یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
این در حالی است که مهر و محبت، اصلیترین عامل دوام زندگی زناشویی است و وجود آن به اشکال گوناگون درخت زندگی زناشویی را تغذیه کرده به رشد آن کمک میکند. در این گزارش به نقش محبت در زندگی زناشویی و چگونگی آن اشاره میکنیم.
مراقب منفیها باشید!
آزاده و فواد با عشق و علاقه با هم ازدواج کردند و بر سر زندگیشان رفتند. محبت و عاطفه میان آن دو بسیار پررنگ بود، اما چون خام و بیتجربه بودند هرازگاهی رفتارهای اشتباهی نسبت به یکدیگر نشان میدادند. فواد برای رفاه دونفرهشان بسیار زحمت میکشید، اما مانند تمام جوانان ابتدای راه مشکل داشت. آزاده هرازگاهی به یاد مشکلات مادیشان میافتاد و به شوهرش یادآوری میکرد نالایق است و قابلیت مدیریت امور مالی را ندارد. کمی بعد از گفته خود پشیمان میشد و دوست داشت رابطه خوب با فواد را از سرگیرد، اما امکانپذیر نبود. آنها بتدریج از هم دور شدند.
به گفته دکتر سعیده مصافی، روانشناس برای این که یک رابطه با کارکرد خوب شکل بگیرد نسبتی از تعامل مثبت و منفی لازم است. تحقیقات نشان میدهد در مقابل هر رخداد منفی، پنج عملکرد مثبت باید وجود داشته باشد تا بعد منفی قضیه محو شود. یعنی اگر فردی به هر دلیلی همسر خود را ناراحت کرد باید پنج مرتبه موجبات شادی او را فراهم کند تا رابطه شان به حالتی خنثی برسد. برای ایجاد عشق و علاقه محبت به مراتب بیشتری لازم است. پس مراقب رفتارهای ناخوشایند باشید و بدانید جبران یک برخورد منفی بسیار دشوار است.
آیا درباره مثلث عشق میدانید؟
به گفته سونیا رشید، کارشناس ارشد مشاوره، یک عشق کامل و درست جاری بین زن و شوهر از سه بعد در نسبتهایی تقریبا مساوی تشکیل میشود: صمیمت، شور و اشتیاق و تعهد. صمیمیت به علاقه و گرمی رابطه، محبت، نزدیکی و در قید و بند یکدیگر بودن برمیگردد. شور و اشتیاق به زمینههای جسمی و فیزیکی میان دو نفر مربوط میشود به طوری که دیدار و بودن آنها کنار هم را شیرین و لذتبخش میکند. به بیان دیگر این بخش به انگیزه و هیجان زن و مرد ارتباط دارد. تعهد هم به معنی تلاش برای حفظ رابطه به دلایل اخلاقی است. یعنی تصمیمی که گرفته و تاییدشده حال نیاز به مراقبت دارد تا از گزند زمانه درامان بماند.
رشید ادامه میدهد زمانی رابطه عاطفی میان زن و مرد بدرستی باقی میماند که این دو به هر سه جنبه مثلث عشق به طور تقریبا یکسان اهمیت دهند. محبت و علاقه باید در کنار اشتیاق بودن با هم قرار بگیرد تا کاملتر شود و از آن سو دو نفر متعهدانه برای حفظ این رابطه بکوشند. هر زن و مردی باید سه ضلع این مثلث را در زندگی خود بسنجد تا متوجه شود در کجا ضعف میبینند. رابطه آرمانی زمانی شکل میگیرد که دو نفر به تقویت هر سه بعد بکوشند.
کوچکهای ارزشمند
رشید میگوید: گاهی زن و شوهرها اصرار دارند برای یکدیگر هدایای گران قیمت بخرند یا کارهایی بسیار بزرگ انجام دهند. در حالی که تاثیر کارهای به ظاهر کوچک در ایجاد محبت به مراتب لذتبخشتر است. بسیاری از آقایان، دریافت یک فنجان چای خوشرنگ قندپهلو از دست همسر مهربان را به هدیه گرانقیمت ترجیح میدهند. خانمها از شنیدن جمله دوستت دارم، لذت فراوان میبرند و احساس امنیت عاطفی میکنند. بهترین هدیهای که یک مرد پراشتغال میتواند به همسر خود بدهد زمانی است که برای او صرف میکند.
انتقادهای تند و گزنده
زن و شوهر در دو دنیای کاملا متفاوت شکل گرفتهاند و هنگامی که کنار هم قرار میگیرند از بسیاری جنبهها با هم متفاوتند. به همین دلیل اوایل دوران زندگی مشترک بسیار پیش میآید آن دو با هم مشکلاتی دارند و بین آنها جر و بحثهایی منتقدانه شکل میگیرد که گاهی بسیار گران تمام میشود. انتقاد کردن باید با لحنی مناسب انجام شود تا نتیجهای سازنده در پی داشته باشد. مبادا به بهانه انتقاد زن و شوهر از خطوط قرمز رد شوند.
