این اظهارات رئیسجمهور منتخب کشوری است که در شورای امنیت حق وتو دارد و هر زمان که خواسته، دیدگاهها و مواضع خود را به سازمان ملل تحمیل کرده است، اما سازمان ملل را بیخاصیت میداند. پیامی که این تصور منعکس میکند، این است که رئیسجمهور منتخب آمریکا سودای یکجانبهگرایی در سر میپروراند. اظهارات ترامپ درباره همکاری با متحدان در چارچوب اتحادیههایی مانند ناتو نیز همین معنا را منعکس میکند. تجربه زمامداری جمهوریخواهان در سالهای پس از جنگ سرد نشان میدهد، نهتنها ترامپ بلکه سایر جمهوریخواهان نیز چنین دیدگاهی دارند، اما آنها هم در اجرای دکترین نظم نوین جهانی شکست خوردند و موجب دوری سایر قدرتهای بینالمللی از آمریکا شدند و در عین حال با هزینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی-امنیتی که برای آمریکا به بار آورد، باعث انتقادهای سنگین داخلی علیه جمهوریخواهان شد و در داخل آمریکا اعتراضات به سیاستهای جمهوریخواهان را رقم زد؛ فضایی که دموکراتها از آن سود جستند و قدرت را بهدست گرفتند. درسال 1994 آرزوی بوش پدر برای ریاست جمهوری در دور دوم به باد رفت و بیل کلینتون به قدرت رسید. در سال 2008 نیز اوباما با وعده تغییر وضعیت ایجاد شده توسط کابینه بوش پسر، رقبای جمهوریخواهش را پس زد و به قدرت رسید.
گویا تجربههای تاریخی برای جمهوریخواهان درسآموز نبوده است. آن طورکه از اظهارات ترامپ برمیآید، ادراکات و تصوراتی که وی درباره مسائل و همکاریهای بینالمللی دارد، این است که آمریکا یک تنه و خارج از نهادهای بینالمللی و با رقابت با سایر قدرتها، میتواند اهداف و منافع خود را تعقیب کند. این تصورات و ادراکات، رئیسجمهور منتخب آمریکا و دولتش را به سمت یکجانبه گرایی و پرهیز از همکاریهای جمعی در چارچوب نهادهای بینالمللی سوق خواهد داد. این برداشت بر این فرض استوار است که آمریکا قدرتی برتر است و به تنهایی میتواند مسائل بینالمللی و حتی مسائل داخلی آمریکا را حل و فصل کند.
اما گاهی فرضها عامل بروز بزرگترین اشتباهات و شکستهاست. نفی نهادهای بینالمللی، پرهیز از همکاری با سایر بازیگران و حتی متحدان، بیاعتنایی به تعهدات بینالمللی و تعهدات در قبال سایر بازیگران و کشاندن آمریکا به سمت یکجانبهگرایی، نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت. نه جهان امروز، جهان سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است که آمریکا امکان یافتن موقعیتی برای ظهور به عنوان قدرت برتر بیابد و نه آمریکای امروز آمریکای آن دوران است که از پایگاه قدرتمندی در داخل و اعتبار و نفوذی در عرصه بینالمللی برخوردار باشد.
در عرصه بینالمللی قدرت بشدت پراکنده و متکثر شده و منابع قدرت تنها در اختیار آمریکا نیست. قدرتهای بزرگی در عرصه بینالمللی و در مناطق مختلف ظهور کردهاند که با آمریکا در حوزههای مختلف رقابت میکنند. نفوذ و اعتبار آمریکا نیز بشدت آسیب دیده است. اگر آمریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تنها با اشارهای رای و نظر دیگر بازیگران را تحتتاثیر قرار میداد، امروز چنین فرصتی در اختیار ترامپ نیست. حتی در متحدان منطقهای آمریکا نفوذ این کشور و حرفشنوی از آن رنگ باخته است. از سوی دیگر مسائل مشترک بینالمللی، گسترش پیوندها و ارتباطات بین ملتها و ایجاد وابستگی متقابل، دولتها را ملزم کرده از بازیهای انفرادی به سمت بازیهای جمعی روی بیاورند.
در عرصه داخلی هم آمریکا با چالشهای بنیادی روبهروست و آنچنانکه ژوزف نای توصیف کرده فساد و انحطاط خانگی، آمریکا را تهدید میکند. در چنین اوضاعی آمریکا از درون ضعیف شده و پیگیری سیاستهای جهانی چالشبرانگیز، پشتیبانی داخلی خود را از دست داده است. یکجانبهگرایی که سیاستی پرهزینه خواهد بود، نمیتواند اجماع و حمایت داخلی به همراه داشته باشد. بنابراین آنچه قابل پیشبینی است، اینکه اگر ترامپ و جمهوریخواهان ادراکات و تصورات خود را درباره همکاریهای بینالمللی اصلاح نکنند و سیاست خارجی آمریکا به سمت یکجانبهگرایی سیر کند، واقعیتهای بینالمللی و داخلی آمریکا به آنها خواهد آموخت (البته با هزینههای فراوان و گاهی جبرانناپذیر) که باید دیدگاهها و سیاستهای خود را اصلاح کنند.
دکتر حاکم قاسمی
استاد دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد