سهیل با دست چنگ می زند توی سنگ ریزه ها، یک مشت پر سنگ برمی دارد ، مشتش را می گیرد بالای دهانه بطری خالی آب معدنی. همان بطری خالی هایی که جا به جا روی زمین پخش شده اند، سنگ ها یکی یکی قل می خورند، می روند توی بطری. می پرسم : چرا بطری ها را پر از سنگ می کنی؟ می خندد: « می خواهیم با مهدی فوتبال بزنیم، این ها می شود تیر دروازه.»