از آن طرف انتقادپذیری هم لازمه ادامه ارتباط است. وقتی عملکرد یکی از زوجین به دلیلی موجه برای دیگری غیرقابل پذیرفتن است او باید اشتباه خود را قبول کند و به تصحیح خود بپردازد. تغییر آسان و شیرین نیست، اما نتیجه آن حفظ عشق است.
قفل و کلید
سمیرا هرگاه از دست شوهرش ناراحت میشود، میگوید: تو بلد نیستی با مردم درست رفتار کنی، تو نمیتوانی هیچ کاری را درست انجام دهی و تو اصلا چیزی از درون من نمیدانی. او همین طور به تو نمیدانی و نمیتوانیهایش ادامه میدهد و هر بار شوهرش را یک قدم از خود دورتر میکند. شوهر او درمقابل این جملات سمیرا خلعسلاح میشود و تنها به فرار میاندیشد.
رشید میگوید: در زندگی متاهلی جملاتی همچون نمیتوانی، نمیدانی، در این زمینه افتضاحی و مانند اینها حکم قفلهایی دارند که به روزنههای عاطفی زندگی میخورد و آنها را یکی پس از دیگری میبندد. یک زن یا مرد باید راه حلی کلیدگونه به همسر خود ارائه کند یعنی روش درست عملکرد را به او پیشنهاد دهد و او را به سمت بهتر شدن هدایت کند. زندگی بادوام آن زندگی است که در آن کلیدهای فراوان وجود داشته باشد و تعداد قفلها به حداقل باشند.
محبت، واکسن سختیها
گل زندگی هر چه زیباتر و خوشبوتر باشد خارهای بُرندهتری خواهد داشت. در هر زندگی نیش و نوش در کنار هم وجود دارد و مشکلات و سختیها هرگز از روزگار رخت برنمیبندند، اما مهر و محبتی که بین زن و شوهر جاری است بهترین دارو برای افزایش آستانه تحمل طرفین است. در خانوادهای که عشق جریان داشته باشد همه با قدرت بیشتری ناراحتیها را پشتسر میگذرانند. مشکلات مادی، بیماری یکی از اعضای خانواده، بروز ناراحتیهای روانی، ورشکستگی یا هر مشکل دیگر قابل تحمل است اگر زن و شوهر به اندازه کافی به هم محبت کنند. در یک کانون پرمهر، همه به فکر راهی برای آسان ترشدن شرایط و حل مشکلاتند، اما در خانهای که تنش و بیمهری در آن رخنه کرده کوچکترین مشکل به جدایی میانجامد.
نیازهای روحی متفاوت زنان و مردان
زن و مرد از بسیاری جنبهها با یکدیگر متفاوتند. هر یک از لحاظ روحی احتیاجی خاص دارند و به نفع هر دو نفرشان است احتیاجات طرف مقابل را بشناسند. به گفته دکتر مصافی نیاز مردان حمایت خانوادگی، تحسین، قدردانی از تلاش و همراهی در تفریحات است. در مقابل زنان به آغوش پرمهر، گوشی شنوا برای شنیدن درددل، حمایت مالی، تعهد خانوادگی و صداقت است. مردان در روزهای سختی آرام دل میخواهند و زنان تکیهگاهی امن. مرد مظهر طلب است و زن نماد مطلوب. خواسته مرد، عشق ورزیدن است و خواسته زن، مورد عشق و علاقه قرار گرفتن. مرد میتواند دنیا را تسخیر کند و زن مرد را. شادابی روح زن به این است که خود را محبوب همسر ببیند و از عشق و علاقه او نسبت به خودش مطمئن شود. مرد هم نیاز دارد همواره قهرمان اصلی زندگی همسر باشد.
رای بلی یا خیر فرزندان به ازدواج
مریم دختری 35 ساله و کارمند است. او در زمینه تحصیلی و شغلی همیشه موفق بوده، اما هرگز علاقهای به ازدواج نداشته است. هرگاه دیگران از او راجع به دلیل مجرد ماندنش سوال میکنند بحث را قطع میکند. کسی بدرستی علت ازدواج نکردن او را نمیداند. مطمئنا برای یک دختر ممتاز، موقعیت ازدواج پیش میآید، اما خود او بخوبی میداند علت تنفرش از ازدواج چیست. پدر و مادر او هرگز به هم محبت نداشتند و عمری زندگی زناشویی شان را با تنش و ناراحتی گذراندند. ازدواج و تشکیل خانواده در چشم مریم و برادر کوچکش مراد، با ایجاد یک زندگی تلخ شده؛ از این روست که آن دو هیچ میلی به ازدواج ندارند.
برعکس فرزندانی که در فضای عشق و مهر پدر و مادرشان بزرگ میشوند اشتیاق شدیدی به ازدواج کردن دارند. تصویری که در دوران کودکی و نوجوانی از روابط والدین پیش چشمان آنها نقش بسته، اصلیترین انگیزه آنها برای ازدواج است.
راستگویی، ستون اصلی عشق
مجید و فرناز با عشق زندگی را شروع کردند. اوضاع براحتی میتوانست خوب پیش برود، اما بتدریج مجید متوجه شد فرناز عادت به پنهانکاری برخی مسائل دارد و هرجا لازم باشد به او دروغ میگوید. همین مساله باعث دلسردشدن مجید شد. مادر فرناز پنهانکاری در مقابل مرد را نوعی درایت برای زن میدانست. او به خیال خود در زندگی خویش موفق شده بود و اصرار داشت فرناز را هم مانند خود بار بیاورد، اما این ویژگی در زندگی دخترش بدترین حاصل را بارآورد. مجید که خود مردی کاملا صادق و یکرنگ بود از دروغگوییها و پنهانکاریهای همسرش دل آزرده و بتدریج از او متنفر شد.
دکتر علی شمیسا در این زمینه اعتقاد دارد زن و شوهر برای حفظ عشق و محبت باید برخی اصول اصلی را در زندگی رعایت کنند که مهمترین آنها صداقت و یکرنگی است. به گفته او دروغگویی هیجان عاطفی میان آن دو را از بین میبرد و به مرور میان آن دو شکافی جبرانناپذیر میاندازد. نتیجه هر چه باشد، باید راست گفت.
عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر
زهره، پسری کوچک به نام مهدی داشت. او هم مانند هر مادر دیگری عاشق فرزندش بود، اما هرگاه از همسرش بیعاطفگی و بیمحبتی میدید نسبت به فرزند خود بیحوصله میشد. بتدریج احساس کرد این وضعیت بر تربیت فرزندش تاثیر منفی میگذارد و تلاش کرد در این شرایط سر خود را به انجام کاری لذتبخش گرم کند و روحیهاش را بازیابد. از سوی دیگر با همسر خود صحبت کرد و شرایط را برای توضیح داد. آن دو آگاهانه برای هر چه بهتر شدن روند تربیت فرزند سعی در جاری کردن فضایی پرعاطفه میان یکدیگر کردند.
دکتر مصافی اعتقاد دارد عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر است. بحث و جدل بین والدین موجب اختلالات روانی فرزندان میشود و چهبسا کودک را به سمت بزهکارشدن سوق دهد. زن و مردی که از سوی یکدیگر محبت لازم را دریافت میکنند میتوانند پدرومادر بهتری برای فرزندان خود باشند. آن دو باید سعی کنند جایگاه دیگری را به عنوان یک والد خوب برای فرزند خود تثبیت کنند.
علایق و سلایق مشترک
فاطمه و محمود یک عمر زندگی خوب و پرهیجانی داشتند. زندگی زناشویی هرگز برای آنها تکراری و خستهکننده نشد و همواره مانند روزهای نخست پرشور و هیجان بود. این زن و شوهر خوشبخت، راز شاد بودن زندگی خود را پیدا کرده بودند و آن، داشتن علایق و سلیقههای مشترک بود. البته آن دو هم مثل هر دو نفر دیگر تفاوتهایی داشتند، اما خیلی زود شباهتهایشان را پیدا و بر آنها تمرکز کردند. فیلمها و سریالهایی را تماشا میکردند که هر دو دوست داشتند و معتقد بودند تماشای دو نفره لذت مضاعف دارد. محمود به پیگیری اخبار فوتبال و تنیس علاقه داشت و فاطمه هم سعی کرده بود به این دو ورزش علاقهمند شود و پابه پای همسرش آنها را دنبال کند. فاطمه به مسافرت علاقه داشت و محمود هم برخلاف دوران مجردی، خود را به دیدن مناظر بکر عادت داد و مانند فاطمه عاشق مسافرت شد. آن دو علایق مشترک زیادی داشتند و همین باعث ایجاد وابستگی هر چه بیشترشان شد. به گفته دکتر مصافی، علایق مشترک مانند هدف مشترک عمل میکند و دو نفر را به مراتب قدرتمندتر از گذشته به یکدیگر پیوند میدهد. مطمئنا هر زن و شوهری اشتراکاتی دارند. آنها باید برای تحکیم زندگی دونفره خویش به این علایق مشترک توجه کنند و آنها را ستونهای اصلی خوشبختی خویش قرار دهند.
لیلا رعیت
جامعه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد