پدرش فرهنگی و بازنشسته دانشگاه است. او مدرک دکترای خود را در رشته کسب و کار گرفته و امسال در رشته دکترای مدیریت رسانه قبول شده چون معتقد است باید دانش خود در حوزه کاریاش ارتقا بدهد تا بتواند کسب و کار خود را رونق دهد.
خودش میگوید: سال گذشته بین 12 تلاشگر و کارآفرین نمونه که معرفی شدند از همه کم سنتر و تنها خانمی بودم که توانستم به این مرحله راه پیدا کنم. با او درباره راهی که تاکنون طی کرده، همصحبت شدیم.
متولد دهه 60 هستید چگونه توانستهاید در کسب و کار و تحصیل به موفقیت دست پیدا کنید. از چگونگی رسیدن به جایگاهی که دارید برایمان بگویید چه عواملی باعث شد لقب تلاشگر نمونه به شما تعلق گیرد؟
به نظرم شرایط زندگی و موفقیت یا شکست به دههای که در آن متولد شدهای هیچ ربطی ندارد. معتقدم محرومیتها و کمبودها بیشتر ایجاد انگیزه و فعالیت میکند. نمونه بارزش استیو جابز که هیچ نداشت و از یک سیب که هدیه گرفت به فکر راهاندازی میوهفروشی افتاد و بعد از آن به شرکت اپل رسید و سیب را به عنوان نشانه شرکتش انتخاب کرد تا همیشه یادش بماند از کجا شروع کرده و چقدر سختی کشیده است. تعداد آدمهای موفقی که در ناز و نعمت زندگی کردهاند بسیار انگشتشمارند. محدودیت همیشه ابتکار و خلاقیت همراه دارد. برای همین است که در مباحث تربیتی تاکید میکنند اگر خانواده مرفهی هستید گاهی فرزندان خود را در محدودیتهایی قرار دهید تا آنها تلاش را یاد بگیرند.
چطور شد شرکت راهاندازی کردید و وارد فضای کسب و کار شدید؟
جرقه راهاندازی شرکت در خانواده زده شد. پدرم به عنوان مربی و فرمانده اصلی خانواده تاثیر زیادی در روحیه و انتخابهای ما داشته و دارد. همیشه به این فکر میکردم شرکتی تاسیس کنم که همه افراد خانوادهام جزو سهامداران آن باشند. پدرم بازنشسته دانشگاه است و من همیشه به این فکر میکردم کسب و کاری آبرومند برای خانواده راهاندازی کنم که مایه افتخار پدرم باشد. ما در رشتههای مختلف از حسابداری بگیر تا وکالت تحصیل کردهایم. پدرم در انتخاب رشتهها به ما کمک میکرد اما بعد از ورود به دانشگاه باید خودمان راهمان را انتخاب میکردیم. تصمیم گرفتیم در زمینه آموزش، کسب و کاری راهاندازی کنیم، حرفهای که رقابت در آن زیاد است و همه شرکتها و موسسهها تقریبا کارها و محتوای تکراری عرضه میکنند، اما ما تلاش کردیم با تحقیق و پژوهش راه متفاوتی را طراحی و اجرا کنیم. پنج سال از روزی که کارمان را شروع کردیم، میگذرد و حالا توانستهایم جایگاه متفاوتی در صنعت و کارمان پیدا کنیم.
بیشتر افراد موفق بر این باورند که پدرشان تاثیر زیادی در موفقیت آنها داشته، پدرتان چگونه شما را راهنمایی کرد؟
شاید خیلیها با این گفتهام موافق نباشند اما من معتقدم در خانوادهای که مادر منبع آرامش و تلطیفکننده روابط اعضا خانواده است و پدر تصمیمگیرنده اصلی ـ نه به صورت استبدادی ـ و دوراندیش بوده و چشمانداز روشنی از آینده فرزندانش دارد، آن خانواده حتما موفق خواهد شد. بزرگترین داشتههای زندگیام پدر و مادری است که همه شرایط بالیدن و رشد ما را مهیا کردهاند.
انگیزههایتان را چطور تقویت و از چه راهکارهایی برای رشد آنها استفاده میکنید؟
من بشدت آرمانگرا هستم. همانقدر که دیگران را میبینم و به آنها اهمیت میدهم، به خواستههای خودم نیز احترام میگذارم. از دوره نوجوانی کسب اعتبار و دیده شدن برایم مهم بود. همیشه دوست داشتم در کارم خیلی موفق شوم و از این طریق مورد توجه قرار گیرم. شاید خیلیها بگویند این روش آدمهای از خود متشکر است، اما به نظرم هر فردی باید مقداری از خود متشکر باشد تا بتواند موفق شود. همیشه به این فکر میکنم تغییراتی را ایجاد کنم. از کارهای تکراری بشدت گریزانم. هرجا که باشم اگر احساس کنم دچار تکرار شدهام آنجا را ترک میکنم. حتی در خانه اگر مثلا سالاد الویه درست میکنم هر بار مواد داخل آن را تغییر میدهم چون دوست دارم همه طعمها و مزهها را تجربه کنم! روزمرگی اذیتم میکند.
یعنی تغییر را میپذیرید تا همیشه برنده باشید؟
دقیقا! روش من در زندگی این است؛ هر روز یک چیز تازه و نو! معتقدم نباید به تکرار کردن، عادت کنیم. بیشتر آدمها میترسند سایه امنیت و عافیت خود را ترک کنند و این برای موفقیت سم است. برای موفق شدن، باید خطر کرد و به تجربه راههای تازه دست زد. بر این باورم باید سختی تغییر را پذیرفت تا از همه مواهب زندگی بهره برد.
اما برخی بر این باورند که این روشها در حرف زیباست و عملی کردن آنها دشوار است اما انگار شما وارد فاز عملیاتی شدهاید؟
بخشی از این به ذات آدمها بستگی دارد؛ بعضیها تکرار را دوست دارند؛ برخی آدمها ذهنی راهبردی و استراتژیک دارند و تعدادی هم علاقهمند عملیاتی کردن ایدهها هستند. یکی از مشکلات استخدام در کشور ما این است که نمیدانیم هر آدمی چه روحیه و توانایی دارد و باید به چه کاری مشغول شود! برای همین بهرهوری شرکتها و موسسات پایین است. به نظرم هر فردی در وهله اول باید خود را بشناسد و به تواناییهای خود واقف شود بعد میتوان هدفگذاری کرد و پیش رفت.همینجوری بدون شناخت نمیتوان حرکت کرد و انتظار موفقیت داشت. این را هم نباید نادیده گرفت که با اولین قدم چالشها، حملهها، سنگاندازیها و... شروع میشود، اما اگر به خودت باور داشته باشی، کاستیها را نادیده گرفته از آنها عبور میکنی و به سمت هدف پیش میروی.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد