نالههای زنی میانسال در صدای گریه چند نوزاد میپیچد، نگهبان با خانمی پرافاده جر و بحث میکند، جوانی با عرق سرد بر پیشانی وارد سالن میشود، یکی را یقه میکند، سوال میپرسد، چشمش به در اورژانس میافتد، شیرجه میزند به سمت در، به زور وارد میشود، نگهبانی چاق و تاس به دنبالش میدود.