فخرالدین فخرالدینی هم که برادر فرهاد است، از آن عکاسهای حرفهای است که شهرتش به خاطر عکسهای پرترهای است که از ادیبان و هنرمندان و مشاهیر کشورمان ثبت کرده است.
اگر بخواهیم چهرههایی که در مقابل دوربین او تصویر خود را ثبت کردهاند، نام ببریم، یک طومار میشود.
خود فخرالدینی سه کتاب از عکسهای پرترهاش منتشر کرده که بسیاری از چهرههای نامدار فرهنگ معاصر در آن دیده میشوند.
فخرالدینی عکاسی را در نوجوانی نزد پدرش آموخته است. آن زمان پدر صاحب عکاسخانه جهان در میدان منیریه تهران بود.
او هم عکاس بود و هم شاعر. با فخرالدین فخرالدینی گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
عکاسی را پیش پدر یاد گرفتید؟
بله، تا 18-17 سالگی با پدرم بودم و پیش او کار میکردم.
آن موقع در آذربایجان سکونت داشتید؟
پنج، شش سال بیشتر آذربایجان نبودیم. بعد از آن به تهران آمدیم.
پدرتان عکاسخانه داشتند؟
بله، عکاسخانه جهان را داشتند در میدان منیریه .
چطور شد به عکاسی پرتره علاقهمند شدید؟
پدرم عکاس و شاعر بود. پیش او عکاسی میکردم. کار عکاسان بزرگ را در مجلات مطالعه میکردم که تحت تاثیر قرار گرفتم. وقتی به آمریکا و آلمان رفتم، بیشتر کار کردم.
خانواده هنرمندی داشتید. این موضوع چقدر بر روند کاری شما تاثیر گذاشت؟
خیلی، همان طور که گفتم پدرم شاعر و عکاس بود. برادرانم هم عکاس و موزیسین هستند. فرهاد که آهنگساز است. آن یکی برادرم فاروق هم که مربی والیبال بود، عکاس هم بود. فرخ هم از من کوچکتر است، عکاس بسیار خوبی است و پرترههای خوبی میگیرد.
شما هم دستی در موسیقی دارید؟
تار میزنم، اما تفننی و برای دل خودم. اگر روزی نقاشی و عکاسی را نداشتم، به موسیقی پناه میبردم.
فعالیت در نقاشی را از چه زمانی آغاز کردید؟
از 11 سالگی. آقای رسام ارژنگی 72 سال پیش از تبریز آمده بود منزل پدرم. ارژنگی در پترزبورگ مدرک گرفته بود و یکی از بهترین نقاشان ما به شمار میرفت. ایشان از فردوسی یک نقاشی کشیده بود. خواهش کردم از تابلوی او کپی کنم و آن کپی اولین نقاشی من بود.
همان طور که در عکاسی تخصص شما عکاسی پرتره هست، در نقاشی هم پرتره میکشید؟
پرتره هم کار میکنم اما بیشتر نقاشی طبیعت میکشم. طبیعت ایران خیلی زیباست و نقاشی از طبیعت ایران، لطف دارد.
اگر بخواهید برخی از چهرههایی را که از آنها عکس گرفتهاید نام ببرید، به چه نامهایی اشاره میکنید؟
خیلی زیادند. پروفسور مجید سمیعی جراح مغز و اعصاب دنیا، پروفسور ماندگار، بهمن فرمانآرا، اصغر فرهادی، محمد احصایی، ناصر ملکمطیعی، حسین محجوبی، حسین علیزاده و پرویز کلانتری. کسی مانند تختی هم هست که 50 سال پیش عکسش را گرفتم و دو سال بعد فوت کرد. از محمد نوری 54 سال قبل و از پرویز یاحقی هم 40 سال پیش عکس گرفتم که چاپ شده. از فرامرز پایور هم همینطور. از حسن گلنراقی خواننده هم عکس گرفتم که چاپ شده است.
این افراد را برای عکس به آتلیه خودتان دعوت میکردید؟
با برخی آشنایی داشتم، برخی هم تعریف مرا شنیدند و خودشان به دفتر کارم آمدند.
جهان پهلوان تختی هم به دفتر شما آمد؟
تختی دوست من بود. عروسیاش هم دعوتم کرد و من رفتم.
دوست داشتید از چه کسی عکس بگیرید که امکانش میسر نشد؟
خیلیها بودند، مثلا دکتر حسابی و همینطور مرحوم دهخدا. البته میخواستم از دکتر حسابی عکس بگیرم، ولی آن موقع آمریکا بودم. وقتی هم که برگشتم عکس بگیرم، فوت کرده بود و خیلی افسوس خوردم.
از مردم عادی هم عکس میگیرید یا فقط از چهرههای فرهنگی و هنری عکاسی میکنید؟
میگیرم، منتها تا آشنایی و معاشرت پیدا نکنم، عکس نمیگیرم.
سجاد روشنی - دبیر صفحه آخر جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد