تصور کنید بازنشستهای که حالا عروس و داماد و نوه دارد و مخارج روزمرهاش حتی بیشتر از دوران اشتغالش شده، چطور میتواند با حقوق 900 هزار تومان در ماه، روزگارش را بگذراند.
به همین دلیل هم هست که بیشتر بازنشستگان حداقلیبگیر، تازه بعد از بازنشسته شدن، دوباره شال و کلاه میکنند و وارد بازار کار میشوند. برای حداقلیبگیرها، بازنشستگی معنا ندارد. سرنوشت محتوم آنها کار کردن تا پایان عمر است، با این تفاوت که پیرتر میشوند و بازار کار هم آنها را پس میزند.
حداقلبگیرها بعد از دوران بازنشستگی، معمولا وارد مشاغل جدیدی میشوند که هیچ سررشتهای از آن ندارند و صرفا برای اینکه دخل و خرجشان با هم بخواند، حاضرند تن به هر شغلی بدهند؛ از سرایداری و باغبانی تا مسافرکشی در سطح شهر.
این که بازنشستهای بعد از 30 سال پرداخت حق بیمه، حداقلیبگیر باقی بماند و برای تامین مخارج ابتدایی زندگیاش، به شغل دوم و سوم روی بیاورد، نشان میدهد که در تامین رفاه این قشر آسیبپذیر جامعه، کوتاهی شده است.
مستمریبگیران حداقلبگیر
تعیین نشدن دستمزد مقطوع و عادلانه برای کارگران متناسب نبودن افزایش سالانه حقوق با تورم سالانه، دومینویی است که زندگی خیلیها را تحت تاثیر قرار میدهد. همین تعیین نشدن دستمزد، بازنشسته را حداقلبگیر میکند و در صورت فوت همان بازنشسته، خانواده او هم مستمری حداقلی دریافت خواهد کرد.
چشم خانوادههای مستمری بگیر به همان حقوقی است که فرد بازنشسته پس از فوت خود به جای گذاشته که این حقوق حداقلی، به هیچ وجه کفاف مخارج یک خانواده را نمیدهد. نباید از خاطر برد که حداقلبگیری، چه در دوران کاری و چه در دوران بازنشستگی، میتواند منشا بروز فقر و آسیبهای اجتماعی شود. کارگری که مجبور شود برای فرار از حقوق حداقلی، چند شیفت متوالی کار کند یا بازنشستهای که مجبور شود، بعد از دوران بازنشستگی، دوباره به محیط کار برگردد، فرصت حضور در کنار خانواده اش را نخواهد داشت و صبح تا شب، درگیر معیشت روزانه خواهد شد. فرصت گفتوگو، تفریح، آسایش، سفر، آرامش و دور هم بودن برای بسیاری از این خانوادهها، گوهر کمیابی است که سخت به دست میآید. اگر بپذیریم خانواده، مهمترین کانون اجتماعی است، گرمی کانون خانواده حداقلیبگیرها متاثر از حقوق ناچیزی است که کام این خانوادهها را تلخ میکند.
اگر افزایش متناسب حقوق حداقلیبگیرها در اولویت قرار بگیرد، هم کانون گرم این خانوادهها دستخوش بحران مالی نخواهد شد و هم نیروهای کار فعلی با دیدن وضعیت رفاهی بازنشستگان، به آینده امیدوارتر خواهند شد، اما کارگر حداقلبگیری که میداند پس از بازنشستگی هم حداقلبگیر خواهد بود، انگیزهاش برای تلاش و توسعه کشور، رفته رفته فروکش خواهد کرد.
افزایش قطره چکانی حقوق
در شرایطی که سالانه 10 تا 20 درصد به حقوق حداقلبگیرها اضافه میشود، اما این میزان افزایش حقوق سالانه نتوانسته بازنشستگان حداقلیبگیر را از زیر خط فقر نجات دهد. تصور کنید حتی اگر 20 درصد به حقوق بازنشستهای اضافه شود که 900 هزار تومان در ماه دریافت میکند، باز هم حقوق آن بازنشسته به یک میلیون و 100 هزار تومان نخواهد رسید.
در این وضعیت، حتی افزایش 30 درصدی حقوق بازنشستگان که تقریبا فرضی محال است، نمیتواند بازنشستگان حداقلیبگیر را از زیر خط فقر نجات دهد. به گفته تقی نوربخش، مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، یک دهه عقبافتادگی در افزایش حقوق داریم. بدیهی است، یک دهه سرکوب افزایش حقوق، با افزایش سالانه 10 تا 20 درصدی جبران نخواهد شد.
علیاصغر بیات، رئیس کانون عالی بازنشستگان تامین اجتماعی کشور در گفتوگو با جامجم، به ریشههای بروز این مشکل اشاره میکند و میگوید: عقبافتادگی چند ساله در افزایش حقوق بازنشستگان به نسبت تورم هر سال داریم، به گونهای که جمع افزایش سالانه حقوق بازنشستگان به نسبت افزایش تورم سالانه، 67 درصد عقبتر افتاده است. به تعبیر دیگر، جمع افزایش حقوق سالانه بازنشستگان در مقایسه با تورم سالانه، 67 درصد عقبتر است.
چرا 2 میلیون بازنشسته حداقلبگیر داریم
آمار بازنشستگان حداقلبگیر به همین دو میلیون بازنشسته ختم نمیشود. با توجه به این که 60 درصد کارگران تامین اجتماعی هم حداقلبگیر هستند، یعنی حقوقی حدود 812 هزار تومان در ماه دریافت میکنند، همین کارگران در مرحله بازنشستگی هم حقوق حداقلی دریافت خواهند کرد.
آمار ورودی بازنشستههای حداقلبگیر، بسته نیست، بلکه سال به سال بر تعداد این گروه از بازنشستهها اضافه میشود.
سوال اینجاست که چرا باید این همه بازنشسته حداقلبگیر داشته باشیم و چرا باید هر سال به تعداد این بازنشستهها اضافه شود؟
محمد اشرفی، رئیس کانون کارکنان بازنشسته سازمان تامین اجتماعی و دبیر شورای عالی سازمان تامین اجتماعی به جامجم میگوید: تعریف نشدن دقیق میزان دستمزدها باعث شده، اغلب بازنشستهها حداقل حقوق را دریافت کنند.
اشرفی توضیح میدهد که چون سازمان تامین اجتماعی برای بسیاری از شغلها، سطح دستمزد دقیق تعیین نکرده است، کارفرمایان بر مبنای حداقل دستمزد، حقوق کارگران و حق بیمه آنها را پرداخت میکنند.
تعیین نشدن دستمزد مقطوع برای مشاغل مختلف، خلأ قانونی است که اغلب کارفرمایان از این وضعیت بهره میبرند و تلاش میکنند، حداقل حقوق و حداقل حق بیمه را برای کارگر خود پرداخت کنند. طبیعی است، به قول این فعال حقوق بازنشستگان، وقتی حداقل حقوق برای کارگران تعیین شود، حقوق همان کارگران در مرحله بازنشستگی هم حداقلی خواهد شد.
فرض کنید در حالی که عرف بازار، دستمزد ماهانه یک جوشکار را حدود دو میلیون تومان در نظر میگیرد، احتمال دارد یک کارفرما به دلیل تعریف نشدن دستمزد شغل جوشکاری در سازمان تامین اجتماعی، با مبنای همان حداقل حقوق 812 هزار تومانی، حق بیمه کارگر را پرداخت کند. نتیجه این میشود که همین کارگر در مرحله بازنشستگی از حداقل حقوق بهرهمند خواهد شد.
حقوقهای تابهتا، روایت حداقلبگیرها
حداقلبگیری، فقط سرنوشت بازنشستگان تامین اجتماعی نیست. حقوق یکچهارم بازنشستگان کشوری هم به زحمت به 900 هزار تومان در ماه میرسد. چندی قبل، محمدرضا ترابی، معاون اداری، مالی صندوق بازنشستگی کشوری تاکید کرده بود، متوسط حقوق بازنشستگان کشوری یک میلیون و 250 هزار تومان است، یعنی درآمد بیش از 99درصد آنها زیر خط فقر است.
شاید این گروه از بازنشستگان در زمره حداقلبگیرها به حساب نیایند، اما اوضاع مالی آنها دست کمی از حداقلبگیرها ندارد، زیرا با توجه به تورم فعلی، فرق چندانی بین حقوق 900 هزار تومانی با حقوق یک میلیون و 200 هزار تومانی وجود ندارد.
با نگاهی کلی به آمارها، حدود یک میلیون و 350 هزار بازنشسته کشوری و حدود دو میلیون و 800 هزار نفر بازنشسته تامین اجتماعی داریم که با احتساب آمارهایی که به آن اشاره شد، میتوانیم بگوییم، از این جمعیت 4 میلیون و 150 هزار نفری، حداقل 2 میلیون نفر، بازنشستگان حداقلبگیری هستند که صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند.
جالب است که حتی بین خود حداقلیبگیرها اختلاف دریافتی به چشم میخورد. یعنی شما میتوانید دو بازنشسته پیدا کنید که هر دو با یک شغل و درآمد و سابقه کار یکسان، حقوق متفاوتی میگیرند.
در حالی که سالهاست بحث یکسانسازی حقوق بازنشستگان مطرح میشود، اما تاکنون اتفاق جدی برای اجرای قانون همسانسازی حقوق بازنشستگان نیفتاده است تا همچنان عدهای حقوقشان حداقلی باشد و همان حقوق حداقلی هم به طور عادلانه بین همه تقسیم نشود.
اگر این قانون در سال 88 رنگ اجرا به خود میگرفت، در آن صورت میشد به گشایش جدی در زندگی حداقلبگیرها امیدوار بود، اما از آنجا که اجرای این قانون حیاتی به اعتبارات قابل توجه نیاز دارد، هنوز بعد از گذشت حدود هفت سال، ترمیم حقوق حداقلبگیرها در اولویت دولتها قرار نگرفته است.
حداقلتر از حداقلبگیرها
حکایت بازنشستههای حداقلبگیر، مصداق بارز زندگی در شریط سخت است و از آن سختتر، زندگی بازنشستههایی است که زیر همان حداقل حقوق مصوب را دریافت میکنند. این بازنشستهها با حقوقی کمتر از 812 هزار تومان در ماه زندگی میکنند، چون در دوران اشتغالشان، به هر دلیل نتوانستهاند 30 سال حق بیمه بپردازند.
علیاکبر خبازها، رئیس سابق کانون عالی بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی در گفتوگو با جامجم به مشکلات همین بازنشستهها اشاره میکند و میگوید: ما بازنشستگانی داریم که حقوقی حدود 300 هزار تومان در ماه دریافت میکنند.
این حقوق به قول خبازها، فقط کمک خرجی برای آنهاست و این گروه از بازنشستگان بدون بازگشت به محیط کار، قادر نخواهند بود، مخارج زندگی خود و خانوادهشان را تامین کنند.
البته در میان همین گروه از بازنشستگان، سالمندانی هستند که به دلیل معلولیت یا کهولت سن، قادر به بازگشت به محیط کار نیستند و مجبورند با همان حقوق 300 هزار تومان در ماه زندگی کنند.
امین جلالوند
برای مشاهده سوابق بیمه با موبایل کلیک کنید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد
پس حتی صحبتش هم نكنید فایده ای به حال ما ندارد.