای گسترده سیاسی، نظامی، اقتصادی و حقوقی را صورت دادند تا دولت آمریکا بتواند در این مسیر امتیازاتی را به دست بیاورد.لذا آتشبس سوریه، نه از این جهت است که مسیر پیروزی را تغییر دهد بلکه آتشبس کوتاهی برای بازسازی نیروهاست بنابراین مسیر، همانی خواهد بود که طی دو سال گذشته اتفاق افتاده و استراتژی مقاومت پیروز شده است. آتشبس، تاکتیکی است که در هر زمان قابل استفاده است و با توجه به مسیر نبرد، پیروزی مقاومت حتمی است و هیچ تغییر مسیری را ایجاد نمیکند لذا نباید نگران بود که این آتشبس، ایران را در جایگاه یک قدرت کنار گذاشته شده، قرار دهد.
دکتر مصطفی مصلحزاده - سفیر پیشین ایران در اردن
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد